ناهید کیمیاگری را از قلب پاریس استارت زد و تا دل تاریخ پیش رفت تا نامش برای همیشه بر تارک صفحات قطور ورزش ایران سنجاق شود.
سعید آقایی: از عرش تا فرش برای به سرعت برق و باد گذشت اما برای او یک عمر بود. از روزهای جهنمی بعد از المپیک توکیو تا روزهای برج عاج نشینی بعد از المپیک پاریس. از جهنم به بهشت. از فرش به عرش. از حضیض به قله. روزها و شب ها آمدند و رفتند و ناهید خون دل خورد تا به اینجا رسید. 3 سال پیش و درست در همین روزها همه او را از یاد برده بودند. همه از رقیب و رفیق سابقش می گفتند که جلای وطن کرده بود و زیر پرچم غریبه ها می جنگید و کسی از او نامی نمی برد. گویی با شکست در یک نبرد نابرابر جرمی نابخشودنی مرتکب شده بود و مستوجب تنبیه. همه رهایش کردند و تنهایش گذاشتند. گویی اصلا وجود خارجی نداشته. حتی رئیس فدراسیون کهنه کاری که خود یکی ار متهمان این شکست بود و تیم 3 نفره اش با سرافکندگی کامل به ایران بازگشته بود اما ظاهرا باید تاوان این ناکامی بزرگ و همه این شکست را باید ناهید می داد. ستاره ای که مبارزه را نه در شیاپچانگ و برابر رفیق قدیمی بلکه در بیرون آن باخت چرا که همه به او نهیب می زدند که ستاره جدا افتاده را باید تحت هر شرایطی شکست دهد و محکوم به پیروزی برابر یک رانده شده است. فشار خردکننده ای که شانه های نخیف ناهید تاب تحمل آن را نداشت و لاجرم بازنده از مبارزه حیثیتی بیرون آمد. ستاره ای که باخت و همه ناگهان رهایش کردند و فراموش شد. گویی هیچگاه نبوده و اصلا وجود خارجی نداشته. چند ماه بعد در مصاحبه ای انتقادی از رفتارهای صورت گرفته با خودش به شدت گلایه کرد و گفت: «انگار قتل کرده بودم که همه ناگهان تنهایم گذاشتند و رفتند»
ناهید بعد از این شکست دردناک و رفتارهای دردناک تر دوباره بلند شد. ستاره دور افتاده و تنها، دوباره بازگشت؛ این بار پرقدرت تر از قبل و با تمام وجود. گویی آمده بود تا انتقام بگیرد. آن باخت و رفتارهای بعد از آن برایش یک انگیزه مضاعف بود تا بازگردد و خود را ثابت کند. آمد و ثابت کرد. ابتدا با نقره گرنداسلم و قهرمانی آسیا و در ادامه مدال خوشرنگ طلای جهانی. دستاورد و موفقفیت بزرگی که او را بدل به یک قهرمان یگانه و متفاوت در تاریخ تکواندو ایران نمود. با این وجود حساب ناهید هنوز صاف نشده بود. زخم ناسور و کهنه المپیک توکیو هنوز برایش تازه بود و هنوز درد داشت. او باید حسابش را با المپیک یک جا صاف می کرد. وقتی قرعه لاکردار همانند 3 سال پیش او را دوباره رودروی کیمیا گذاشت، بهترین فرصت بود که همه حساب های سابق را یک جا تسویه کند. گویی تقدیر هم می خواست تا ناهید حسابش صاف شود. این بار قصه متفاوت تر از 3 سال قبل بود. ناهید کیمیاگری را از گرندپالا استارت زد و تا دل تاریخ پیش رفت تا نامش برای همیشه بر تارک صفحات قطور ورزش ایران سنجاق شود.