بهروز شعیبی که این روزها «آغوش باز» را به عنوان یک کمدی درام روی پرده سینماها دارد، معتقد است: در سه سال گذشته یک سینمای نازل از ایران به دنیا معرفی شده و جریان بسیار بدی شکل گرفته است. این بزرگترین خیانت به سینمای ایران است چراکه از نظر کیفی و اعتبار، لطمه بزرگی وارد کرده است.
به گزارش کاویان گلد، «آغوش باز» فیلمی به کارگردانی بهروز شعیبی و تهیهکنندگی علی سرتیپی با حضور بازیگرانی همچون مهدی هاشمی، احترام برومند، حامد کمیلی، محسن کیایی و گلاره عباسی سال گذشته در جشنواره فجر رونمایی شد و اخیرا روی پرده سینماها رفت.
به گزارش ایسنا، شعیبی که در کارنامه خود ساخت فیلمهای «دهلیز»، «سیانور»، «دارکوب»، «روز بلوا» و همچنین «بدون قرار قبلی» را داشته، بیشتر آثارش بر موضوعهای اجتماعی با محوریت خانواده متمرکز بود ولی در فیلم آخرش سراغ فضایی متفاوت رفته است؛ فضایی که سبب شد «آغوش باز» از سوی برخی به عنوان یک فیلم موزیکال معرفی شود.
این کارگردان در دومین دهه از فعالیت جدی فیلمسازیاش همزمان با اکران «آغوش باز» در گفتوگویی با ایسنا از دغدغههای ساخت این فیلم و نگرانیهایش برای آینده سینمای ایران گفت.
شعیبی از علاقهمندان به سینما و حتی آنهایی که فیلمش را در جشنواره فجر دیدهاند دعوت کرد تا «آغوش باز» را با توجه به تغییراتی که در تدوین و مدت زمان فیلم ایجاد شده، در سینماها تماشا کنند.
مشروح این مصاحبه را در ادامه میخوانید:
کارنامه شما با فیلمهایی مثل «دهلیز»، «سیانور» و یا «بدون قرار قبلی» بیشتر به یاد آورده میشود اما «آغوش باز» امضای بهروز شعیبی را ندارد. آیا این فیلم از ابتدا قرار بود پس از «بدون قرار قبلی» ساخته شود یا براساس شرایط سینما و جامعه سراغ آن رفتید؟
من خیلی تابع شرایط سینما نیستم اما حتما تابع شرایط اجتماع هستم. برای من دغدغه مسائل اجتماعی در این فیلم بیشتر وجود داشت و به دنبال یک زبان و لهجه متفاوت بودم. طرح اولیه، این بود که قرار است یک کنسرت برگزار شود ولی با مسائلی روبرو میشود. در ابتدا که داستان تلختر و جدیتر بود، با یکی دو خواننده معروف صحبت کردم و گفتم که قصد دارم چنین فیلمی بسازم اما بعد فضای آن را تغییر دادم. اگر به فیلمهای قبلیام برگردم باید بگویم که «بدون قرار قبلی» یک فیلم حسی بود و برای خودم کاملترین فیلمی است که ساختهام، یعنی همه ابعاد آن به نظرم کامل بود. دغدغههایش را دوست داشتم و سعی کردم در اجرا -با توجه به قصه – هر آنچه را بلدم پیاده کنم. از نظر مضمونی هم ماجرا برایم حسی بود. بعد از «دهلیز» هر بار با این پیشنهاد سراغ من میآمدند که فیلمی اجتماعی شبیه «دهلیز» بسازم. حتی تلویزیون هم سالهاست پیشنهاد میدهد که بعد از «پرده نشین» یک مجموعه دیگر در همان حال و هوا کار کنم ولی من میترسم چون معمولاً این پیشنهادها ما را به سمت از درون خالی شدن میبرد. به نظرم کاری را که یک بار اجرا کرده و به لحاظ حسی هم آن را دوست دارم -فارغ از اینکه مخاطب چقدر با آن ارتباط برقرار کرده- اگر تکرارش کنم دیگر از آن خالی میشوم به همین دلیل بعد از «دهلیز»، «سیانور» را ساختم. حتی بعد از «سیانور» هم پیشنهادی مشابه از سوی آقای رضوی داشتم اما سراغ اعتیاد زنان رفتم و آقای رضوی هم سراغ محمد حسین مهدویان رفت. بنابراین «آغوش باز» را دوست دارم و لحن آن را هم متفاوت انتخاب کردم. این تلاش برای متفاوت بودن را علاوه بر داستان، در فرم هم در نظر گرفتم چون نگران این بودم که در فرم، اسیر تکرار شوم حتی اگر نتیجه کار خوب باشد.
این علاقهمندی به تجربههای جدید بخصوص در فرم، قبلا هم در آثار بعضی کارگردانها دیده شده است.
یک اتفاق خوب در سینما این است که تجربه و سابقه با هم رخ میدهد و الان به این فکر نمیکنم این تجربهای را که انجام دادم ادای کار بقیه بوده، بلکه معتقدم کاری را انجام دادم که خودم دوست داشتم. البته از بیرون این تصویر وجود دارد که تمام فیلمهایی که من میسازم از یک نگاه و فیلتر خاص میگذرد چرا که این تصور بیرونی وجود دارد که سرمایهگذارها از بیرون برای من تصمیم میگیرند و آنها هستند که میگویند چه بسازم.
جامعه به دلیل مجموعه اتفاقاتی که رخ داده، دیگر حوصله فیلم تلخ را ندارد به همین دلیل فکر میکردم در ژانری فیلم بسازم که کمتر در آن فیلم ساخته شده است. بر این باورم که ما در ژانر کمدی – درام فیلمهای بسیار کمی ساختهایم در حالی که ژانر مورد علاقه من است. البته ادعایی ندارم ولی مجموعه اینها سبب شد «آغوش باز» را به عنوان یک کمدی درام بسازم
چه شد که این فیلم با سرمایهگذاری شخصی ساخته شد؟
ماجرا از آنجا شروع شد که آقای عسگری قصد سرمایهگذاری در یک فیلم داشت و من پیشنهاد دادم چون اولین سرمایهگذاری در فیلمسازی را تجربه میکند سراغ جنس دیگری از سینما و ژانری مثل کمدی برود. او بررسیهایی را انجام داد ولی در نهایت اصرار داشت با هم کار کنیم. وقتی قرار شد همکاری داشته باشیم، دو موضوع در نظرم بود؛ نخست اینکه برای بخش خصوصی فیلم میسازم و دیگر آنکه احساس میکردم جامعه به دلیل مجموعه اتفاقاتی که رخ داده، دیگر حوصله فیلم تلخ را ندارد به همین دلیل فکر میکردم در ژانری فیلم بسازم که کمتر در آن فیلم ساخته شده است. بر این باورم که ما در ژانر کمدی – درام ، فیلمهای بسیار کمی ساختهایم در حالی که ژانر مورد علاقه من است و از آثار بیلی وایلدر تا سینمای امروز آمریکا فیلمهای مختلفی را در این ژانر میبینیم. البته ادعایی ندارم ولی مجموعه اینها سبب شد «آغوش باز» را به عنوان یک کمدی درام بسازم، ضمن اینکه اگرچه «آغوش باز» قصههایی از مردان را روایت میکند ولی قصه فیلم، قصه زنان است.