استاد قرآن کریم درباره صلح امام حسن مجتبی(ع) با معاویه گفت: معاویه قصد داشت نسل بنیهاشم را از بین ببرد و همه را قتلعام کند، از این رو امام با صلحی که کرد نسل شیعه را از نابودی کامل نجات داد.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، نیمه ماه مبارک رمضان میلاد نورانی و با عظمت حضرت سبط اکبر امام عظیمالشأن شیعیان امام حسن مجتبی(ع) است. ایشان سال ۴۰ قمری پس از شهادت پدر بزرگوارشان امام علی(ع) به امامت رسیدند و به مدت ۱۰ سال امامت شیعیان را برعهده داشتند.
بنابر روایت فارس نیوز، شیخ کلینی در کتاب الکافی مجموعه روایات مربوط به نصب امام حسن بن علی به امامت را گردآوری کرده است. بر اساس یکی از این روایات، امام علی(ع) پیش از شهادت و در حضور فرزندان خود و بزرگان شیعه، کتاب و سلاح (از ودایع امامت) را به فرزندش حسن(ع) داد و اعلام کرد که پیامبر(ص) به او فرمان داده که حسن را وصیّ خود قرار دهد. بنابر روایتی دیگر، امام علی(ع) هنگام حرکت به سوی کوفه برخی از ودایع امامت را نزد اُمسَلمه امانت گذاشت و امام حسن(ع) پس از بازگشت از کوفه، آنها را از وی تحویل گرفت. شیخ مفید نیز در کتاب ارشاد گفته است حسن(ع) وصی پدرش در میان فرزندان و اصحاب وی بوده است.
امامی که دوبار همه اموال و سهبار نیمی از اموالش را بخشید
امام مجتبی(ع) یکی از اصحاب کسا است که پیامبر(ص) آنها را زیر ابایش جا داد و آنها را معصوم و اهل بیتش معرفی کرد. برای پنجتن آل ابا یا اصحاب کسا آیات اطعام، مَوَدَّت، و مُباهله نازل شده است. این امام عزیز دو بار همه اموالش و سه بار نیمی از اموالش را به نیازمندان بخشید و اینگونه کریم اهل بیت(ع) نام گرفت. امام حسن(ع) زمان امامت امیرالمؤمنین(ع) همراه امام بود و در جنگهای مختلفی چون صفین و جمل از فرماندهان سپاه امام بود.برای آشنایی بیشتر با این امام عزیز دقایقی را با استاد سیدمحسن میرباقری مفسر قرآن کریم به گفتوگو نشستیم. در ابتدا کمی درباره علم امام صحبت کنید و اینکه علم امامت چگونه نسل به نسل منتقل میشود؟
در ابتدا این میلاد نورانی و مقدس را تبریک میگویم و جا دارد در این روز عزیز از مظلومیت امام هم سخن گفته شود.امام حسن مجتبی(ع) عالم سر و الخفیات است. در حدیث آمده است که امام علی(ع) که لحظات آخر عمر را سپری میکردند، امام حسن را فراخواندند و گفتند: بیا تا اسرار و آنچه را که پیغمبر(ص) برای من بازگو کرد و آنچه از علمش به من به ودیعه داد و به امانت سپرد به تو بسپارم. در روایت است پیامبر(ص) هنگام وفات زمزمهای در گوش امام علی(ع) داشتند و پس از آن امام فرمودند که پیامبر(ص) هزار باب علم را بر من گشودند و به من آموختند که از هر کدام آنها هزار باب دیگر منشعب میشود و امام علی(ع) هنگام شهادت این حقیقت را به امام مجتبی(ع) انتقال دادند و این کار برای همه ائمه رخ داده و نسل به نسل و سینه به سینه منتقل شده است.
درباره علم امامت دیگر امامان هم مثالی دارید؟
در این باره اگر بخواهم مثالی بزنم به امام هادی(ع) هنگام شهادت امام جواد(ع) اشاره میکنم زیا آن زمان ایشان فقط نه سال داشتند اما اسرار و علومی که پیامبر(ص) به امام علی(ع) انتقال داده بودند، به ایشان هم رسیده بود.هارون بن فضل درباره امام هادی(ع) میگوید: روزی که امام جواد(ع) از دنیا رفتند کسی خبر نداشت چون اما در بغداد بودند و کسی هم خبر شهادت را نیاورده بود، اما در این حال امام هادی(ع) فرمودند که پدرم امام جواد(ع) از دنیا رفتهاند و به شهادت رسیدند. پرسیدم شما از کجا این موضوع را فهمیدید امام فرمود: یک خضوع در قلبم شکل گرفت که تا کنون نبوده است. امام وقتی خبر شهادت امام جواد(ع) را به ابن زکریا هم گفت: درباره چگونگی اطلاع از این موضوع فرمودند که از جلالت خدا حسی در قلب من وارد شد که تاکنون نبود و فهمیدم که پدرم به شهادت رسیده است.
امام حسن مجتبی(ع) امام بودند و حقایق برایشان روشن بود و درجه عصمت داشتند، باید بگویم ایراد گرفتن از امام معصوم از جهل انسان ناشی میشود. با توجه به این نکته فرمودید، انتقادات زیادی به امام مجتبی(ع) وارد شد که چرا با معاویه صلح کردند؟ در این باره قدری توضیح دهید و چرایی این صلح را بیان کنید.
امام حسن(ع) بحرانهای سیاسی خاصی را پشت سر گذاشتند. امام علی(ع) شیعه را پایهگذاری کردند، ایشان در دوران خانهنشینی شروع کردند به تربیت اصحاب و در چهار سال و اندی زمان خلافت هم به پرورش جدیتر جامعه شیعی پرداختند و این اقدام سبب تحولی شد که آن زمان در آن دایره ظلمت زاویه نوری به روی امت باز کرد. البته شیعیان درجات مختلفی داشتند و در جریان کربلا شیعه بیشتر در دلها نفوذ کرد.
با امامت امام حسن مجتبی(ع) شیعه داشت بیش از قبل قوت میگرفت و به همین دلیل از سوی معاویه امر دائر شد که یا شیعه مضمحل شود یا امام حسن(ع) کنار برود. در چنین شرایطی امام دومین گزینه را انتخاب کردند، زیرا اگر وارد جنگ میشدند، معلوم بود که شیعه شکست میخورد. آن زمان معاویه فرمانده سپاه امام را با پول خرید زیرا آن فرمانده هم امیدی به پیروزی نداشت و از این رو خود را فروخت. در کوفه خوارج بودند، عثمانیها بودند و… البته شیعیان هم بودند اما اگر جنگ میشد معاویه پیروز میشد و اگر این اتفاق میافتاد از شیعه چیزی بافی نمیماند. چطور با شکست از معاویه از شیعه چیزی باقی نمیماند و کاملاً نابود میشد؟
برای اثبات این ماجرا دو اتفاق را تعریف میکنم. در جنگ صفین امام علی(ع) امر کردند که از بنی هاشم کسی به جنگ تن به تن نرود. در این شرایط قهرمانی از لشکر معاویه به میدان آمد و رجز خواند و عباس بن ربیع ابن حارث ابن عبدالمطلب پسر عموی امام علی(ع) را به جنگ تن به تن فرا خواند. آن زمان ننگ بود که کسی را به جنگ بخوانند و به میدان نرود. از این رو عباس به میدان رفت و جنگید و پهلوان دشمن را شکست داد و او را هلاک کرد و پیروز بازگشت.
امام علی(ع) او را فراخواند و فرمود: مگر من نگفتم کسی به جنگ تن به تن با دشمن نرود؟ چرا شما این کار را کردی؟ عباس گفت: آقا او مرا اسم برد و به جنگ فراخواند، ننگ بود که به جنگ با او نروم. امام فرمود: تو اطاعت از فرمان امام که واجب است را زمین گذاشتی و به فکر ننگ بودی؟ امام رو به آسمان کرد خدایا من از گناه عباس گذشتم تو هم از او بگذر.معاویه که دید عباس قهرمانش را شکست داده دو نفر دیگر را فرستاد تا عباس را شکست دهند و به قتل برسانند. آن دو پهلوان دشمن به میدان آمدند و عباس را دوباره صدا زدند. امام این بار به عباس گفت: لباسهایت را به من بده تا بر تن کنم. امام لباسهای عباس را پوشید و خودش به جای عباس به جنگ آن دو نفر رفت. گویا آنها قضیه را فهمیده بودند که امام عباس را سرزنش کرده که چرا به جنگ رفته است. از این رو و گفتند مولایت چگونه به تو اجازه جنگ داد؟ امام که جای عباس به جنگ آن دو رفته بود این آیه را برایشان خواندند: « أُذِنَ لِلَّذِینَ یُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَی نَصْرِهِمْ لَقَدِیرٌ » به کسانی که (ستمکارانه) مورد جنگ و هجوم قرار میگیرند، چون به آنان ستم شده اذن جنگ داده شده، مسلماً خدا بر یاری دادن آنان تواناست (سوره حج آیه ۳۹)» اما سرضرب آنها را شکست داد و از پای درآورد و بازگشت. امام علی(ع) هنگام بازگشت از میدان این آیه را هم خواندند: «الشَّهْرُ الْحَرَامُ بِالشَّهْرِ الْحَرَامِ وَالْحُرُمَاتُ قِصَاصٌ… این ماه حرام در برابر آن ماه حرام است و (هتک) حرمتها قصاص دارد…(۱۹۴ بقره)»امام(ع) عباس را خواستند و فرمودند: من به این علت گفتم که از بنی هاشم کسی به جنگ تن به تن نرود چون معاویه درصدد است که نسل بنی هاشم را قطع کند. ماجرای دوم را پسر مغیرة بن شعبه نقل میکند. در زمان معاویه مغیره والی شام بود، پسرش میگوید: پدرم هرشب به دیدن معاویه میرفت و وقتی بازمیگشت از مدیریت او برای ما تعریف میکرد. یک شب پدرم با عصبانیت و ناراحتی از مجلس معاویه آمد و گفت: از مجلس بدترین خلق خدا میآیم، گفتیم چه شده؟ گفت: مجلس که خلوت شد به معاویه گفتم بنی هاشم دیگر برای تو خطری ندارند، اینها پسرعموهای تو هستند به آنها نیکی کن تا از تو نام نیک باقی بماند. معاویه گفت: مگر بنی هاشم جایی برای کسی گذاشتهاند، خلیفه اول مُرد نامش هم با او مرد دومی و سومی هم همینطور. این مرد هاشمی یعنی پیامبر کاری کرده که مردم نامش را پنج بار در روز کنار نام خدا ببرند. از کسی مگر نامی باقی میماند. والله از پای نمینشینم که حتی اسم بنیهاشم را هم دفن کنم.
معاویه چنین آدمی است، حال او اگر بیاید با امام حسن(ع) بجنگد و پیروز شود، احدی از بنی هاشم را زنده نمیگذارد. اینکه در جنگ گروه پیروز سعی میکرد نسل گروه بازنده را قطع کند چند بار رخ داد. هنگامی که لشکر مختار از زبیریان شکست خورد، مصعب فرمان داد تا همه لشکر مختار را گردن بزنند و اینگونه ۶ هزار ۵۰۰ نفر را گردن زد. معاویه هم چنین قصدی داشت و اگر در جنگ با امام پیروز میشد از نسل بنیهاشم کسی را زنده نمیگذاشت و اینگونه شیعه کاملاً نابود میشد.
امام مجتبی(ع) درباره این کارش به حجر بن عدی فرمودند که من برای شما این کار را کردم و در روایتی دیگر هم فرمودند که من کاری برای شیعیان کردم که از آنچه که آفتاب میتابد بالاتر است. ما در سر سفره امام مجتبی هستیم که کریم اهل بیت است و از کرامات ایشان بسیار نقل شده است و ما هم به این امام عزیز متوسل میشویم و میگوییم: «یا أَبَا مُحَمَّد یَا حَسَنَ بْنَ عَلِیٍّ أَیُّهَا الُْمجْتَبی یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ، یَا حُجَّةَ اللهِ عَلی خَلْقِهِ یَا سَیِّدَنا وَمَوْلانا إِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ إلی اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا یَا وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ. ای ابا محمّد، ای حسن بن علی، ای برگزیده، ای فرزند فرستاده خدا، ای حجّت خدا بر بندگان، ای آقا و مولای ما، به تو روی آوردیم و تو را واسطه قرار دادیم و به سوی خدا به تو توسّل جستیم و تو را پیش روی حاجاتمان نهادیم، ای آبرومند نزد خدا، برای ما نزد خدا شفاعت کن.