تهاجم به اندلس آخرین سرمایهگذاری مالی سران یهودی در توسعهطلبی تاراجگرانه حکمرانان و الیگارشی اروپا نبود. این تجربه موفق، حرص دستیابی به ثروتهای کلان از راه غارت را شعلهورتر ساخت.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، با سقوط غرناطه سرمایهگذاری در غارتگریهای زمینی به بنبست رسید و بناچار عصر “اکتشافات دریایی” آغاز شد. این راهی است که با کلمب گشوده شد. کریستف کلمب
کریستف کلمب (1) (1451-1506)، کسی که از سوی ایزابل مأمور سفر به ماوراء بحار و گردآوری پول برای خاندان سلطنتی اسپانیا شد، به گمان برخی از محققین از زمره یهودیان مخفی (2) بود و برخی اسناد تازهیاب در جنوای ایتالیا تردیدی در تبار یهودی او برجای نگذاشته است.
گفته میشود که وی از یک خاندان یهودی ایتالیایی بهنام “کلن” (3) بود که در گویش اسپانیولی همان “کلمب” (4) است. امروزه، خاندان یهودی کلمبو (کلنهای پیشین) در ایتالیا حضور دارند و یوسف کلمبو (5) در سالهای اخیر استاد فلسفه در دانشگاههای ایتالیا بود.
اسکناسهایی با تصویر کریستف کلمب ↓
کریستف کلمب هماره از پیوند خود با “داوود” سخن میگفت که گویای تبار یهودی اوست و شاهد انتسابش به خاندان “شاهزادگان داوودی”؛ و نیز نزدیکترین پیوندها را با جوامع یهودی و مارانو ایتالیا و اسپانیا داشت. سفر او به قاره آمریکا به پیشنهاد و با مشارکت مالی و سرمایهگذاری یهودیانی بود که دربار اسپانیا را در قبضه خود داشتند. دایرةالمعارف یهود از اسحاق آبرابانل ، لویی سانتانگل (6) و گابریل سانچز (7) به عنوان سرمایهگذاران سفر کلمب نام میبرد و میافزاید کلمب گزارش معروف سفر خود را خطاب به سانتانگل و سانچز نوشت که بلافاصله چاپ و در سراسر اروپا توزیع شد. این امر نشان میدهد که این دو متولیان سفر او بودند. سفر او به کمک نقشههایی صورت گرفت که دو یهودی فراهم آورده بودند و در زمره همراهان او تعدادی از مارانوها حضور داشتند. (8)
ورنر سومبارت مینویسد کلمب برای تأمین هزینههای سفر اولش از لویی سانتانگل، عضو شورای سلطنتی اسپانیا، و گابریل سانچز پول گرفت. اولین نامههای کلمب خطاب به این دو است زیرا شرکای سفر دریایی او بودند. سفر دوم کلمب نیز با سرمایه یهودیان انجام شد. تعداد زیادی از یهودیان در زمره همراهان کلمب بودند و نخستین اروپایی که به خاک آمریکا گام نهاد یک یهودی بود به نام لویی دو تورس. (9)
توصیف ویل دورانت “شاعرانه” ولی گویاست و روشن میکند که سرمایهگذاران سفر کلمب همان کسانی بودند که یک سال پیش هزینه تهاجم به غرناطه را فراهم آوردند. به نوشته ویل دورانت، ایزابل به علت بار سنگین طرح کلمب حاضر به پذیرش آن نشد.
در این لحظه مهم و قاطع، یک یهودی تعمیدیافته چرخ تاریخ را به گردش افکند. لویی دو سانتانگل، وزیر مالیه فردیناند، ایزابل را به نداشتن قوه تخیل و جرئت مبادرت به کارهای خطیر ملامت کرد، وی را با نوید مسیحی کردن مردم آسیا برانگیخت؛ و پیشنهاد کرد که خود، به یاری عدهای از دوستان، هزینه مالی سفر را تأمین کند. چند تن یهودی دیگر، چون دن اسحاق آبرابانل، خوان کابررو و آبراهام سنئور، از نظر وی پشتیبانی کردند. ایزابل برانگیخته شد و جواهرات خود را برای تدارک پول لازم عرضه داشت. سانتانگل احتیاجی بدان ندید. از انجمن برادری که خود خزانهدارش بود، 1400000 مراودی (10) وام گرفت؛ از جیب خود 350000 مراودی بر آن افزود؛ و کریستف کلمب همه این مبلغ را به اضافه 250000 مراودی دیگر دریافت داشت. شاه در هفدهم آوریل سال 1492 اوراق لازم را امضا کرد. (11)
سرانجام، در 3 اوت 1492 سه کشتی حامل کلمب و 88 نفر همراهان او راهی دریاها شدند.
آنچه در روایت ویل دورانت جالب است دو چیز است: نخست علاقه شدید سانتانگل به “مسیحی کردن مردم آسیا” و دوم “انجمن برادری” که وی خزانهدار آن است. این انجمن برادری چیست؟ بدینسان، از نخستین گام آغازین تمدن جدید غرب به نامهای مرموز و غیرقابل توضیح برمیخوریم که همه به یهودیان مرتبط است.
جان پاری استاد دانشگاه هاروارد، نیز نقش اصلی لویی سانتانگل را در ماموریت کلمب مورد تأکید قرار داده است. (12)
لویی سانتانگل به الیگارشی یهودی شهر بلنسیه (والنسیا)، در شرق شبه جزیره ایبری، تعلق داشت.
بلنسیه نخستین بار، کمی پس از سقوط طلیطله، مورد تهاجم آلفونسوی ششم و وزیر حیلهگرش یوسف فریزوئل قرار گرفت (1086م.) و شاه کاستیل یک گروه یهودی را به عنوان نمایندگان خود در این ایالت گمارد. کمی بعد شهر به دست مسلمانان افتاد. بار دیگر، در سال 1095م. بلنسیه به اشغال “اِل سید” درآمد. مردم شهر پس از محاصرهای سخت طی پیمانی تسلیم شدند مشروط بر اینکه این تاراجگر مسیحی مسلمانان را به عنوان “اسیر جنگی” به دست یهودیان ندهد و یهودیان را بر سر آنان نگمارد. این پیمان نیز به روشنی حضور جدی یهودیان را در کنار “اِل سید” نشان میدهد. بلنسیه پس از مرگ “اِل سید” بار دیگر به دست مسلمانان افتاد تا سرانجام جیمز اول، شاه آراگون، آن را به اشغال درآورد. یهودیان در این زمان (1238م.) شش و نیم درصد جمعیت شهر را تشکیل میدادند. از سالها پیش از اشغال بلنسیه، برخی از آنان، چون بهیا و پسرش سلیمان قسطنطنیهای (سلیمان بن بهیا) (13) و سلیمان بونافوس (14) به عنوان “مترجم” و “پزشک” در خدمت جیمز اول بودند. اشغالگر آراگونی پس از تصرف شهر، املاک وسیعی به الیگارشی یهودی بخشید. (15)
لویی سانتانگل
خاندان سانتانگل نیز، که در آن زمان چینیلو نام داشت، در خدمت شاهان مسیحی بودند و بعدها یکی از آنان به نام آزاریاس چینیلو (16) به ظاهر مسیحی شد و نام لوئی دو سانتانگل را بر خود نهاد. نوه او، که او نیز لویی دو سانتانگل نام داشت، از سال 1481 تا زمان مرگ (1498) وزیر مالیه دربارهای فردیناند و ایزابل بود و سپس برادرش یائیم (17) و پسر او فرناندو (18) جانشین وی شدند. به نوشته دایرةالمعارف یهود، سانتانگل 1140000 مراودی برای سفر کلمب تأمین کرد و نخستین نامه کلمب (18 فوریه 1493)، شامل توصیف جالبی از یافتههایش، خطاب به اوست. (19)
گابریل سانچز از خاندان زرسالار الیزار شهر سرقسطه (ساراگوسا) است. پدرش مسیحی شد و پدرو سانچز نام گرفت و پسر او به نام لوئی سانچز خزانهدارکل دربار آراگون شد. گابریل سانچز ابتدا دستیار برادرش بود و پس از مرگ وی خزانهداری آراگون را به دست گرفت. نامه مورخ مه 1493 کلمب خطاب به سانچز است. گابریل سانچز در سال 1505 درگذشت و پسرش لویی جانشین او شد. لویی سانچز (20) تا زمان مرگ (1530) در این سمت بود و سپس برادرش، گابریل (21) خزانهدار دولت های آراگون و کاستیل شد.
خاندان سانچز در سده شانزدهم با برخی خاندانهای اشرافی اسپانیا، چون گوریا (22) و مندوزا (23) وصلت کرد. در حوالی نیمه سده شانزدهم، یکی از اعضای این خاندان، به نام آنتونیو سانچز (24) پزشک دربار پرتغال بود. در سال 1564، آنتونیو در بندر بوردوی فرانسه استقرار یافت و پسرش فرانسیسکو سانچز (25) (1550-1623) در ایتالیا فیلسوف و پزشک و منجمی نامدار شد. او در محافل فرهنگی آن زمان اروپا متفکری متنفذ به شمار میرفت. در سده هیجدهم، یکی از اعضای این خاندان، به نام آنتونیو نانز سانچز (26) (1699-1783)، را در آمستردام مییابیم. او به روسیه رفت؛ پزشک خاندان تزار شد و مورد توجه کاترین دوم، ملکه مقتدر روسیه، قرار گرفت. (27)
در تهاجم ماوراء بحار خاندان سلطنتی پرتغال نیز، چون اسپانیا، یهودیان نقش درجه اول داشتند.
پیوند الیگارشی یهودی با دربار پرتغال به آغاز تأسیس این دولت در سده دوازدهم میلادی میرسد. در سدههای چهاردهم و پانزدهم خاندان ناوارو (28) از متنفذترین خاندانهای یهودی پرتغال بود.
موسس ناوارو (29) (متوفی 1370) پزشک مخصوص پدرو اول (30) پادشاه پرتغال (1357-1367)، مسئول گردآوری مالیات کشور و به مدت 30 سال حاخام کل یهودیان پرتغال بود. عنوان اشرافی و موروثی “ناوارو” از سوی پادشاه پرتغال به او اعطا شد. سپس، پسرش یهودا (جودا) ناوارو (31) همان مشاغل را در دربار ژان اول، پسر نامشروع پدرو اول (1385-1433)، به دست گرفت. هنری دریانورد سومین پسر این شاه بود و نخستین مستملکات ماوراء بحار پرتغال (1415) در این زمان به دست آمد. یهودا ناوارو و سلیمان (سولومون) نگرو (32) کلیه درآمدهای مالیاتی پرتغال را طی یک مقاطعه پنج ساله به مبلغ 200 هزار لیور (33) در دست خود داشتند. عنوان “نگرو” در نام این یهودی نشانه آن است که وی به عنوان تاجر بردگان سیاه آفریقایی شهرت داشت.
یهودا ناوارو در پرتغال دارای املاک پهناور بود. سپس، موسس ناوارو جانشین پدر شد. موسس ناواروی اخیر (متوفی 1410) نیز پزشک مخصوص ژان اول و حاخام کل یهودیان پرتغال بود. (34)
دایرةالمعارف یهود مینویسد: “در سده پانزدهم میلادی، یهودیان نقش مهمی در سرمایهداری سلطنتی پرتغال ایفا نمودند.” (35) ولی توضیح بیشتر درباره این “نقش مهم” به دست نمیدهد. معهذا، میدانیم که در دستگاه “هنری دریانورد” یهودیان حضور داشتند و راهنمایان سفرهای او به قاره آفریقا بودند. (36) و نیز میدانیم که “مانوئل ثروتمند”، بنیانگذار امپراتوری جهانی پرتغال، بیش از اسلاف خود به یهودیان توجه داشت. (37)
در دوران مانوئل اول (38) پادشاه پرتغال (1495-1521)، و به دستور او بود که سفر تاریخی واسکو داگاما انجام شد؛ از آن پس پرتغال مستملکات وسیعی را در سراسر جهان متصرف شد و به اوج قدرت جهانی خویش دست یافت. مانوئل از اینطریق به ثروتی انبوه رسید تا بدانجا که “مانوئل ثروتمند” نام گرفت. پیرسون، مانوئل را از حامیان فرهنگ جدید “رنسانس” معرفی کرده است. (39)
پس از مانوئل، پسرش ژان سوم (40) بر پرتغال سلطنت کرد (1521-1557). او فعالیت میسیونرهای یسوعی را مورد حمایت قرار داد و آن را توسعه بخشید. وی در ادامه سیاست توسعهطلبی ماوراء بحار پدر، سرزمین برزیل را اشغال نمود و بدینسان کشتزارها و معادن غنی برزیل به پشتوانه مالی بسیار مهمی برای دولت پرتغال بدل شد. در زمان ژان سوم بود که “فاکتوری” پرتغالیها در بندر ماکائو، برای تجارت با چین، آغاز به کار کرد. (41) ژان سوم در فرمانهایش، خود را “فرمانروای درون و برون دریای آفریقا، ارباب گینه و مستملکات، دریاها و تجارت اتیوپی، عربستان، ایران و هند” میخواند. اطلاق این عناوین گویای روانشناسی پرتغالیها در سده شانزدهم میلادی است.
در زمان سفر واسکو داگاما منجم دربار مانوئل یک یهودی به نام آبراهام زاکوتو (42) (1452-1515) بود. پیش از اعزام گاما، مانوئل با زاکوتو مشورت کرد و منجم یهودی پیشگویی کرد که موفقیتهای بزرگ نصیب پرتغال خواهد شد و بخش بزرگی از هند به تملک او درخواهد آمد. مانوئل ناوگان گاما را به نقشهها و ابزار ستارهشناسی زاکوتو مجهز کرد و واسکو داگاما نیز پیش از سفر با زاکوتو دیدار و مشورت نمود.
دایرةالمعارف یهود مینویسد: “زاکوتو نقش مهمی در اکتشافات اسپانیاییها و پرتغالیها داشت“؛ و کریستف کلمب نیز در سفرش از جداول و نقشههای ستارهشناسی زاکوتو استفاده کرد. امروزه، این نقشهها به همراه یادداشتهای کلمب در آرشیوهای اسپانیا موجود است. (43)
نقش سران یهودی در “اکتشافات دریایی” پرتغال به زاکوتو محدود نمیشود. آنان، چون اسپانیا، سرمایهگذاران اصلی این سفرها بودند. میدانیم که یکی از کشتیهای گاما در سفر دوم او (1502) به رویی مندس (دبریتو) (44) تعلق داشت. رویی مندس به سال 1505 در مشارکت با لوکاس رم (45) آلمانی سه کشتی را در زمره ناوگان فرانسیسکو دالمیدا راهی شرق کرد. (46) قطعاً مندس تنها یهودی شریک در این ناوگان نبود.
خاندان مندس شاخهای از خاندان زرسالار بنونیزت، رئیس الیگارشی یهودی بارسلونا، است که به عنوان پزشک، منجم، مقاطعهکار مالیاتی و دیپلمات با دربارهای اسپانیا پیوند نزدیک داشتند و برخی از ایشان مترجمین برجسته آثار علمی فرهنگ اسلامی به زبانهای اروپایی بودند.
در نسل بعد، دو برادر مارانو از این خاندان، به نامهای فرانسیسکو مندس (47) (متوفی 1537) و دیوگو مندس (48) (1492-1542)، را در زمره تجار مهم ادویه و سنگهای قیمتی مییابیم. فرانسیسکو در لیسبون مستقر بود و دیوگو مرکز کار خود را در بندر آنتورپ قرار داد. پس از مرگ فرانسیسکو (1536)، همسر او، به نام گراسیا ناسی، نیز در آنتورپ مستقر شد. دیوگو مندس بزرگترین تاجر ادویه اروپا در زمان خود به شمار میرفت و بخش عمده تجارت فلفل و ادویه شمال اروپا، که بزرگترین بازار این کالا بود، در انحصار او بود. مندس صرافی چنان ثروتمند بود که به دولتهای هلند، انگلیس و پرتغال وامهای کلان میداد. دایرةالمعارف یهود مینویسد در اواخر سده شانزدهم، در دوران فیلیپ دوم، کنسرسیومی مرکب از خاندانهای مسیحی و مارانو (خاندان کاردینال خیمنس و خاندانهای مندس و مندوزا) انحصار توزیع ادویه و فلفل را در بازارهای قاره اروپا به دست داشت. (49) با نقش حیرتانگیز اعضای خاندان مندس، از جمله در دربار عثمانی، بعدها آشنا خواهیم شد.
نقش یهودیان در سفرهای “اکتشافی” پرتغالیان در اینجا به پایان نمیرسد. هرچند واسکو داگاما چون کریستف کلمب، خود مارانو نبود؛ ولی یهودیان در زمره همراهان او حضور فعال داشتند. شناختهشدهترین آنان فردی است که او را به نام گاسپار داگاما (50) (1440-1510) میشناسیم.
درباره زندگی این ماجراجوی مرموز یهودی، شاید به عمد، گزارشها مبهم و ضد و نقیض است. روایات رسمی چنین است:
دایرةالمعارف یهود نام قبلی او را “یوسف عادل” ذکر کرده است و مدعی است که در یک خانواده یهودی در شهر پوسن لهستان به دنیا آمد و در نوجوانی به فلسطین و اسکندریه و از آنجا بهمراه تجار سنگهای قیمتی به هند رفت. در هند مسلمان شد و به خدمت سلطان بیجاپور درآمد و در تصدی امور مالی دولت او مشارکت داشت. زمانی که کشتی واسکو داگاما به ساحل هند رسید (1498)، گاسپار با قایق به او پیوست و بهمراه وی به پرتغال رفت. مانوئل به شدت تحت تأثیر اطلاعات فراوان گاسپار از سرزمینهای شرق قرار گرفت؛ او را در زمره درباریان خود جای داد و اجازه داد به تجارت با هند بپردازد. در پرتغال به “گاسپار هندی” شهرت داشت.
گاسپار در سال 1500 بهمراه پدرو کابرال راهی دریاها شد و زمانیکه نیکولائو کوئلو (51) نخستین بار در ساحل برزیل پیاده شد همراه او بود. در بازگشت از این سفر، مدتی در جزایر کیپ ورد (52) بود. در آنجا آمریگو وسپوچی (آمریکو وسپوس)، (53) ماجراجوی دریایی که بعدها “دنیای جدید” به نام او “قاره آمریکا” خوانده شد، درباره سفرش با گاسپار مشورت کرد.
در سفر دوم واسکو داگاما (1502) بهمراه او بود؛ و به کمک گاسپار و خویشاوندان یهودی همسرش، که در کوچن (ساحل مالابار) مستقر بودند، پایگاه مهم پرتغالیها در این منطقه احداث شد.
در سال 1505، بار دیگر گاسپار بهمراه فرانسیسکو دالمیدا راهی شرق شد. این بار به مدت پنج سال در هند ماند و بطور منظم با مانوئل مکاتبه داشت. در این دوران، گاسپار نماینده تجاری و سیاسی و اطلاعاتی پادشاه پرتغال در سواحل هند به شمار میرفت و به تجار پرتغالی در خرید فلفل و سنگهای قیمتی کمک میکرد.
در تهاجم المیدا (1510) به بندر کالیکوت شرکت داشت و احتمالا در همین زمان درگذشت.
به نوشته جئوفری ویگودر، اطلاعات گاسپار از هند در جریان جنگهای پرتغالیها با مردم هند برای ایشان بسیار مفید بود. به نوشته دایرةالمعارف یهود، گاسپار داگاما به زبانهای متعدد آشنایی داشت و مورد علاقه مانوئل بود. (54)
برخی مندرجات این زندگینامه را بدون یافتن پاسخ برخی پرسشها نمیتوان پذیرفت:
آیا پذیرفتنی است که یک یهودی ناشناس چنین به سهولت مورد اعتماد پرتغالیها قرار گیرد و چنین به سرعت در دربار مانوئل جایگاهی رفیع یابد؟
آیا سفر زمینی گاسپار به هند، استقرار خانواده همسرش در ساحل کوچن و استخدام او در دستگاه دولت بیجاپور یک برنامه از پیش طراحیشده اطلاعاتی و مقدمهای بر تهاجم پرتغالیها به سواحل هند نبود؟
آیا به راستی گاسپار از یهودیان پرتغال نبود و انتساب خانواده او به لهستان و اقامتش از نوجوانی در هند افسانهای نیست که برای پنهان کردن این رابطه جعل شده است؟
بهرروی، اگر گاسپار در تهاجم به بندر کالیکوت شرکت داشت، احتمالا پیش از آن در حمله به دولت بیجاپور و اشغال بندر گوا نیز شرکت داشت. گاسپار داگاما تنها نمونه در نوع خود نیست هرچند معروفترین آنهاست؛ “گاسپار”های فراوان دیگری نیز در زمره ماجراجویان دریایی این زمان بودند.
آنگاه که گاسپارها را در کنار کریستف کلمب قرار دهیم و جایگاه آنان را در کنار شخصیتهای مهم یهودی این زمان – چون اسحاق آبرابانل، لویی سانتانگل، گابریل سانچز، آبراهام سنئور، آبراهام زاکوتو، ناواروها، مندس ها و غیره و غیره – ترسیم کنیم به تصویری روشن از یک شبکه منسجم زرسالاری یهودی در دربارهای اسپانیا و پرتغال دست مییابیم که سهم اصلی را هم در سقوط غرناطه و هم در ایجاد موج تهاجم ماوراء بحار اواخر سده پانزدهم و اوایل سده شانزدهم میلادی به دست داشت. این شبکه در بنادر جنوبی ایتالیا، مهد کهن تجارت دریایی، نیز شاخههای خود را داشت؛ و تصادفی نیست که کارگزاران دریایی ریز و درشت دربارهای اسپانیا و پرتغال و سپس انگلستان “ایتالیایی” بودند. بدینسان، واژه مرموز “انجمن برادری”، که ویل دورانت از آن یاد کرده، معنایی روشن مییابد.
پینوشتها:
1. Christopher Columbus
2. مارانو ، یهودیانی بودند که در سرزمین اسپانیا و پرتغال کنونی میزیستند و مجبور شدند تحت فشار به مسیحیت بگروند ولیکن در خفا به پیروی از تعالیم دین یهود ادامه دادند. (اندیشکده مطالعات یهود)
3. Colon / 4. Colomb / 5. Yoseph Colombo / 6. Luis de Santangel / 7. Gabriel Sanchez (Saniheg) / 8. Judaica, vol. 5, pp. 747, 756-757. / 9. Louis de Torres
Werner Sombart, The Jews and Modern Capitalism, [New Edition, introduction by Samuel Z. Klausner,] London: Transaction Books, 1982, p. 31.
10. مراودی Maravedi سکه دینار طلای سلسله مرابطین مراکش و اندلس، برابر با 34/1 “ریال” اسپانیای مسیحی.
11. ویل دورانت، تاریخ تمدن، ترجمه فریدون بدرهای و دیگران، تهران: سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، 1368، ج6، ص316.
12. John H. Parry, “Christopher Columbus”, Americana, vol. 7, p. 345. / 13. Bahya, Solomom Alconstantini / 14. Solomom Bonafos / 15. Judaica, vol. 15, p. 54. / 16. Azarias Chinillo / 17. Jaime / 18. Fernando / 19. ibid, vol. 14, p. 847. / 20. Luis de Sanchez / 21. Gabriel de Sanchez / 22. Gurrea / 23. Mendoza / 24. Antonio Sanches / 25. Fansisco Sanches / 26. Antonio Nunes Ribeiro Sanchez / 27. ibid, pp. 825-826. / 28. Navarro / 29. Moses Navarro / 30. Pedro I (Peter I) / 31. Judah Navarro / 32. Soloman Negro / 33. Livre: سکه فرانسه در عهد شارلمانی / 34. ibid, vol. 12, p. 896; vol. 13, p. 920; Americana, vol. 16, p. 112. / 35. Judaica, vol. 13, p. 919. / 36. ویل دورانت، همان، ص235. / 37. ibid, p. 921. / 38. Manuel, Manoel, Emanuel / 39. Americana, vol. 18, p. 270. / 40. John III / 41. ibid, vol. 16, p. 113. / 42. Abraham ben Samuel Zacuto / 43. Judaica, vol. 16, p. 904. / 44. Rui Mendes (de Brito) / 45. Lucas Rem / 46. ibid, vol. 15, p. 270. / 47. Francisco Mendes / 48. Diogo Mendes / 49. ibid, vol. 4, p. 558; vol. 11, p. 1345. / 50. Gaspar de Gama / 51. Nicolau Coelho / 52 Cape Verde
جزایر فوق، واقع در غرب آفریقا، در سال 1455 به تصرف کارگزاران “هنری دریانورد” درآمد و به پایگاه مهم تجارت برده پرتغالیها بدل شد.
منبع: عبدالله شهبازی؛ زرسالاران یهودی و پارسی استعمار بریتانیا و ایران، ج 2، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، چاپ دوم (پائیز 1390)