کنکور بلای جان دانش آموزان؛ نسل تک ساحتی

پدیده کنکور که به باور جامعه‌شناسان اکنون به یک سامانه نظم‌آفرین برای زندگی دانش‌آموزان تبدیل شده و تدارک کسب آمادگی برای موفقیت در آن از؛ تاکید بر دروس خاص در مدارس‌ابتدایی و رقابت برای قبولی در مدارس تیزهوشان گرفته تا برنامه‌ریزی برای مطالعه و یادگیری روش‌های تندخوانی و تست‌زنی به یک امر بدیهی مبدل شده است. در عوض مدارس هیچ برنامه‌ای برای آموزش مشارکتی مهارت‌های زندگی نداشته و عملا نسلی تک‌ساحتی، غیر اجتماعی و فاقد حداقل قابل قبولی از جامعه‌پذیری را به عرصه زیست‌جمعی تحویل می‌دهند.

کنکور بلای جان دانش آموزان؛ نسل تک ساحتی

 آموزش‌وپرورش یک دستگاه حقیقت‌ساز است. دستگاهی که می‌کوشد تا با پوشاندن جامه‌ی حقیقت به قامت برخی از گزاره‌های آموزشی و تربیتی در سنین پایین، نسلی با رفتار پیش‌بینی‌پذیر و قابل کنترل را پرورش دهد. اهمیت این موضوع به‌حدی است که جامعه شناسی مانند لویی آلتوسر دستگاه آموزش‌وپرورش را یکی از سازوبرگ‌های ایدئولوژیک دولت می‌داند که توانسته با نهادینه کردن ارزش‌های نظام سرمایه‌داری‌جهانی، به تداوم آن کمک کند و جامعه شناس دیگری هم‌چون پی‌یر بوردیو، نظام آموزش‌وپرورش را عامل مهم بازتولید نابرابری‌های اجتماعی معرفی می‌کند.
آموزش‌وپرورش یک دستگاه حقیقت‌ساز است چون می‌تواند برخی از منویات ساختار قدرت را در قالب کتاب‌های درسی و برنامه‌های پرورشی به عنوان امور بدیهی و بی‌نیاز از اندیشیدن به مخاطبان خود عرضه و انتظار پیروی از آنان‌را داشته باشد. البته پرواضح است که به دلیل ناسازگاری میان خرده‌نظام های سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، و خانواده در ایران، نظام رسمی آموزش‌وپرورش کشور هرگز نتوانسته به اندازه کافی برنامه‌های ساختار قدرت را اجرایی و در نسل‌های آینده نهادینه سازد. برخی از واقعیت‌های موجود در نظام آموزشی کشور به شرح زیر هستند:
-پدیده کنکور که به باور جامعه‌شناسان اکنون به یک سامانه نظم‌آفرین برای زندگی دانش‌آموزان تبدیل شده و تدارک کسب آمادگی برای موفقیت در آن از؛ تاکید بر دروس خاص در مدارس‌ابتدایی و رقابت برای قبولی در مدارس تیزهوشان گرفته تا برنامه‌ریزی برای مطالعه و یادگیری روش‌های تندخوانی و تست‌زنی به یک امر بدیهی مبدل شده است. در عوض مدارس هیچ برنامه‌ای برای آموزش مشارکتی مهارت‌های زندگی نداشته و عملا نسلی تک‌ساحتی، غیر اجتماعی و فاقد حداقل قابل قبولی از جامعه‌پذیری را به عرصه زیست‌جمعی تحویل می‌دهند.
-لزوم رعایت رفتار استاندارد از سوی دانش‌آموزان در زمینه‌هایی از قبیل نوع پوشش، آرایش مو و سلوک رفتاری به عنوان یک حقیقت بدیهی، منجر به محو شدن تفاوت‌های فردی در نظم ایدئولوژیک مدارس و حاکمیت نوعی یکدست‌سازی مکانیکی شده است. در همین راستا مسئولان مدارس محدودیت‌های نامتعارفی را برای دانش‌آموزان متفاوت فراهم آورده و این امر را جزء افتخارات خود محسوب می‌کنند.
– در ارائه برنامه‌های پرورشی مفروض اصلی عبارت از تصور کودکان به عنوان لوح سفید، و لزوم ‌هدایت یک‌سویه و شعارزده آن‌ها است. از همین‌رو است که روش‌های غیرمشارکتی در تربیت، به محور نظام آموزشی تبدیل، و سعی شده تا با بمباران تبلیغی دانش‌آموزان با برخی آموزه‌های ناکارآمد پرورشی، نسلی تابع و خاضع  در برابر ساختار قدرت تربیت شود. تلاش‌هایی که نه تنها موفق نبوده بلکه به دلیل نادیده انگاشتن واقعیت‌های اجتماعی موجب شکل‌گیری شخصیتی دوگانه در میان دانش‌آموزان شده است. 
  نکته پایانی: در ایران امروز بسیاری از عرصه‌های فرهنگی – اجتماعی از جمله نظام آموزش‌وپرورش به جولانگاه تاخت‌وتاز دولت و بازار تبدیل شده و از وظیفه ذاتی خود یعنی پرورش انسان‌هایی شجاع، مسئول و خودآیین باز مانده‌اند. از همین‌رو ترویج تفکر انتقادی در مدارس می‌تواند اعتماد به نفس بیشتری برای دانش‌آموزان در این مصاف نابرابر به ارمغان آورد. 

*منبع:کانال نویسنده

بیشتر بخوانید:
چرا ایرانیان تاریخ خود را نمی‌خوانند؟  چرا اشعار فردوسی، سعدی و حافظ هم‌چنان تازگی دارند؟ چرا لیاقت آقا سعید را نداشتیم؟! اعلام رتبه ایران از نظر خشونت در بین ۱۴۲ کشور دنیا بمانیم و بسازیم؛ همین یک ایران را داریم نامزد اختصاصی بدون «نسخه اختصاصی»؟

216216

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *