آن «سازگاری ایرانی» که مهندس بازرگان میگوید، جنس مدارایش متفاوت است. یعنی مردم ایران سازگار هستند. سازگاری که معنی دیکتاتوری میدهد.
به گزارش کاویان گلد، «زبان بهمثابه سنگبنای توسعه است. محسن رنانی، اقتصاددانی که سالها در مورد مبانی توسعه، سرمایهگذاری، سرمایهی انسانی و سرمایهی نمادین کار کرده است، اینک با الهام از ایدهی داریوش آشوری دربارهی مسئلهی زبان، معتقد است حوزهی زبان یکی از مهمترین مباحث ما در حوزهی توسعه است و میگوید اگر بخواهد بقیه عمرش را روی توسعه کار کند، ترجیح میدهد روی دو حوزه زبان و حوزه کودکی کار کند.»
این بخشی از مقدمهی احمد غلامی نویسنده و روزنامهنگار بر متن گفتوگو با محسن رنانی در روزنامهی شرق است، رنانی از همین منظر در طی این گفتوگو نگاهی هم به مسائل تاریخ معاصر ایران داشته که در پی میخوانیم:
خود من تا سالهای اول بعد از انقلاب تصورم این بود که مسئلهی ما توسعهی سیاسی است، تا حکومت اصلاح نشود و توسعهی سیاسی و دموکراسی به وجود نیاید چیزی حل نمیشود. انقلاب مشروطیت، انقلاب ملی شدن نفت و انقلاب اسلامی همه دنبال توسعهی سیاسی بودند، اما چیزی عوض نشده است. هم رفتار نخبگان سیاسی و مقامات و هم رفتار مردم با آن نخبگان سیاسی تغییر چندانی نکرده است. نه آنها نقدپذیرند و نه مردم جرأت نقد دارند. پس ما تجربهی صد و ده سال تلاش سیاسی برای گشودگی سیاسی داریم. جامعه هم خیلی رشد کرده، نفت آمد، رشد اقتصادی و رفاه و شهرسازی و دانشگاه پیدا کردیم، اما به لحاظ الگوهای رفتاری با اواخر قاجار که انقلاب مشروطیت رخ داد، خیلی فرق نداریم. مقامات سیاسی ما هنوز گفتوگو و عذرخواهی و عقبنشینی بلد نیستند. همه «ما فرمودیم» بلدند. این سنت سیاسی از قاجار تا حالا ادامه دارد، در حالی که صد و ده سال تجربهی سیاستورزی داریم.