یادداشتی به قلم آیت الله دکتر سیدمصطفی محقق داماد و دکتر محمد درویشزاده
نهضت حسینی ظرفیتی زاینده و پایانناپذیر دارد، هرچند گاه شاهد برخی تحریفها یا تصویرهای موهن از این نهضت تاریخساز بودهایم و هرچندگاه روایتهایی نامتناسب، سبکانگارانه و ناسازگار با فلسفه نهضت حسینی از برخی تریبونهای رسمی و صدا و سیما منتشر شدهاند؛ اما ظرفیت معنایی و الگوگیری از نهضت حسینی همچنان بیبدیل و زاینده است. در این راستا شاید پرسش از نسبتسنجی میان نهضت حسینی با حقوق بنیادین بشری، وجه دیگری از این ظرفیت عظیم را -در حوزه اندیشهورزی و تحلیل- نمایان سازد؛ لذا در این نوشتار تلاش میشود ابتدا مسأله اصلی توضیح داده شود، سپس پیشنویسی اولیه از پرسشهایی قابل پژوهش در این زمینه مطرح شود.
در ادامه ضرورت و فواید پاسخ به این پرسشها بیان شده،، سپس مشکلات و موانع مربوط به این پژوهش مرور میشوند و در پایان نیز برخی نقاط الهامبخش در انجام چنین پژوهشی، علامتگذاری میشوند. امید آنکه مورد قبول خاندان کرامت (علیهم آلاف التحیّه و السلام) قرار گیرد و استادان حقوق و تاریخ و پژوهشگران دینی و آیینی با اصلاح پرسشها و پرداخت پژوهشی به آنها بر عمق و سطح آن بیفزایند و آن را امتداد بخشند.
بیان مسأله
قریب به ۱۴۰۰ سال از تاریخ عاشورا میگذرد؛ ماندگاری و اثرگذاری این واقعه در سطوح مختلف اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اندیشهای، نکتهای قابل توجه است.
در طول قرنهای گذشته تفسیرهای مختلفی از این واقعه تاریخی ارائه شدهاند؛ ازجمله رویکردهای حماسهگرا، انقلابیگرا، اصلاحگرا، ظلم ستیز، سوگگرا، تقدیرگرا و… . تنوع این رویکردها از طیف درونگرا تا برونگرا را پوشش میدهد.
به عبارت دیگر، زاویهدید و تفسیر این جریان تاریخی بسیار متفاوت است؛ برخی آن را انقلاب میدانند، برخی آن را قیام میدانند، برخی آن را حرکتی اصلاحگرایانه میشمارند، برخی آن را نهضتی فراگیر و جهانشمول میبینند، برخی آن را واقعهای تاریخی مینامند که با تغییر و تحریف فراوان به ما رسیده است، برخی آن را واکنش انسانی و اخلاقی و تکرارشونده در رویدادهای مستمرزندگی میشمارند، برخی آن را معلول جهل مقدس و دسیسه مشترک حاکمان و عالمان درباری میدانند، برخی آن را معلول سیاستبازی و فرایندهای حاکم بر جهان سیاست میبینند، برخی آن را برآمده از احقاد بدری و حنینی یا نتیجه طبیعی چرخه خشونت توصیف کردهاند، برخی دیگر آن را با فلسفه شفاعت امت و با درونمایهای از حزن و اندوه و سوگ و آیین تفسیر کردهاند و…
شاید بتوان گفت در زمانه ما بیشترین و پررنگترین تفسیری که از حرکت امام حسین(ع) ارائه شده، «ادبیات قیام و مبارزه» است .
در مجموع به نظر میرسد تکثر رویکرد و تعدد زاویه تحلیل از نهضت حسینی امری مثبت است، زیرا موجب شناخت ابعاد و زوایای مختلف آن میشود. در این میان پرسش از فلسفه حقوق بشری نهضت حسینی و سؤال از امکان و امتناع این فلسفه کمتر مطرح شدهاست. به عبارت دیگر، شناسایی حقوق بنیادین بشری و نحوه پیدایی و پایداری آن در نهضت حسینی به کاوش گذاشته نشدهاست.
لذا این سؤالها در این زمینه قابل طرح است: آیا در حرکت ایشان عناصر و مفاهیمی از حقوق بنیادین بشر -به صورت واضح و اعلامشده- قابل شناسایی است؟ همچنین صرف نظر از اعلام رسمی این مفاهیم در نهضت حسینی، آیا چنین حقوقی در حرکت مزبور اعمال شدهاست؟ آیا میتوان ردپایی از اعمال چنین حقوقی، کشف و ارائه کرد؟ آیا میتوان از پایمالی این حقوق در نهضت حسینی، گزارشی مستند و تاریخی داد؟ آیا وقایع تاریخی مزبور میتوانند در پیدایی و پایداری حقوق بنیادین بشر مورد استناد و ارجاع قرار گیرند؟ و بهطور کلی نسبتسنجی میان نهضت حسینی با حقوق بنیادین بشری، چه نتایجی را نشان میدهد؟
پرسشهای فراراه
پرسش و نسبتسنجی میان «حقوق بنیادین بشر» با رویدادهای گزارششده در حرکت امام حسین (ع) با پرسشهای زیر روبروست:
۱- حقوق بنیادین بشری چگونه تعریف میشوند؟ با چه معیارهایی شناخته میشوند؟ چه مصادیقی دارند؟
۲ -حقوق بنیادین بشری به دنبال تحقق کدام ارزشهای بنیادین هستند؟
۳- رویدادهای گزارششده در نهضت حسینی در سه مقطع (قبل از آغاز نبرد، با آغاز نبرد تا پایان روز عاشورا و پس از عاشورا) چه نسبتی با حقوق بنیادین بشری میتوانند پیدا کنند؟
۴- ارزشهای بنیادینی که در حرکت امام حسین (ع) دنبال شدهاند، چه نسبتی با ارزشهای اصلی و سازنده حقوق بنیادین بشر دارند؟
۵- مفاهیم حقوق، عدالت، برابری و تساوی، کرامت ذاتی انسان، آزادیهای انسانی، مصونیتها، حق حیات، حق آزادی، حق تعیین سرنوشت، آزادی انتخاب و امثال آن در رویدادهای گزارششده از حرکت امام حسین(ع) چگونه انعکاس یافتهاند؟ و نسبتسنجی میان آنها چه نتایجی را نشان میدهد؟
۶- سنجشگری از مبانی هستیشناسی، معرفتشناسی و انسانشناسی که در حقوق بنیادین بشری وجود دارند با وقایع و رویدادهای نهضت حسینی چه نسبتی را نشان میدهد و نقاط اشتراک و افتراق آنها چیست؟
فواید و ضرورتهای پژوهش
یکی از پرسشهای مقدماتی این است که ایجاد رویکرد جدید در مطالعات عاشوراپژوهی و تمرکز بر زاویهدید حقوق بشری در ارزیابی مفاهیم، وقایع و پدیدههای دینی، مذهبی و آیینی چه فایده و ضرورتی دارد؟ و پرسش صریحتر و فراتر اینکه چه مستنداتی اجازه میدهد که درزمینه فلسفه حقوق بشری حرکت امام حسین (ع) پژوهشی انجام شود؟
برخی از ضرورتهایی که در این زمینه وجود دارند، عبارتند از:
۱- روند طبیعی در مطالعات حقوقی وقایع تاریخی: اساساً ارزیابی مسائل اجتماعی و نیز رخدادهای تاریخی از نگاه حقوق بشری، از روندهای رایج و نوظهور در دانش حقوق است و بر این اساس، نهضت حسینی بهعنوان یک رخداد تاریخی حداقل از این زاویه قابل مطالعه است.
۲- توسعه مطالعات عاشوراپژوهی: عاشوراپژوهی و تولید ادبیات و محتوای تخصصی، امری مستمر است و اکنون در مقام یک نیازسنجی پژوهشی احساس میشود که ادبیات عاشوراپژوهی در زمینه حقوق بنیادین بشری و بنیانهای اخلاقی و انسانی حرکت اصلاحی و فلسفه حقوق بشری نهضت امام حسین از ضعف مفرط برخوردار است و خلأهای پژوهشی بسیاری در این زمینه وجود دارند.
۳- خوانش معاصرانه از رویداد عاشورا: این پژوهش، خوانشی معاصرانه از سنت و تاریخی کهن را بر عهده دارد و هدف آن، توضیح یک رخداد تاریخی دینی وآیینی با ادبیات رایج زمانه است. بنابر این فایده این تحقیق آنست که خوانش معاصرانه از سنتها و رخدادهای کهن میتواند آنها را بهروزرسانی کرده و در حفظ و توضیح و توجیه آنها مؤثر باشد.
۴- ماهیت حقوق بنیادین بشری: حقوق بنیادین حقوقیست که برای انسان بماهو انسان شناسایی شدهاست و دولتها در هیچ شرایطی اجازه نقض آن را ندارند. طبیعی است که مطالعه حرکت ماندگار امام حسین (ع) که در طول قرون متمادی منشأ الهام گروههای مختلف بشری شده، از زاویه این مفاهیم، امری مطلوب و مرجح باشد.
۵- تقویت وجه الهامبخشی و فرادینی عاشورا: نهضت حسینی برای افراد غیر شیعه و حتی غیر مسلمان، منبعی الهامبخش بودهاست. مستندات بسیار محکم و متقنی وجود دارند که نشان میدهند جریان عاشورا برای مصلحان بشری، فیلسوفان اجتماعی، تودههای مردم و ادیان مختلف، حرکتی الهامبخش بوده و بنابراین مطالعه آن از منظر حقوق بنیادین بشری، قطعا مفید و مؤثر خواهد بود. از زاویه دیگر، بنیان هستیشناسی حقوق بنیادین بشری بهگونهای است که پیشینهای به بلندای عمر بشر دارد، زیرا حقوق بنیادین برخاسته از فطرت انسانی و ارزشهای بنیادین در تاریخ اندیشه سیاسی است و بنابراین مطالعه این رویداد تاریخی از این زاویه نیز مطلوبیت دارد.
6-آزمون مفروضات حقوق بنیادین بشری: مفروضات صاحبنظران حقوق بنیادین بشر آن است که این حقوق فرازمان و فرامکان بوده و همواره وجود داشتهاند. بر این اساس، صرف نظر از اینکه حرکت اصلاحی امام حسین، وفاداری یا انتساب به حقوق بنیادین بشر را داشته باشد یا نه، این پژوهش از زاویه نسبتسنجی میان ادعای فرازمانی و فرامکانی حقوق بنیادین بشر با رویدادی تاریخی که تاکنون -بعد از ۱۴۰۰ سال-ماندگار شدهاست، از مطلوبیت و ارزش علمی برخوردار است.
از دیدگاهی دیگر میتوان گفت نسبتسنجی میان دو مسأله (حرکت اصلاحی امام حسین و رویکرد حمایتگرانه از حقوق بنیادین بشر) از این جاذبه نیز برخوردار است که از یک سو افرادی هستند که دل در گرو این هر دو دارند؛ لذا پرسشگری از رابطه میان آنها برای کسانی که دل در گرو هر دو دارند، جاذبه دارد و از سوی دیگر نیز افرادی که هیچ تعهدی به حقوق بنیادین بشری و مفاهیم برآمده از آن ندارند نیز از این جهت با این پژوهش مرتبط میشوند که این افراد، حداقل نگران گمشدن پیام و هدف اصلی امام حسین هستند. لذا چنانچه در این پژوهش، رابطهای میان این دو مقوله شناسایی شود میتواند در هیاهوی تفسیرهای مختلفی که از نهضت حسینی شدهاست به کمک آید و به روشنشدن هرچه بیشتر هدف اصلی و پیام مرکزی واقعه عاشورا کمک کند و در نتیجه برای گروه دوم نیز این پژوهش منشأ فایده و اهمیت خواهد بود.
مشکلات و موانع
اساساً رویکرد منطبقسازی آموزههای دینی، سنتهای کهن و رویدادهای تاریخی با یافتههای نوین بشری، به دلایل مختلف مورد انتقاد است؛ بهویژه که این رویکرد بارها تکرار شده و به نحوی انفعال، توجیهگری و دنبالهروی سنت کهن از پدیدههای نوین را به ذهن میآورد که امری متناقض است. علاوه براین و به طور خاص نیز این پژوهش از جهات متعددی میتواند مورد انتقاد باشد که اهم آنها به شرح ذیل است:
۱- تئوریهای مروبط به حقوق بنیادین بشری که اکنون توسط مراجع بینالمللی شناخته شدهاند از دستاوردهای نوین معرفتشناسانه بشری هستند و از عمر آنها زمان زیادی نمیگذرد. بنابراین منطبقسازی واقعهای تاریخی که در ۱۴۰۰ سال گذشته پدید آمدهاست بر این یافتههای نوپیدا و نوپدید بشری، رفتاری انفعالی است.
۲- هدف نهایی و بنیان هستیشناسی در حقوق بنیادین بشری مبتنی بر فلسفه اومانیسم بوده که هیچ ارتباطی با هدف نهایی امام حسین ندارد. با فرض آنکه مصادیقی از حقوق بنیادین بشری در جریان عاشورا شناسایی شوند اما این حقوق تماماً نقش مقدماتی برای دستیابی به هدف نهایی امام حسین (ع) دارند. بنابر این پرسش از نسبت میان رویدادهای حرکت حسینی با مصادیق حقوق بنیادین بشر بهخاطر تفاوت هدف آنها مورد تردید است.
۳- این پژوهش موجب رویکرد تقلیلگرایانه به حرکت اصلاحی امام حسین میشود، زیرا زاویهدید بسیار محدودی را بر این نهضت میگشاید و موجب میشود سایر زوایای قابل پژوهش در این حرکت نادیده گرفته یا کمرنگ شوند. تقلیلگرایانهبودن این رویکرد ناشی از آن است که تمامی مبانی حقوق بنیادین بشری حداکثردر محدوده زیست دنیایی مطالعه میشوند و فاقد نگرش آخرتگرا هستند در حالی که حاکمیت نگرشهای آخرتگرا در جریان عاشورایی موج میزنند و مطالعه این حرکت با انقطاع از نگرش آخرتگرایانه، مطالعهای ناقص و ابتر و بدون توجه به ریشهها و بنیانهای اندیشهای آن خواهد بود.
۴- تفاوت در مبانی، منابع و اهداف میان دو پدیده مورد مطالعه (حرکت امام حسین و حقوق بنیادین بشری) بسیار مسلم است؛ چه این که این دو پدیده به لحاظ پیشفرضها، مبانی، منابع و اهداف کاملاً متفاوت بوده و بررسی آنها با تفاوتهای زیرساختی و بنیادین میان این دو نمیتواند پژوهشی روشمند به حساب آید.
اما در ارزیابی اولیه از موانع و مشکلات این پژوهش باید گفت که در هر پژوهشی -بهویژه زمانی که در پی شناسایی رویکردهای ابتکاری در رویدادهای تاریخی و سنتهای کهن هستیم- همواره مشکلاتی در پیش رو داریم که نباید از آنها بهعنوان موانع نام برد زیرا: اولاً معیار در حقوق بنیادین بشر آن است که دولتها در هیچ شرایطی اجازه نقض آن را ندارند، نظیر آنچه در بند ۲ ماده ۴ میثاق بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی مصوب ۱۹۶۶ آمده است.
ثانیا اگر فرضیه تحقیق به اثبات برسد، مساوی وحدت در اهداف و گفتمان هستیشناسانه نهضت حسینی با حقوق بنیادین بشر نیست؛ حتی در خود اسناد بینالمللی نیز در زمینه حقوق بشر بر تنوع فرهنگی و گزینش بین حقوق بنیادین تأکید شدهاست. ثالثا رابطه تساوی و انطباق یکی از انواع نسبتهای چهارگانه منطقی است و سه نوع نسبت دیگر وجود دارد که تساوی و انطباق در آنها وجود ندارد و رابعا تئوری منطق فازی نیز از این نظریه دفاع میکند که بین صفر و صد هم مناطقی وجود دارند که به هیچ یک از دو طرف صفر یا صد وابسته نیستند.
بنابراین وجود مشکلات عدیده در مسیر این تحقیق، موجب نفی امکان و فواید آن نیست.
نقطههای الهامبخش
برخی نقطههای الهامبخش در پرسش از رابطه حقوق بنیادین بشری با حرکت امام حسین وجود دارند که به اختصار مرور میشوند: ۱- جریان حرکت مستمر امام از مدینه تا مکه و سپس کوفه و واقعه کربلا با «حق بر حرکت» بهعنوان یکی از مصادیق حقوق بنیادین بشری قابل مطالعه است.
۲- جریان اختیاریبودن مشارکت افراد در حرکت حسینی با حق مشارکت اجتماعی افراد قابل مطالعه است؛ بهگونهای که امام آزاداندیش و آزادمنش هیچ اصراری به تداوم بیعت یاران و همرزمان خود نداشته و از زمانی که فضای ناامیدی استشمام شد، سه بار آنان را از بیعت آزاد کرد که از مصادیق مشخص حق مشارکت افراد است.
۳- گفتگوها، مذاکرات پیامها، نامهها و مطالبی که از جریان حرکت امام حسین قابل استناد است (در سه مقطع زمانی قبل از نبرد، حین نبرد و پس از آن) نظیر امتناع از بیعت و… نشان از آزادی انتخاب کنش شخصی در مقیاس فرد و جامعه دارد که قابل انطباق با حق تعیین سرنوشت در مقیاس کلان است.
۴- تأکید امام بر نفی حکومت جائر و مستبد و مقاومت در مقابل بیعت مخفیانه (در مدینه) یا بیعت اجباری (در طول حرکت) و نفی دستاندازی حکومت به حریم دین و فریب افکار عمومی که در اسناد و مکاتبههای این رویداد تاریخی وجود دارد با مصادیق متعددی از حقوق بنیادین بشری قابل مقایسه است؛ به این معنا که میتوان نمونههای زیادی از این موارد و مصادیق آنها را شناسایی و نمونهبرداری کرد و نسبت میان آنها را سنجید.
۵- تعیین مصادیق آن دسته از حقوقی که کسی از آدمیان آن را به افراد نمیدهد و بنابراین نمیتوان آن را سلب کرد و نباید نقض شود، نظیر حق بر حیات و حق آزادی و برابری انسانی … از مسائلی است که شناسایی مصادیق آنها در سه مقطع (قبل از جنگ و در هنگام جنگ تا پایان روز عاشورا و پس از واقعه عاشورا) قابل مطالعه است.
۶- تعیین مصادیق آن دسته از حقوقی که در زمره حقوق مدنی و سیاسی بشر قرار میگیرند و انطباق یا همسایگی کاملی با حقوق بنیادین دارند، نظیر آزادی بیان، آزادی اندیشه،آزادی عقیده، حق برخورداری از محاکمه منصفانه و … با مطالعه سه مقطع (قبل، حین و بعد عاشورا ) قابل پژوهش است.
۷- ارزیابی مصائب عاشورا از نقطهنظر منع کشتار دستهجمعی، نقض وحشیانه حقوق زنان، کودکان و غیر نظامیان و … بهویژه در دو مقطع حین و بعد از عاشورا قابل توجه و بررسی است.
/منبع: روزنامه اطلاعات