حضور فرزندان در تشکیلات باعث میشود عواطف والدین به سمت فرزندان کانالیزه شود، در حالی که همه باید تمام عواطفشان را نثار رهبری کرده و تنها او را دوست داشته باشند و برای او بمیرند… تنها راه، جداسازی فیزیکی و قطع این پیوند عاطفی بین والدین با فرزندانشان بود.
به گزارش کاویان گلد به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ در سال ۱۳۶۰ و به دنبال اعلام جنگ مسلحانه و نظامی شدن جو حاکم بر کشور، تعداد زیادی از اعضا و هواداران مجاهدین به دلیل ترس از دستگیری و زندان و اعدام تصمیم به خروج از کشور گرفته و راهی کشورهای اروپایی شدند. آنها به هنگام ورود به این کشورها و برای تکمیل کیسهای پناهندگی خود نیاز به حمایت و تأیید مجاهدین( گروهک تروریستی منافقین) داشتند تا بتوانند پاسپورت پناهندگی بگیرند و همین امر باعث میشد که از همان بدو ورود به کشورهای اروپایی به مجاهدین وابستگی پیدا کرده و زیر چتر مجاهدین زندگی کنند. سازمان به دنبال شکست تمامعیار در عرصهی نظامی و فاز جنگ مسلحانه و چریک شهری در داخل کشور و برای ادامهی حیات خود مجبور شد باقیماندهی نیروهای خود در کشورهای اروپایی را هم راهی کشور عراق کرده و با صدام حسین پیمان ببندد. رجوی در خاک عراق نیاز به نیروی بیشتری برای ادامهی جنگ خود با رژیم داشت. رجوی تلاش کرد با راهاندازی انقلاب ایدئولوژیک و تحمیل رهبری مادامالعمر خود بر تشکیلات، کاری کند که هیچ نیرویی حق اعتراض به خط و خطوطی که او میخواهد، در تشکیلات نداشته باشد و با دست باز اهداف سازمان را به پیش ببرد به همین دلیل قرارگاه اشرف را به عنوان آرمانشهر خود بنا نهاد و تمامی هواداران سازمان را از سراسر جهان برای رفتن به عراق فرا خواند. خانوادههایی که زمانی با فرزندان خود از ترس جانشان ایران را ترک کرده و به کشورهای اروپایی پناه برده بودند، حال میبایست گروهگروه مجدداً برای تحقق اهداف رهبری فرقه به سوی عراق سرازیر میشدند. بدین ترتیب، سازمان تحت پوش انقلاب ایدئولوژیک، تقریباً ۹۰ درصد اعضا و هواداران سازمان را، به جز تعداد کمی که برای کارهای خارج کشوری نیاز بودند، روانهی خاک عراق کرد.