به گزارش کاویان گلد به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یک سال پس از ارتحال حضرت امام، خبرنگاران کیهان به میان مردم تهران رفتند و از آنان درباره واکنش‌شان پس از شنیدم این خبر پرسیدند. شرح این گزارش را که روز یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۶۹ در روزنامه یادشده منتشر شد در ادامه می‌خوانید:

«آن روز صبح طبق معمول از کرج عازم محل کارم بودم، وارد تهران که شدیم در خیابان انقلاب دیدم پاسدارهای جلوی کمیته یک حالت ناراحتی دارند و چند نفرشان هم گریه می‌کنند. این منظره را که دیدم با توجه به زمینه‌ای که از شب قبل بود، به‌شدت منقلب شدم.»

این خاطره احسان‌الله مطاع، کارمند دادگستری، از نخستین لحظات پخش خبر ارتحال امام است. او می‌افزاید: «در مصلا وقتی پیکر مطهر امام امت را در آن قفسه شیشه‌ای دیدم یک حالتی به من دست داد که گفتن آن برایم غیرممکن است.»

بدترین خبر تمام عمرم بود

شیدا ضحاکی، کارمند یکی از نشریات نیز از اولین دقایق دریافت خبر ارتحال امام امت این‌گونه می‌گوید: «اون روز صبح ساعت چند دقیقه‌ای از هفت گذشته بود که خواهرم با حالت عجیبی بیدارم کرد و خبر رحلت امام را داد. اول باور نکردم، اما بعد که صدای گرفته و غمناک گوینده رادیو را شنیدم، همه چیز دستگیرم شد. برای من این بدترین خبری بود که در تمام عمرم می‌شنیدم.»

او همچنین ادامه می‌دهد:

«در مصلا یک صحنه‌ای دیدم که ناخودآگاه بغضم ترکید. پسربچه پنج شش ساله‌ای که عکس پدر شهیدش را در یک دست داشت با دست دیگرش به جایگاه بلورینی که بدن امام را برای وداع در آن گذاشته بودند، اشاره می‌کرد و برای خودش ذکر مصیبت می‌نمود. یکی از حرف‌هایش که مرا تکان داد این این بود که می‌گفت: «آقا حالا دیگه من واقعا یتیم شدم...»

"/>

واکنش تهرانی‌ها به خبر ارتحال امام

«اول باور نکردم، اما بعد که صدای گرفته و غمناک گوینده رادیو را شنیدم، همه چیز دستگیرم شد. برای من این بدترین خبری بود که در تمام عمرم می‌شنیدم.»

واکنش تهرانی‌ها به خبر ارتحال امام

به گزارش کاویان گلد به نقل از پایگاه اطلاع‌رسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ یک سال پس از ارتحال حضرت امام، خبرنگاران کیهان به میان مردم تهران رفتند و از آنان درباره واکنش‌شان پس از شنیدم این خبر پرسیدند. شرح این گزارش را که روز یکشنبه ۱۳ خرداد ۱۳۶۹ در روزنامه یادشده منتشر شد در ادامه می‌خوانید:

«آن روز صبح طبق معمول از کرج عازم محل کارم بودم، وارد تهران که شدیم در خیابان انقلاب دیدم پاسدارهای جلوی کمیته یک حالت ناراحتی دارند و چند نفرشان هم گریه می‌کنند. این منظره را که دیدم با توجه به زمینه‌ای که از شب قبل بود، به‌شدت منقلب شدم.»

این خاطره احسان‌الله مطاع، کارمند دادگستری، از نخستین لحظات پخش خبر ارتحال امام است. او می‌افزاید: «در مصلا وقتی پیکر مطهر امام امت را در آن قفسه شیشه‌ای دیدم یک حالتی به من دست داد که گفتن آن برایم غیرممکن است.»

بدترین خبر تمام عمرم بود

شیدا ضحاکی، کارمند یکی از نشریات نیز از اولین دقایق دریافت خبر ارتحال امام امت این‌گونه می‌گوید: «اون روز صبح ساعت چند دقیقه‌ای از هفت گذشته بود که خواهرم با حالت عجیبی بیدارم کرد و خبر رحلت امام را داد. اول باور نکردم، اما بعد که صدای گرفته و غمناک گوینده رادیو را شنیدم، همه چیز دستگیرم شد. برای من این بدترین خبری بود که در تمام عمرم می‌شنیدم.»

او همچنین ادامه می‌دهد:

«در مصلا یک صحنه‌ای دیدم که ناخودآگاه بغضم ترکید. پسربچه پنج شش ساله‌ای که عکس پدر شهیدش را در یک دست داشت با دست دیگرش به جایگاه بلورینی که بدن امام را برای وداع در آن گذاشته بودند، اشاره می‌کرد و برای خودش ذکر مصیبت می‌نمود. یکی از حرف‌هایش که مرا تکان داد این این بود که می‌گفت: «آقا حالا دیگه من واقعا یتیم شدم…»

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *