برچسب: دفاع مقدس (جنگ تحمیلی)

پیکر زنده یاد امیر سرتیپ محمد جوادی از فرماندهان سلحشور و شجاع دفاع مقدس و فرمانده اسبق قرارگاه شمال غرب ارتش جمهوری اسلامی ایران با حضور نماینده ولی فقیه در استان و استاندار، همرزمان ایشان و جمعی از مردم دارالمومنین همدان تشییع و به خاک سپرده شد.

بعضی از فرماندهان جنگ دفترچه خاطرات داشتند که اگر آن‌ها منتشر شود، شاید برخی مسائل پیش بیاید… در معرفی کتاب [راه خون] آمده که بخش‌هایی از آن به دلیل ملاحظاتی حذف شده است. این حذفیات به دلیل ملاحظاتی که فرماندهان درگیر در جنگ تشخیص دادند، صورت گرفت.

سردار علی فدوی با بیان اینکه قدرت نیروهای مسلح جمهوری اسلامی قابل مقایسه با اول انقلاب نیست، گفت: رزمندگان و فرماندهان جوان و کم تجربه در هشت سال جنگ تحمیلی به نیروهای باتجربه و خبرگان نظامی تبدیل شدند که تمام حربه های دشمن را در این چند دهه خنثی کردند.

خبرگزاری ایرنا تصاویری از عملیات «فتح‌المبین» را منتشر کرده است که مشاهده می کنید.

شهید سردار سلیمانی روایت کرده است: فاصله ما با عراقی‌ها حدود پنجاه متر بود. آن‌ها آن‌طرف تپه بودند و ما این‌طرف تپه و به هم تیراندازی می‌کردیم. آن‌ها سنگر تعجیلی داشتند و ما هم‌سنگر تعجیلی داشتیم. قرار شد صبح زود به عراقی‌ها حمله کنیم، چون اصلاً نیرویی برای حمله کردن نداشتیم چاره‌ای نبود؛ باید با… ادامه خواندن روایتی شنیده نشده از سردار سلیمانی درباره عملیات فتح‌المبین/ بشردوست گفت آقا محسن گفته امشب حتماً باید تنگه ابوقریب را ببندید

تصویری قدیمی از رهبر انقلاب در عملیات والفجر ۱۰ را مشاهده می کنید.

جانشین فرمانده نیروی هوایی ارتش، با تأکید بر اهمیت خدمت سربازی در جمهوری اسلامی ایران گفت: سربازی در این سرزمین تنها یک وظیفه نیست، بلکه تقدس آن در پیوند با دین، مکتب و دفاع از وطن معنا پیدا می‌کند.

زخمِ تیر و ترکش صدام التیام یافت اما برخی حرف‌ها را تیغ و خاری در میان است که هرگز التیام نمی‌یابد. یک نمونه‌اش را اخیرا از زبان کسی شنیدیم که رطب و یابس را به هم می‌بافت تا بگوید خاکِ ایران و پرچمِ ایران قداست ندارد.

فرمانده اسبق سپاه پاسداران گفت: آقا مهدی [باکری] قهرمان ملی شد در حالی که وقتی به جبهه آمد، برخی می‌گفتند [او] در خط امام و رهبری نیست و به من فشار می‌آورند که باکری نباید فرمانده شود.

حاج همت در عملیات خیبر رفت تا نیروهای کمکی بگیرد و برگردد. ساعت‌ها می‌گذرد و از او خبری نمی‌شود. همرزمانش جزیره مجنون را می‌گردند اما او را پیدا نمی‌کنند تا اینکه ۳ روز بعد خبرهایی می‌رسد که پیکرهای مجهول‌الهویه‌ای را به اهواز برده‌اند.