امروزه میانگین هزینه ملی برای پرورش یک کودک مستعد به یک دکترای تخصصی را ظاهراً امروزه دو میلیون دلار ذکر کرده اند… امیدوارم رقم مهاجرت ۱۵۰ هزار دانشآموخته منتشر شده در رسانه ها واقعیت نداشته باشد. حتی اگر بخشی از این رقم هم درست باشد، فاجعهی ملی است. اصحاب توسعه و صنعت و خدمات این کاستی را آشکارا حس می کنند.
ابرمشکلات، زایندهی مشکلات بسیار است. از ابرمشکلات کشور، عقبماندن از کاروان توسعهیافتگان جهان است. معمولاً در ادبیات، «عقبمانده» را با عبارات «کمتر توسعهیافته» یا «در حال توسعه»، ملایم میکنند تا کمتر به غرور ملی ملتها بر بخورد. در واقع همان «خودش را بیار، اسمش را نیار» است. بدون دستیابی به توسعه فراگیر ملی نمیتوان در درازمدت، یک ملت رقابتمند در زمینههای اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، امنیتی، اخلاقی و حتی دینی در منطقه و جهان شد. بدون توسعه حتی «بود» یک ملت در مخاطره است. تنها چاره، بیرون آمدن از چاه ویل توسعهنیافتگی است. کمترین لازمهی رهایی، شناخت بایستهی توسعه و توسعهیافتگی و توسعهنیافتگی در انواع آن است.
به لحاظ سنخشناسی (typology)، «توسعه» از مقولات «پیچیده» است، یعنی دارای عوامل و روابط سطحمند بسیار، کمی-کیفی، با دادههای غیرقطعی، بدساختار و نادسترس است (پیچدگی توسعه خود مبحث گسترده است که در این خلاصه نمی گنجد). از اینرو، مدلسازی و نظریهپردازی توسعه به طور کلی و نیز در یک بوم معین، کاری بس سترگ، دشوار، رفت و برگشتی و خطاپذیر است.
برای احساس از پیچیدگی فرآیند توسعه، راه کوتاه این است که بر حسب مناسبت، دیدگاه متخصصان توسعه آورده شود. در این مبحث ذکر دیدگاه گونار میردال را (البته به اجمال و نقل به مضمون) مناسب می دانم. میردال یکی از نظریه پردازان توسعه، و برندهی جایزه نوبل اقتصاد سال ۱۹۷۴ بود. وی میگوید که حفظ توسعهی رقابتمند در کشورهای توسعهیافتهی صنعتی یک موضوع «پیچیده» و نغز است. برخی از این کشورها به لحاظ نظری و عملی، در یک «زمانه» یا «زمینه»، در فرآیند توسعه جا میمانند و از پس رقیبان بر نمیآیند. نمونه ها بسیار است. ورشکستگی شرکتهای معظم، نشان از ناتوانی در توسعه رقابتمند در «زمینهها» است. خاموشی شرکت نوکیای فنلاندی که زمانی پیشتاز گوشی موبایل بود و اشک مدیرعامل آن به هنگامی که شرکت را به حدود ۵ درصد ارزش پیشین واگذار میکرد، هنوز فراموش نشده است. همچنین، ناتوانی رقابتمندی ژاپن در میان کشورهای صنعتی برتر در سه دهه ی اخیر، نمونه چشمگیر جامانده در «زمانه» است (چرا؟).
بر حسب میردال، کشورهای توسعهیافتهی صنعتی توانایی زیرساختی و ساختاری لازم، بهویژه منابع انسانی توانمند دارند که عقبماندگی خودرا جبران کنند؛ پس از یک چند عقبماندگی گذرا، به گونهای خودرا بازبسازند و به عرصه ی توسعهی رقابتمند بازگردند.
به نظر میردال، اگر چه توسعه فرآیندی پیچیده است، ذخیرهی منابع انسانی متخصص و ماهر کشورهای توسعهیافته، به لحاظ کم و کیف، درخوری و توانایی لازم را دارند که از پس پیچیدگی توسعهنیافتگی گذرا در کشورهای توسعه یافته برآیند. زیرا متخصصان کشورهای توسعهیافته برای بهبود وضعیت بوم خود پرورش یافتهاند و به تعداد لازم برای تحول و بهیود، تربیت شده اند. این چنین، تعادل توسعه رقابتمند بین کشورها توسعهیافته برقرار میشود.
نظر میردال درباره کشورهایی همانند ما فرق می کند. وضعیت توسعهنیافتگی در انواع آن، بسیار پیچیدهتر است و متأسفانه ذخیرهی منابع انسانی، به لحاظ کم و کیف، اندکتر است. از اینرو، هم مسایل و مصایب توسعه نیافتگی در این کشورها سخت تر، هم زیرساخت فقیرتر و هم منابع انسانی- که باید وسایل را حل و مصایب را رفع کنند- کم توش و توانتر است. نکتهی مهم این است که متخصصان کشورهای توسعهیافته هم برای بسیاری از مشکلات بوم توسعهنیافته نمیتوانند چندان یاری کنند، زیرا برای چنین بومی پرورش نیافتهاند.
تصویری که میردال از چاله یا چاه توسعهنیافتگی ارایه میکند، بسیار ترسناک است. ممکن است گفته شود که از اظهارات میردال چند دهه گذشته است، در این بازه، عالم و آدم دگرگون شده، انتقال نرم فناوری در جهان تحول بنیادین یافته، آموزش عالی نیز تعالی و توسعهی بسیار یافته است. علاوه بر این، کشور ما دچار وضعیت «توسعهیافتگی ناموزون» است، یعنی می تواند موشک و پهباد بسازد و البته که دچار «توسعه نیافتگی ناموزون» نیز است، یعنی نمیتواند خودروی رقابتمند جهانی بسازد؛ همچنین نمیتواند دردهای بیکران مردم و کشور را با توان تخصصی خود درمان کند. با این همه اما و اگر از رهنمودهای میردال برای رهایی از وضعیت کنونی کشور چه میتوان دریافت؟
بیشک از اظهارات میردال به اهمیت منابع انسانی کشور، به ویژه متخصصان، و مشارکت شان در توسعه ی ملی میتوان پی برد؛ دریافت که در کشورهای توسعهنیافته- که کشور ما از نوع ناموزون آن است- اگر همهی منابع انسانی برای رفع مشکلات توسعه بسیج شوند، ناکافی است؛ یعنی همه اگر بکوشند، بخش بزرگی از مشکلات حلناشده باقی میماند.
حاکمیت کشورهای پیشرفته ی صنعتی و حتی کشورهای منطقه، اهمیت منابع انسانی در فرآیند توسعه را خوب درک کرده اند و در تلاش همه جانبه برای جذب منابع انسانی پرورش یافته ما هستند. در گذشته های دور میانگین هزینه ملی برای پرورش یک کودک مستعد به یک دکترای تخصصی را یک «میلیون دلار» ارزیابی میکردند، بر حسب برخی شاخصها، ظاهراً امروزه این رقم افزون بر دو میلیون دلار شده است. در واقع کشورهای دیگر با جذب یک متخصص، دو میلیون دلار نقدا و بیتأخیر زمانی و بدون خطرها (: ریسکها) صرفهجویی میکنند؛ بگذریم از این که اگر خود سرمایهگذاری میکردند یک نسل بعد شاید و احتمالا متخصصهای مورد نظر را به ملت خود تقدیم می کردند. در نقطهی مقابل، با از دست دادن یک متخصص، ما فورا، نقدا و قطعا دو میلیون دلار از خزانه ی ملت از دست میدهیم. بدبختانه، میزان از دستدادن منابع انسانی کشور ما فاجعهبار است. امیدوارم رقم مهاجرت ۱۵۰ هزار دانشآموخته منتشر شده در رسانه ها واقعیت نداشته باشد. حتی اگر بخشی از این رقم هم درست باشد، فاجعهی ملی است. اصحاب صنعت و خدمات این کاستی را آشکارا حس می کنند.
مشارکت منابع انسانی برای توسعه مانند آب حیات برای ملت است. داشتن انگیزههای فردی و جمعی برای ماندن و کار کردن، لازمهی مشارکت است. اوج بیانگیزگی، که اعتراض به همه چیز، حتی خود، خودکشی است. پس از آن، قطع امید کردن از کشور، حاکمیت و ملت خود است که به مهاجرت بینجامد. در سطح نازل تر، عدم مشارکت در توسعهی ملی است. پشت کردن نیمی از رأیدهندگان در انتخابات اخیر، نشان از بیانگیزگی گسترده و عدم مشارکت حداقل نیمی از مردم در فرآیند توسعه سیاسی است. توسعهی سیاسی از ملازمات توسعهی فراگیر ملی است. فراموش نشود، بخش درخور توجهی از این مردم دانش آموختگان اند. عدم شرکت در انتخابات اخیر از منظر توسعهی ملی فاجعه بار است. زیرا نشانهای از «کمتر شدن منابع انسانی ناکافی موجود کشور» برای رهایی است. در این وضعیت وانفسای کمبود انسانهای متخصص و ماهر، دیری است که فرآیند حذف منابع انسانی نهادینه شده و این همه با ملاحظات عقیدتی و امنیتی توجیه شده است، ولی بر حسب تجربهی شخصیام، عمدتا ملاحظات سیاسی بوده است. چه انسانهای فرهیخته و متخصص که در پس دژ گزینش ماندند، اول محرومیت را تحمل کردند، بعد خسته و دلسرد و در نهایت مستأصل شدند، سر انجام با دلی شکسته و چشمانی اشکبار مجبور شدند که عطای خدمت به کشور را به لقای این مرز و بوم ببخشند و با یادها و خاطرات «ایران مجازی» بسنده کنند؛ برخی بر تارک علم و فناوری دیارهای دیگر درخشیدند و بسیاری هم تن به چرخهی زندگی و برخی گرفتار آوارگی شدند. انگار این فاجعه از دادن منابع انسانی کم نبود، که گروهی شیفتهی انحصار، با انواع وسایل، با اهرم های تقنین و صدور مصوبات غلاظ و شداد، کمر به حذف رقبای سیاسی خود بستند. آفات شوم این کژپنداری و بدرفتاری این روزها بیشتر عیان می شود. تا جایی رسیده است که برای نبود رقیب میگویند که چون فرزند معاون راهبردی مستعفی رییس جمهور متولد خارج بود، چی نمیبایست در آن جایگاه معاونت میبود و آن معاون هم توضیح میدهد که فرزندش در دوران دانشجویی در خارج به دنیا آمد و الان هم در ایران زندگی میکند. انگار گویندگان آن ایراد هنوز به شناعت ایراد خود خود پی نمی برند یا به آن سخافت خو گرفته اند. توجیه شأن این است که این شناعت و سخافت را مصوب کردند. انگار هر زشتی اگر مصوب شود، نیکی می شود!
سطح جذب و دفع نیروی متخصص در ایران با وجود چنین مصوبات زشت، در جهان کنونی بی سابقه است، البته کره شمالی و امارت طالبان را باید مستثنی کرد. عده ای با توجه به فرصت استثنایی حذف رقبا میتوانند مصوبات حذف بیشتر رقبا بگذرانند مصوبات را دژی برای بقای خود کنند. بگذریم از این که این دژها پنداری پوشالی است و بازتاب این گونه اقدامات، رویگردانی بیش از نیمی از مردم را در پی دارد، گردانندگان مصوبات غافل اند که این حذفها تیشه به ریشهی همین منابع انسانی ناکافی برای توسعه ی کشور میزند. آتش زدن قیصریه برای یک دستمال را شنیده بودیم، ولی ندیده بودیم.
حاکمان این دیار، به ویژه رییس جمهور بدانند که اگر این مصوبات ناصواب و کژپندارانه که برای انحصار گروهی و حذف رقبا، در کشاکش درگیریهای سیاسی- فرقه ای مصوب شده است و میرود که نهادینه شود، ابطال نشود، همین فرآیند کند و ناموزون توسعهنیافتگی، کندتر و ناموزونتر میشود و سرانجام چرخهی تباهگر توسعهنیافتگی سریعتر میشود.
کلام آخر فراموش نکنیم که «توسعهنیافتگی» در کوتاهترین توصیف یعنی فقر در اقتصاد، فرهنگ، سیاست، امنیت، علم، فناوری، وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی است. موانع مشارکت مردم در توسعه ملی را برداریم.
منبع: کانال نویسنده (روشنگری)
بیشتر بخوانید:
بیم و امیدهای توجه به راهبرد در دولت چهاردهم پزشکیان در محاصره مطالبات و انتظارات بی شمار / چه بایدها و چه نبایدها؟ می تواندها و نمی تواندها؟ بکندها و نکندها؟ راستیآزمایی ادعای تقلب در انتخابات با قانون «بنفورد» راهحل نظریهپرداز توسعه دانشگاه جان هاپکینز برای تورم ایران کسانی می خواهند گاو اردک بزاید
۲۱۶۲۱۶