آن چه برای آن ها مهم است ظواهر است. عقلشان دقیقا به چشمشان است. آن هم چشمی که درست و درمان کار نمی کند. چشمی که شرمندگی میلیون ها ایرانی را از سفره ای که روز به روز کوچک تر و کوچک تر می شود، نمی بیند. چشمی که فروپاشی بنیان های اخلاقی را نمی بیند. چشمی که کپرهای سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و خوزستان و کرمان و کهکیلویه بویراحمد را نمی بیند. چشمی که خود سوزی دختران ایلامی و دیشموکی را نمی بیند. چشمی که میلیون ها خانواده گرفتار اعتیاد را نمی بیند. چشمی که غیب شدن بیست میلیون لیتر بنزین در روز را نمی بیند. چشمی که قطع هزاران درخت را به دست مدیران مدعی ارزش ها نمی بیند. چشمی که کوه خواری و زمین خواری و اختلاس های حیرت آور را نمی بیند. این چشم خیلی چیزها را نمی بیند اما در عوض دختران کم حجاب و شل حجاب و بی حجاب را می بیند. خوب هم می بیند. و چون غیر از این چیز دیگری را نمی بیند خیال می کند وظیفه ای جز مبارزه با بی حجابی ندارد اما از آن جایی که ساده انگاری جزو ذات اوست فکر می کند راه مبارزه با همین موضوعی که او مهم ترین مسئله هستی انگاشته، بسیار ساده است. درست مثل مسائل دیگر.

همان طور که فکر می کرد می توان مسئله بیکاری هر نفر را با یک میلیون حل کرد. همان طور که فکر می کرد مسئله تحریم ها را صرفا با بابک زنجانی می توان از بین برد. همان طور که فکر می کرد پرونده معظل بیکاری جوانان روستایی را با به راه انداختن نهضت جهانی تولید چوب بستنی می توان بست. شبه انقلابی یا خودارزشی پندار یا هرچه شما اسمش را می گذارید نه چیزی از مصلحت می فهمد و نه درکی از شرایط و اولویت بندی مسئله دارد. چیزکی شنیده است از دکتر علی شریعتی که: «همیشه حقیقت را پای مصلحت قربانی کرده اند» اما به دلیل همان ظاهر بینی و ساده انگاری ذاتی، فهمی از حقیقت و مصلحت ندارد. به همین دلیل در مقابل فساد آشکار فلان آقا و دزدی علنی بهمان بزرگوار، پای مصلحت را وسط می کشد و چیزی از حقیقت بر زبان نمی آورد اما پای شال و روسری دختران سرزمینش که به میان می آید همه را به مصلحت اندیشی و حقیقت گریزی متهم می کند. گویی همه اولیا و انبیای الهی آمده اند تا همین یک قلم قانون حجاب و عفاف را در جامعه پیاده کنند و بروند پی کارشان.

جالب این که در این فقره، چنان هم از قانون دم می زنند که گویی روح افلاطون و کانت در آن ها حلول کرده است. نمی دانم دچار آلزایمر سیاسی اند یا نفعشان در بی حافظگی است. از یاد برده اند قانون ماهواره را. قانونی که هنوز قانون است اما از قانون گذار گرفته تا آن هایی که باید به قانون گردن نهند هیچ کس آن را مراعات نمی کند. یادشان رفته که تا چند سال پیش بر در و دیوار خیابان ها و کوچه های شهر این شعار زشت خودنمایی می کرد:« آوردن ویدئو به خانه به منزله آوردن فواحش شرق و غرب به خانه هاست». یادشان رفته جمعیت کثیری را وا می داشتند تا فریاد بزنند: «زنی که حجاب نداره شوهرش غیرت نداره» و با این شعارهای به شدت تاثیر گذار لابد توقع داشتند مردان بر سر غیرت بیایند و حجاب مورد نظر حضرات را به زنانشان تحمیل کنند. نتیجه آن شعارهای کوبنده را همگان دیدند به جز همین جماعت قلیل همیشه عصبانی که نگاهشان به قول اخوان: جز پیش پا را دید نتواند. به نام قانون اغلب مردم ایران را قانون گریز و قانون شکن کردند و دروغ و ریا را به سرعت نور در کشور رواج دادند تا سخن خواجه شیراز بعد از قرن ها بار دیگر در این سرزمین تحقق یابد:

در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانه تزویر و ریا بگشایند

"/>

مدافعان قانون حجاب و عفاف مشکلشان چیست

باز این شبه انقلابی ها راه افتاده اند که: وا اسلاما و وا اخلاقا! چه نشسته اید که مشتی کافر حربی دارند آبروی ایران اسلامی را بر باد می دهند. دعوا ظاهرا بر سر قانون حجاب و عفاف است اما چون نیک بنگری حجاب و عفاف بهانه است. مشکلِ بنیادینِ شبه انقلابی ها «ظاهر بینی» و «ساده انگاری» است.

مدافعان قانون حجاب و عفاف مشکلشان چیست

آن چه برای آن ها مهم است ظواهر است. عقلشان دقیقا به چشمشان است. آن هم چشمی که درست و درمان کار نمی کند. چشمی که شرمندگی میلیون ها ایرانی را از سفره ای که روز به روز کوچک تر و کوچک تر می شود، نمی بیند. چشمی که فروپاشی بنیان های اخلاقی را نمی بیند. چشمی که کپرهای سیستان و بلوچستان و خراسان جنوبی و خوزستان و کرمان و کهکیلویه بویراحمد را نمی بیند. چشمی که خود سوزی دختران ایلامی و دیشموکی را نمی بیند. چشمی که میلیون ها خانواده گرفتار اعتیاد را نمی بیند. چشمی که غیب شدن بیست میلیون لیتر بنزین در روز را نمی بیند. چشمی که قطع هزاران درخت را به دست مدیران مدعی ارزش ها نمی بیند. چشمی که کوه خواری و زمین خواری و اختلاس های حیرت آور را نمی بیند. این چشم خیلی چیزها را نمی بیند اما در عوض دختران کم حجاب و شل حجاب و بی حجاب را می بیند. خوب هم می بیند. و چون غیر از این چیز دیگری را نمی بیند خیال می کند وظیفه ای جز مبارزه با بی حجابی ندارد اما از آن جایی که ساده انگاری جزو ذات اوست فکر می کند راه مبارزه با همین موضوعی که او مهم ترین مسئله هستی انگاشته، بسیار ساده است. درست مثل مسائل دیگر.

همان طور که فکر می کرد می توان مسئله بیکاری هر نفر را با یک میلیون حل کرد. همان طور که فکر می کرد مسئله تحریم ها را صرفا با بابک زنجانی می توان از بین برد. همان طور که فکر می کرد پرونده معظل بیکاری جوانان روستایی را با به راه انداختن نهضت جهانی تولید چوب بستنی می توان بست. شبه انقلابی یا خودارزشی پندار یا هرچه شما اسمش را می گذارید نه چیزی از مصلحت می فهمد و نه درکی از شرایط و اولویت بندی مسئله دارد. چیزکی شنیده است از دکتر علی شریعتی که: «همیشه حقیقت را پای مصلحت قربانی کرده اند» اما به دلیل همان ظاهر بینی و ساده انگاری ذاتی، فهمی از حقیقت و مصلحت ندارد. به همین دلیل در مقابل فساد آشکار فلان آقا و دزدی علنی بهمان بزرگوار، پای مصلحت را وسط می کشد و چیزی از حقیقت بر زبان نمی آورد اما پای شال و روسری دختران سرزمینش که به میان می آید همه را به مصلحت اندیشی و حقیقت گریزی متهم می کند. گویی همه اولیا و انبیای الهی آمده اند تا همین یک قلم قانون حجاب و عفاف را در جامعه پیاده کنند و بروند پی کارشان.

جالب این که در این فقره، چنان هم از قانون دم می زنند که گویی روح افلاطون و کانت در آن ها حلول کرده است. نمی دانم دچار آلزایمر سیاسی اند یا نفعشان در بی حافظگی است. از یاد برده اند قانون ماهواره را. قانونی که هنوز قانون است اما از قانون گذار گرفته تا آن هایی که باید به قانون گردن نهند هیچ کس آن را مراعات نمی کند. یادشان رفته که تا چند سال پیش بر در و دیوار خیابان ها و کوچه های شهر این شعار زشت خودنمایی می کرد:« آوردن ویدئو به خانه به منزله آوردن فواحش شرق و غرب به خانه هاست». یادشان رفته جمعیت کثیری را وا می داشتند تا فریاد بزنند: «زنی که حجاب نداره شوهرش غیرت نداره» و با این شعارهای به شدت تاثیر گذار لابد توقع داشتند مردان بر سر غیرت بیایند و حجاب مورد نظر حضرات را به زنانشان تحمیل کنند. نتیجه آن شعارهای کوبنده را همگان دیدند به جز همین جماعت قلیل همیشه عصبانی که نگاهشان به قول اخوان: جز پیش پا را دید نتواند. به نام قانون اغلب مردم ایران را قانون گریز و قانون شکن کردند و دروغ و ریا را به سرعت نور در کشور رواج دادند تا سخن خواجه شیراز بعد از قرن ها بار دیگر در این سرزمین تحقق یابد:

در میخانه ببستند خدایا مپسند

که در خانه تزویر و ریا بگشایند

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *