جز مبادله اسناد معاهده ترکمانچای، وظیفه بردن اسیران مسیحی دوره جنگ را هم به او سپرده بودند. به تهران که رسید، اعلام کرد همه آنهایی که تبار مسیحی دارند و در سالهای جنگ به اسارت افتادهاند میتوانند به سفارت روسیه بیایند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از روزنامه اعتماد، ماجرایش بد شروع شد و بد به پایان رسید. بوی دردسر میداد. اصلا از همان روزی که قدم به خاک کشور ما گذاشت، معلوم بود که شر به پا میکند. نامش آلکساندر گریبایدف بود و به نمایندگی از امپراتوری روسیه برای نظارت بر اجرای عهدنامه ترکمانچای به ایران آمد.
ابتدا در تبریز ماند. بعد به تهران رفت. نه در تبریز رفتار خوشایندی داشت و نه در تهران رسم ادب و احترام را به جا آورد. در بند چنین تشریفاتی نبود. به قول زرینکوب «گریبایدف شاعری باقریحه بود و هرچند داعیه تجدد و پایبندی به اخلاق و آداب داشت، در سلوک با اهل ایران از همان آغاز ورود به خاک این سرزمین طریق بیحرمتی و عُجب و نخوت فوقالعاده پیش گرفت. با آنکه در ورود به تبریز از جانب ولیعهد، در تعظیم و توفیر او لازمه جد و جهد به عمل آمد، در بین راه مایه کدورت برایش پیدا شد لاجرم در تهران طرز سلوک او خصمانه و غرورآمیز و از اقتضای عقل و ادب خارج گشت. هنوز رسوم معمول سفارت و آداب لازمه آن را انجام نداده بود که مثل یک فاتح از راه رسیده با تشدد و تغیر فوقالعاده در باب استرداد اسیران، عجولانه به اقدام پرداخت.»