تاریخ، آینه‌ای برای شناخت زن امروز است

حسین پاکدل، نویسنده و کارگردان با همراه دیرینه‌اش عاطفه رضوی بازیگر به کافه خبر آمد و با نگاهی تاریخ‌مند به موقعیت زن ایرانی، از ضرورت بازخوانی گذشته برای درک امروز سخن گفت؛ و در ستایش از عاطفه رضوی، از هنر و فرهیختگی زنی می‌گوید که نه‌تنها بازیگر، که همراهی بی‌پروا و مشاوری بی‌تعارف در مسیر خلق و اندیشه بوده است.

تاریخ، آینه‌ای برای شناخت زن امروز است

نرگس کیانی‌ـ زینب کاظم‌خواه: نمایش «امر ملوکانه»، نمایشی که روایتش میان گذشته و اکنون در نوسان است، عاطفه رضوی در نقش فروغ زنی عاشق صحنه می‌آید؛ این نمایش نه صرفاً بازگویی خاطره‌ای از تاریخ، که تلاشی‌ است برای بازتعریف جایگاه زن در جامعه امروز، از خلال آینه‌ای که تاریخ پیش رویش می‌گذارد و حسین پاکدل کارگردان این نمایش با نگاهی ژرف به تاریخ، تأکید می‌کند که اگر قرار است جامعه‌ای دگرگون شود، این دگرگونی بی‌تردید به دست زنان آغاز خواهد شد. او با رجوع به گذشته، نه از سر دلبستگی به نوستالژی، بلکه برای بیان حقیقت امروز، از لزوم واکاوی جایگاه زن در بستر تاریخ سخن می‌گوید؛ زنانی که با قدرتِ آفرینش، توان آرامش‌بخشی دارند، چه در عرصه خانواده، چه در میدان فرهنگ. در ادامه گفت‌وگوی ما را با این زوج هنرمند می‌خوانید. 

آن‌چه در «امر ملوکانه» با عشق پیوندی ناگسستنی خورده، رنج است. به‌عنوان بازیگر نقش اصلی زنِ این نمایش؛ فروغ‌السلطنه، اساساً باور دارید که عشق، به‌ویژه در فرهنگ ما، بدون رنج تعریف‌ناپذیر است؟ یا این روایتی فرهنگی و تاریخی است که به ما تحمیل شده است؟

عاطفه رضوی: در ادبیات منثور و منظوم ما، جملگی اشعار و تمام قصه‌هایمان، اصولا عشق همراه با هجران است. درواقع هربار هجر اتفاق می‌افتد، گویی عشق شکل قوی‌تری پیدا می‌کند. شاید به همین دلیل است که در «امر ملوکانه» نیز شاهد همراهی توامان عشق و رنج هستیم. در حالی که هرچه به آن مفهوم عشق می‌دهیم، جایی که با سادگی عجین می‌شود گویی جذابیت‌هایش را برای‌مان از دست می‌دهد. به اعتقاد من، عشق واقعی به مرور زمان پیش می‌آید، نه براساس معنایی که از عشق به صورت عامه در دست داریم. درواقع آن‌چه در شعرها، داستان‌ها و حتی قطعات موسیقی آمده است، معیار چندان خوبی برای عاشق شدن نیست . بیشتر راه غلط را نشان‌مان می‌دهد. گویی بیش‌تر شبیه دلباختگی است. چراکه دلباختگی در «آن» اتفاق می‌افتد اما عشق در «درازمدت».

مفهوم عشق در «امر ملوکانه»، مفهومی است که فروغ‌السلطنه به عشق‌اش داده است. مفهومی که در دوره‌ای که فروغ‌السلطنه در آن زیست می‌کرد به عشق می‌دادند. این‌که یک زن برای آن که عاشق به نظر بیاید، باید فداکاری کند. فداکاری از جنس تحمل تمام رنج‌ها؛ ازجمله دوری، بی‌وفایی و تنهایی برای این‌که به نظر بیاید هم عاشق است و هم فداکار. به عقیده من، عشق فروغ‌السلطنه بر مبنای همان تعریف اشتباهی شکل گرفته که به عشق نسبت داده شده است. این عشق، اولا به مرور زمان پیش نیامده و ثانیا به‌معنای فداکاری و رنجی‌ است که این زن برای معشوقش متحمل می‌شود. البته که این رویکردی بسیار عمومی است، هنوز هم شاهدش هستیم و صرفا مربوط به آن دوران نیست. این رویکرد مربوط به تعریف از عشق است؛ به‌عنوان مثال یکی عشق را در حسادت‌کردن می‌بیند و بسیاری از اوقات حسودانی با حسادتی عمیق، گمان می‌کنند عاشقانی با عشقی عمیق هستند. بعضی‌، عشق را محبت بی‌حدوحصر و محدود کردن دیگری در حصار آن می‌بینند و بعضی‌، عشق را در رها کردن و بی‌محلی. این‌ها مفاهیمی است که هرکس براساس زندگی شخصی خود، از عشق دارد. مفاهیمی شکل‌گرفته براساس آن‌چه در جامعه، محیط اطراف یا خانواده فرد می‌گذرد و در پی تربیتی شکل گرفته که هر فرد براساس آن بزرگ شده است.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *