حتی پلاک هم از ضربه روزگار بینصیب نمانده بود. اما همان سه حرف اختصاری،MHZ، کافی بود تا هویت شهید پس از سالها غربت، بار دیگر بر این خاک ثابت شود.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، صدای قرآن از بلندگوهای معراج شهدا به گوش میرسد. سربازان مقابل دربهای معراج ایستادهاند و به میهمان امروز، شهید محمدحسن زارعی، نوجوان ۱۷ ساله، خوش آمد میگویند. خانمها از ورودی خواهران و آقایان از ورودی برادران وارد معراج میشوند. هر کسی به نوعی خود را سرگرم کرده است. نفراتی تسبیح به دست، ذکر میگویند و تعدادی هم روبهروی پیکرهای شهید گمنام نشستهاند و دعاهایشان را آهسته زیر لب زمزمه میکنند؛ چهرههایشان غرق در اندوه و یاد شهید است و اشکها بیاختیار از چشمانشان جاری میشود.
بنابر روایت مهر، چند نفری هم روبهروی قبله ایستادهاند و نماز میخوانند. آن طرفتر هم تعدادی نشستهاند و قرآن قرائت میکنند. سه برادر به همراه یک خواهر به صورت پراکنده در معراج شهدا، پیش از اذان ظهر ایستادهاند و به شکلی مشغول صحبت با اقوام، دوستان و آشنایان هستند. از خادم معراج سراغ مادر یا پدر شهید را میگیرم که میگوید: پدر و مادر شهید فوت کردهاند و به ترتیب خواهر و برادران شهید را نشانم میدهد تا بتوانم گفتگویی با آنها داشته باشم.