سیزدهم اردیبهشتماه، بهار زمین را در آغوش کشیده و کوهها شانهبهشانه، سبز کنار هم نشستهاند. ساعت یازده صبح است و مردانی که هزاران متر زیر پای کوهها، پیچیده به گرد و غبار سیاه زغال در معدن یورت مشغول کارند، نمیدانند نیمساعت بعد، خود را در حال جان دادن خواهند یافت؛ آن هم تنها دو روز بعد از روز جهانی کارگر.
به گزارش کاویان گلد، هشت سال از آن روز میگذرد؛ از فاجعه معدن یورت. پس از آن هم حادثهها و کشتههای دیگری هم در معدنهای ایران داشتیم. پیش از آن هم همینطور. تاریخ ِ کارگری در ایران و جهان نه فقط در معدن، بلکه در هر جای دیگری همراه با رنج و مرگ و فقر نوشته شده و میشود و ادبیات، آینهای از رنج و زندگی مردم است. در بطن این آینه، ادبیات کارگری حقیقتهایی را منعکس میکند که اغلب در سکوت فرو رفتهاند و در روایتهای دیگر مغفول ماندهاند.
بر اساس گزارش روزنامه اعتماد، حقیقتهایی که مانند رگهای از زغال در دل کوه از دیدهها پنهان و چشم به راه روایت نویسندهاند. این شاخه از ادبیات، زندگی کارگران، کشاورزان و دیگر اقشار فرودست را به تصویر میکشد؛ رنج روزمره، فقر، بیعدالتی و مبارزه برای بقا، ستونهای اصلی این روایتها هستند. به بهانه نزدیکی روز جهانی کارگر، نگاهی انداختیم به آثار داستانی که بازتابی از زندگی سخت کارگران هستند.