محمدعلی فردین ۱۵ بهمن ۱۳۰۹ در خانه پلاک ۱ کوچه صحت در ایستگاه خرابات محدوده خیابان شهید گایینی بین خیابان ری و خیابان شهباز (۱۷ شهریور) تهران به دنیا آمد.
دسته: اخبار تاریخ
قهر دیپلماتیک ایران و آمریکا ۴۵ ساله شد
صادرات آمریکا به ایران بلافاصله قطع شد. هرچند که مواد غذایی و دارو مستثنی هستند ولی خود کارتر گفته است که این دو قسم به حداقل رسیده و در این اواخر صادراتی ناچیز داشته است.
اصلاحات ارضی چگونه منجر به انقلاب شد؟
تفرشی: این حاشیهنشینان که بهتدریج از زندگی در شرایط سخت نارضایتی پیدا کرده بودند، با مشاهده عدم توجه حکومت به مسائلشان و تنها پیشرفتهای سطحی در جامعه، دست به اعتراض زدند.
بناهای تاریخی که پهلوی اول به بهانه مدرنیزاسیون تخریب کرد
در دوره پهلوی اول، ایران شاهد یک تحول بزرگ در زمینه مدرنیزاسیون بود؛ اما این پیشرفت با قیمتی سنگین همراه بود: نابودی بخش بزرگی از میراث فرهنگی ایران.
خاطرات هاشمی: نماینده میانه از تلاش برای برهم زدن طرح امارات برای جزایر گفت
آقای مهندس [هادی] طباطبایی، معاون وزیر کشاورزی آمد. گفت، [آقای محمود حجتی]، وزیر جهاد کشاورزی، نه اطلاع درستی از کشاورزی دارد و نه علاقهای و بعضی از طرحهای مهم آقای دکتر [عیسی] کلانتری، [وزیر سابق کشاورزی]، متروکه است و تعدادی از نیروهای علمی دلسرد شدهاند.
عکس/ تهران عصر قاجار؛ از شمسالعماره نیمهتمام تا پشتبام مسجد شاه
اینها نمونههایی از مجموعه دوم عکسهای قاجاری است که بهتازگی از آلبومخانه کاخ گلستان بیرون آمده.
همسر کارتر: نخستین پاسخم به خواستگاری کارتر «نه» بود/ هرگز دعا نکردم که جیمی رئیسجمهور شود
ما اهل جنوب آمریکا هستیم و اینجا مذب اهمیت زیادی دارد، مخصصا در منطقه ما که «کمربند انجیل» میخوانندش. جیمی و من در خانوادههای مذهبی بزرگ شدهایم…
خاطرات هاشمی: بوش گفت اسرائیل باید فورا از شهرهای فلسطین خارج شود
[عباس واعظ] طبسی [تولیت آستان قدس رضوی] آمدند. خواستند نتیجه مذاکرات من با فرزندشان ناصر را در مورد پروندهاش بدانند.
زندانیها باید ثابت کنند که توبه واقعی کردهاند
همین دختری که مرحوم آقای دستغیب را کشت این را یک شبانهروز میآورند میبینند ساده است و توبه کرده و تعهد میگیرند و آزادش میکنند و میرود آن کار را میکند.
درباره خواننده ناکام «اگه یادش بره که وعده با من داره»
یک شب که از ناامیدی و یأس کم مانده بود که روی صحنه نرود مردم او را کشاندند و وقتی برگشت به یکی از دوستانش گفت: «اینها جدا مرا خجالت میدهند. دستشان درد میگیرد و خسته میشوند.»