کریستف کلمب و اخلاف و جانشینانش به بیابانی برهوت و خالی از سکنه نیامده بودند، بلکه به دنیایی وارد شدند که در بعضی محلها – درست مثل خود اروپا – جمعیت زیادی زندگی میکردند که فرهنگ پیشرفته و پیچیدهای داشتند و روابط انسانی در میان آنها تکاملیافتهتر از اروپاییان بود…
جواد لگزیان: کشتیهای بزرگ در ساحل پهلو گرفتند و کریستف کلمب ظفرمند پا به خشکی گذاشت تا سرزمینی نو را کشف کند. این روایتی رسمی است از کشف قاره آمریکا. اما بهراستی ساکنان بومی سواحل که به این کشتیها نگاه میکردند چه فکری داشتند و چه عاقبتی؟ «هاوارد زین» در کتاب «تاریخ آمریکا»، به روایت تاریخ از زبان آن کسانی پرداخته که تا به حال سخنگویی نداشتهاند و البته او به جای قضاوت اخلاقی و سوگواری برای گذشته تلاش دارد تا تاریخ از چشم دیگری هم دیده شود تا راه برای اندیشه بهتر گشوده شود و آینده ما به تعبیر او بر آن لحظات زودگذر مهر و شفقت گذشته پایهگذاری شود، نه بر آن قرون سراسر جنگ و خونریزی.
به این ترتیب هاوارد زین ترجیح میدهد به جای دمیدن در شیپور تاریخ دولتی، داستان کشف قاره آمریکا را از دیدگاه بومیان و آراواکها تعریف کند و ماجرای قانون اساسی ایالات متحده را از دیدگاه بردگان سیاهپوست و سرگذشت اندرو جکسون را از دید سرخپوستان چروکی و ماجرای جنگ داخلی را از دید ایرلندیهای نیویورک و جنگ مکزیک را از دید سربازان فراری لشکر ژنرال اسکات و پیدایش و توسعه صنایع و صنعتمداری را از نگاه زنان جوان کارگر در کارخانههای نساجی لاوِل و جنگ اسپانیا – آمریکا را از دیدگاه کوباییها و اشغال فیلیپین را از دید سربازان سیاهپوست لوزون و عصر زراندود را از نگاه کشاورزان ایالات جنوبی و جنگ جهانی اول را از دیدگاه سوسیالیستها و جنگ جهانی دوم را از دیدگاه صلحطلبان و طرح نیودیل یا اصلاحات روزولت را از چشم سیاهپوستان محله هارلم و انحصارطلبی و سلطه آمریکای بعد از جنگ جهانی را از دیدگاه کارگران مزارع در آمریکای لاتین.
زین با تکیه بر مستندات و بهویژه مکتوبات بهجایمانده و تحقیقات پژوهشگران نشان میدهد زمانی که کلمب وارد شد، تعداد جمعیت مردمی که بر عرصه پهناور همینهای قاره آمریکا پراکنده بودند حدود ۷۵ ملیون نفر بود که شاید ۲۵ میلیون نفرشان ساکن آمریکای شمالی بودند. آنان در واکنش به شرایط مختلف اقلیمی و خاک، صدها نوع فرهنگ قبیلهای گوناگون و شاید دو هزار زبان مختلف را پدید آوردند. این بومیان فن کشاورزی را به کمال رساندند و دریافتند که چگونه باید ذرت را به عمل آورند که به صورت خودرو تکثیر نمیشود و باید آن را کاشت و داشت و آبیاری کرد و پس از برداشت محصول، باید غلاف یا پوشش روی ذرت را کند و دانهها را جدا کرد. آنها با نبوغی خارقالعاده انواع دیگری از میوه و سبزیجات و از جمله بادام زمینی و کاکائو و توتون و کائوچو را پرورش دادند.
اساطیر و داستانهای برجایمانده همگی از اندیشهی والا و قلب پرمهر سرخپوستان حکایت دارند؛ کما اینکه کریستف کلمب خود بهصراحت به این خوشقلبی اشاره میکند و البته آن را سادهلوحی میداند.