تنش‌ها و بحران‌های منطقه‌ای در خاورمیانه به طور ذاتی به شکل آتشی زیر خاکستر هستند که همواره شعله‌ور شدن آن محتمل‌تر از خاموش ماندن آن است، به ویژه در ارتباط با رژیم اسرائیل زیرا ایجاد تنش در خاورمیانه همواره به عنوان یک ابزار استراتژیک در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی این رژیم مورد استفاده قرار گرفته است. رژیم اسرائیل به دلیل سال‌ها اشغال، کشتار، پاک سازی قومی، تخریب روستاها و خانه‌های فسطینی‌ها، آواره کردن هزاران نفر، نقض حقوق بشر و موارد این چنینی، اساسا نمی‌تواند در درون خود احساس امنیت داشته باشد و این عدم امنیت به یک شاخصه در جامعه یهودیان اشغالگر تبدیل شده است. شاخصه‌ای که سبب شتاب گرفتن روند رو به انحطاط داخلی در سرزمین‌های اشغالی شده و به وضوح در رفتار شخصی نتانیاهو نیز نمود پیدا کرده که به شکل فردی نیمه دیوانه میل به کشتارهای بی رحمانه مردم غیرنظامی دارد.

پس از رقم زدن فجایع انسانی در غزه، رژیم اسرائیل با اقداماتی همچون حمله به کنسولگری ایران در سوریه، حملات متعدد به خاک لبنان، حمله به خاک یمن و نهایتا ترورهای پیاپی و در راس آنها ترور اسماعیل هنیه در تهران نشان می‌دهد که اساسا هدفی فراتر از یک نبرد را در ذهن خود می‌پروراند و آن هدف ایجاد آشوب در تمامی منطقه است. تصمیم گیرندگان تل آویو به خوبی می‌دانند اقدامات شان با واکنش سخت کشورهای دیگر مواجه خواهد شد و با علم به این مسئله دست به این اقدامات زده‌اند که این خود دلیلی ست بر تمایل رژیم اسرائیل به ایجاد یک بحران حداکثری در سطح خاورمیانه. در سطح بین الملل، دو هدف غایی را می‌توان برای اقدامات رژیم اسرائیل متصور بود، به بن بست کشاندن مذاکرات آتش بس و کشاندن ایران به یک جنگ تمام عیار، و در سطح داخلی نیز پر واضح است که نتانیاهو پس از آتش بس احتمالی، سکان نخست وزیری این رژیم را به شخص دیگری تحویل خواهد داد.

مسئله مهم این است که این تلاش‌ها جهت بحران سازی در خاورمیانه که در سال‌های گذشته به صورت غیر علنی و همراه با تکذیب تل آویو همراه بوده در مدت اخیر شکلی علنی به خود گرفته و به صورت آشکارا به یکی از سیاست‌های کلان رژیم اسرائیل تبدیل شده است. از این جهت تل آویو دیگر تهدیدی برای امنیت کشورهای منطقه در سطح ملی نیست بلکه به یک تهدید کننده امنیتی در سطح بین الملل تبدیل شده و اقدامات این رژیم نه یک یا چند کشور بلکه یکی از پرمخاطره ترین نقاط جهان که مستعد آشوب است را به شکل تمام عیار هدف قرار داده است.

چه امنیت را موضوعی تک بعدی و نظامی بدانیم و چه آن را مسئله‌ای حول محور امنیت ملی قلمداد کنیم، رژیم اسرائیل مصداق بارز تهدید و بر هم زننده امنیت در تمامی تعاریف می‌باشد. از این منظر رژیم اسرائیل به عنوان یک تهدید در برابر صلح در تمام خاورمیانه ایستاده و کشورهای منطقه می‌توانند در قالب یک مجموعه کلی به سیاست ورزی پیشگیرانه در سطح فراملی در برابر این رژیم بپردازند زیرا اقدامات یک سال اخیر تل آویو ضرورت خنثی سازی آشوب افکنی‌های رژیم اسرائیل در سطح بین الملل و فوریت تبدیل کنترل امنیتی این رژیم به اولویت سیاست خارجی کشورهای منطقه و سازمان‌های بین المللی را نمایان ساخته است. البته پر واضح است که مهار رژیم اسرائیل به آتش بس و پایان هجوم آن به نوار غزه ختم نمی‌شود و این مهار باید در سطحی بالاتر به بازدارندگی این رژیم از آشوب افکنی در سطح خاورمیانه منجر شود. شاید نخستین وظیفه‌ای که جهت اجماع سازی بر عهده کشورهای حامی فلسطین خصوصا ایران است تبیین ماهیت استعماری رژیم اسرائیل و ماهیت استعمار زدای جنبش‌های فلسطینی باشد. مسئله‌ای که نادیده گرفتن آن، اساسا تمامی تحلیل‌های مربوط به بحران فلسطین و رژیم اسرائیل را دچار خطای فاحش خواهد کرد.

 اما فارغ از این مبحث جامعه جهانی خصوصا کشورهای منطقه باید تصمیمی زود هنگام و ضروری بابت خنثی سازی امنیتی رژیم اسرائیل اتخاذ کنند، تصمیمی که به تاخیر انداختن آن ممکن است به قیمت در آشوب فرو رفتن کل منطقه تمام شود. آن هم در شرایطی که با کم رنگ شدن رقابت‌های پاندولی میان دو قدرت منطقه‌ای یعنی ایران و عربستان، احیای روابط میان امارات و قطر و تغییر سیاست‌های منطقه ای اکثر کشورهای خاورمیانه از موازنه تهدید به موازنه قدرت می‌توانستیم به آینده‌ای توام با تنش زدایی در خاورمیانه امیدوار باشیم.

۳۱۱۳۱۱"/>

ضرورت مهارسازی امنیتی رژیم اسرائیل

کشورهای منطقه باید تصمیمی زود هنگام و ضروری بابت خنثی سازی امنیتی رژیم اسرائیل اتخاذ کنند، تصمیمی که به تاخیر انداختن آن ممکن است به قیمت در آشوب فرو رفتن کل منطقه تمام شود.

ضرورت مهارسازی امنیتی رژیم اسرائیل

تنش‌ها و بحران‌های منطقه‌ای در خاورمیانه به طور ذاتی به شکل آتشی زیر خاکستر هستند که همواره شعله‌ور شدن آن محتمل‌تر از خاموش ماندن آن است، به ویژه در ارتباط با رژیم اسرائیل زیرا ایجاد تنش در خاورمیانه همواره به عنوان یک ابزار استراتژیک در راستای پیشبرد اهداف سیاسی و نظامی این رژیم مورد استفاده قرار گرفته است. رژیم اسرائیل به دلیل سال‌ها اشغال، کشتار، پاک سازی قومی، تخریب روستاها و خانه‌های فسطینی‌ها، آواره کردن هزاران نفر، نقض حقوق بشر و موارد این چنینی، اساسا نمی‌تواند در درون خود احساس امنیت داشته باشد و این عدم امنیت به یک شاخصه در جامعه یهودیان اشغالگر تبدیل شده است. شاخصه‌ای که سبب شتاب گرفتن روند رو به انحطاط داخلی در سرزمین‌های اشغالی شده و به وضوح در رفتار شخصی نتانیاهو نیز نمود پیدا کرده که به شکل فردی نیمه دیوانه میل به کشتارهای بی رحمانه مردم غیرنظامی دارد.

پس از رقم زدن فجایع انسانی در غزه، رژیم اسرائیل با اقداماتی همچون حمله به کنسولگری ایران در سوریه، حملات متعدد به خاک لبنان، حمله به خاک یمن و نهایتا ترورهای پیاپی و در راس آنها ترور اسماعیل هنیه در تهران نشان می‌دهد که اساسا هدفی فراتر از یک نبرد را در ذهن خود می‌پروراند و آن هدف ایجاد آشوب در تمامی منطقه است. تصمیم گیرندگان تل آویو به خوبی می‌دانند اقدامات شان با واکنش سخت کشورهای دیگر مواجه خواهد شد و با علم به این مسئله دست به این اقدامات زده‌اند که این خود دلیلی ست بر تمایل رژیم اسرائیل به ایجاد یک بحران حداکثری در سطح خاورمیانه. در سطح بین الملل، دو هدف غایی را می‌توان برای اقدامات رژیم اسرائیل متصور بود، به بن بست کشاندن مذاکرات آتش بس و کشاندن ایران به یک جنگ تمام عیار، و در سطح داخلی نیز پر واضح است که نتانیاهو پس از آتش بس احتمالی، سکان نخست وزیری این رژیم را به شخص دیگری تحویل خواهد داد.

مسئله مهم این است که این تلاش‌ها جهت بحران سازی در خاورمیانه که در سال‌های گذشته به صورت غیر علنی و همراه با تکذیب تل آویو همراه بوده در مدت اخیر شکلی علنی به خود گرفته و به صورت آشکارا به یکی از سیاست‌های کلان رژیم اسرائیل تبدیل شده است. از این جهت تل آویو دیگر تهدیدی برای امنیت کشورهای منطقه در سطح ملی نیست بلکه به یک تهدید کننده امنیتی در سطح بین الملل تبدیل شده و اقدامات این رژیم نه یک یا چند کشور بلکه یکی از پرمخاطره ترین نقاط جهان که مستعد آشوب است را به شکل تمام عیار هدف قرار داده است.

چه امنیت را موضوعی تک بعدی و نظامی بدانیم و چه آن را مسئله‌ای حول محور امنیت ملی قلمداد کنیم، رژیم اسرائیل مصداق بارز تهدید و بر هم زننده امنیت در تمامی تعاریف می‌باشد. از این منظر رژیم اسرائیل به عنوان یک تهدید در برابر صلح در تمام خاورمیانه ایستاده و کشورهای منطقه می‌توانند در قالب یک مجموعه کلی به سیاست ورزی پیشگیرانه در سطح فراملی در برابر این رژیم بپردازند زیرا اقدامات یک سال اخیر تل آویو ضرورت خنثی سازی آشوب افکنی‌های رژیم اسرائیل در سطح بین الملل و فوریت تبدیل کنترل امنیتی این رژیم به اولویت سیاست خارجی کشورهای منطقه و سازمان‌های بین المللی را نمایان ساخته است. البته پر واضح است که مهار رژیم اسرائیل به آتش بس و پایان هجوم آن به نوار غزه ختم نمی‌شود و این مهار باید در سطحی بالاتر به بازدارندگی این رژیم از آشوب افکنی در سطح خاورمیانه منجر شود. شاید نخستین وظیفه‌ای که جهت اجماع سازی بر عهده کشورهای حامی فلسطین خصوصا ایران است تبیین ماهیت استعماری رژیم اسرائیل و ماهیت استعمار زدای جنبش‌های فلسطینی باشد. مسئله‌ای که نادیده گرفتن آن، اساسا تمامی تحلیل‌های مربوط به بحران فلسطین و رژیم اسرائیل را دچار خطای فاحش خواهد کرد.

 اما فارغ از این مبحث جامعه جهانی خصوصا کشورهای منطقه باید تصمیمی زود هنگام و ضروری بابت خنثی سازی امنیتی رژیم اسرائیل اتخاذ کنند، تصمیمی که به تاخیر انداختن آن ممکن است به قیمت در آشوب فرو رفتن کل منطقه تمام شود. آن هم در شرایطی که با کم رنگ شدن رقابت‌های پاندولی میان دو قدرت منطقه‌ای یعنی ایران و عربستان، احیای روابط میان امارات و قطر و تغییر سیاست‌های منطقه ای اکثر کشورهای خاورمیانه از موازنه تهدید به موازنه قدرت می‌توانستیم به آینده‌ای توام با تنش زدایی در خاورمیانه امیدوار باشیم.

۳۱۱۳۱۱

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *