این نامه جزئیات وحشتناکی از شکنجه ساواک را فاش می‌کند

«نکته چشمگیر زندانیان امنیتی و چه آنهایی که به‌تازگی آزاد شده‌اند، شکنجه‌های بسیار سختی است که هنوز هم مانند گذشته در ساواک به دستگیرشدگان داده می‌شود و در دادگاه نیز گاهی این مسئله از سوی متهمین ابراز می‌گردد.»

جزئیات شکایت سه ایرانی از رئیس اداره سوم ساواک

در شکایت‌نامه این سه نفر آمده که ثابتی و همکارانش مسئول «دستگیری و شکنجه گسترده هزاران نفر از مخالفان سیاسی فرضی، ازجمله وکلا، نویسندگان، کارگردانان تئاتر…» بوده‌اند و «حکومت وحشت هدفمند در دوران تصدی [ثابتی] به ‌عنوان رئیس اداره سوم ساواک به اوج خود رسید.»

درباره شایعه نسبت تینا پاکروان با رئیس اسبق ساواک

حسن پاکروان دومین رئیس ساواک تنها فرزند فتح‌الله پاکروان (ملقب به مشیرحضور نوه دختری میرزا تقی‌خان امیرکبیر) است. یعنی برادر و خواهری ندارد، خودش نیز یک فرزند به نام سعیده دارد… سعیده نیز هیچ فرزندی ندارد. تینا پاکروان نه می‌تواند فرزند حسن پاکروان باشد، نه نوه‌اش و نه حتی بردارزاده‌اش.

شکایت سه مرد هفتاد ساله ایرانی از پرویز ثابتی

نام شاکیان از ترس این‌که ثابتی و عوامل او به سراغ‌شان نروند محفوظ مانده و به نام‌های جان یک، جان دو و جان سوم معرفی شده‌اند.

شکایت ۳ مرد ایرانی ساکن آمریکا از پرویز ثابتی/ او به ما برق وصل کرد و از سقف با مچ آویزان‌مان کرد

پرویز ثابتی و همسرش هنگام وقوع انقلاب از ایران گریختند و در چهار دهه گذشته مخفی بودند.

رئیس سابق ساواک، پس از دستگیری: پشیمان نیستم/ ۲ هزار مامور داشتیم/ من مسلمان معتقدم!

در مورد انواع شکنجه‌ها چه می‌گویید؟ «من آدمی هستم در اختیار شما، من کاری نکرده‌ام. می‌توانستم نیایم این‌جا. من خودم آمدم.»

روی در خانه‌ام نوشته‌اند «مرگ بر شاعر خائن»!

حسین سرشار نیز با انتشار یک آگهی در روزنامه اطلاعات ۱۷ بهمن ۱۳۵۸ انتشار نامش در کتاب فهرست ۸ هزار ساواکی را کذب توصیف کرده و همکاری‌اش را با ساواک تکذیب کرده بود.

ترفند جالب زنان برای فراری دادن انقلابیون از دست ساواک!

روایتی خواندنی زیر از بانویی است که در محله تجریش دوشادوش همسر، دوستان و همسایه‌ها برای سرنگونی رژیم پهلوی تلاش کرد و بعد از پیروزی انقلاب هم در تمام طول جنگ تحمیلی به‌صورت فعال در صحنه مقاومت حضور داشت.

مبارزی که شکنجه شد و مقاومت کرد

قرص سیانوری که در جیبم داشتم را در دهان گذاشتم اما آن‌ها فهمیدند و شیلنگ آب را با فشار در دهانم گذاشتند. بعد هم مرا به بیمارستان شهربانی بردند و…  روی تخت بیمارستان بدن زخمی‌ام را شکنجه کردند.