این روزها با نظرسنجی های گوناگونی مواجه هستیم. متاسفانه آشفتگی ها، و ناهمخوانی های این نظرسنجی ها، دید روشنی از وضعیت کاندیداها ارائه نمی دهد و بی اعتمادی هایی را دامن زده است.
مشارکت می تواند بین ۴۸ تا ۵۸ درصد نوسان داشته باشد /
احتمال می رود آراء آقای پزشکیان در سه روز آخر بین ۵ تا ۱۰ درصد فزونی یابد /
راه حل مناظرات، اتخاذ استراتژی جدید است / کمپپین پزشکیان، نیازمند وضوح گفتمانی در دو مناظره ی پیش روی و توسعه ی دامنه ی مخاطبان به ۵۰ درصد غایب در کنار ۵۰ درصد حاضر است /
راه حل نهایی کمپین مسعود پزشکیان، هر همراه، ۲ رای است /
با پدیده ی وارونگی کمپین های انتخابات مواجه هستیم /
ستادهای شلوغ، خیابان های خلوت بیانگر یک نقیصه است /
از ابر مجازی به تنهایی، باران نمی بارد. باید کمپین ها به فضای واقعی بروند /
جای خالی «اَبَر پیشنهاد» های قابل اعتماد مشهود است /
آشفتگی نظرسنجی ها، بی اعتمادی هایی را دامن زده است /
نه میزان مشارکت و نه نتیجه ی این انتخابات به واقع روشن نیست /
در سه انتخابات پیشین، بیگانگی حاکمیت با مردم، بیگانگی مردم از حاکمیت را به دنبال داشته و نصاب مشارکت را به زیر پنجاه درصد رساند /
حق رای آزاد است، اما شایسته است رای دادن و رای ندادن، هر دو مسئولانه باشد /
پیشنهادهایی به کمپین های انتخاباتی از پزشکیان تا قالیباف و جلیلی و پورمحمدی و …. /
متن یادداشت به این شرح است:
این روزها با نظرسنجی های گوناگونی مواجه هستیم. متاسفانه آشفتگی ها، و ناهمخوانی های این نظرسنجی ها، دید روشنی از وضعیت کاندیداها ارائه نمی دهد و بی اعتمادی هایی را دامن زده است. اما تقریبا همه نظرسنجی ها، در میزان قطعی مشارکت، تفاوت چندانی ندارند و آن را حدود ۴۲ تا ۴۵ درصد می دانند که با احتساب افرادی که به احتمال زیاد در انتخابات مشارکت می کنند این میزان به حدود ۵۰ درصد می رسد. باور نگارنده این است که این میزان می تواند بنا به شرایط روزهای آینده بین ۴۸ تا ۵۸ درصد نوسان داشته باشد.
انتخابات دشوار:
چنانچه در نوشتهی قبلی عرض شد، با «انتخابات دشواری» برای همه مواجه هستیم. انتخابات زودهنگامی که بسیاری را غاقلگیر کرده و فقدان برنامه شاخصه ی آن است. جناح اصول گرا خود را تداوم دولت رئیس جمهور فقید می داند، اما نمی داند چگونه با توجه به تورم و مشکلات عمیق مردم، با عدد و رقم از عملکرد آن دفاع کند. شورای نگهبان با یک پرسش اساسی مواجه است: چرا برای یک جناح پنج کاندیدا قرار داده است؟ و چند نفر را به یک نفرقرار داده است و چرا کاندیداهای کم درصدی را تایید و بسیاری از کاندیداهای ۵۰ درصدی را خانه نشین کرده و تراز انتخابات را پایین آورده است. اصلاح طلبان با دشواری مواجه هستند، چرا دو انتخابات قبل را تحریم و در انتخابات اخیر حضور یافته اند و چگونه مرددین را به صحنه خواهند آورد و اگر شکست بخورند، چه آینده ای برای خود متصور خواهند بود؟ و اگر پیروز شوند در چارچوب فعلی چه نتیجه ای بهتر از دولت روحانی خواهند گرفت؟ تحریمی ها با دشواری مواجه هستند که بخشی از دوستان اصلاح طلب به صحنه آمده اند و آنها را همراهی نمی کنند و هم آلترناتیو مشخص آنها برای ترک مشارکت چیست و این قهر تا چه زمانی ادامه پیدا خواهد کرد؟ دشواری دیگر و مهمتر این انتخابات، پیچیدگی ها و کنش هایی است که از سوی جریانات فشار و حامیان پشت پرده ی آنها در شرایط رقابت های نزدیک شاهد بوده ایم و هر گاه رقابت سخت می شود به تنظیمات کارخانه باز می گردند.
اشکالات کمپین ها:
وضوح گفتمانی
فقدان وضوح گفتمانی از اشکالات کمپین انتخابات فعلی است. کمپین ها هنوز به روشنی توضیح نداده اند گفتمان خود را ذیل کدام یک از اصول بنیادی تعریف کرده اند و به کدام یک اولویت بیشتری بخشیده اند. آزادی؟ عدالت؟ ملیت؟ معنویت؟ پیشرفت؟
کمپین ها تاکنون مسائل اساسی کشور و مردم و کلاف های سردرگم و این که «چرا به اینجا رسیده ایم؟» و « برنامه و راه حل من چیست؟» و «چگونه به انجام خواهد رسید؟» را هدف قرار نداده اند. مردم انتظار دارند مشخصا دریابند که اگر به صحنه بیایند و به هر یک از کاندیداها را برگزینند، دقیقا تا ۴ یا هشت سال دیگر در حوزه های اساسی با چه برنامه، چه پدیده و دستاوردهایی مواجه خواهند بود و اگر رای ندهند، چه تفاوت عمده ای ایجاد خواهد شد؟ کاندیدا باید با قید مصادیق و ذیل گفتمان اصلی خود، برای مردم روشن کند ایران با او به کجا خواهد رسید؟ و بدون او چه خواهد شد؟
مناظرات هیجان کش:
شیوه ی مناظرات دیگر اشکال انتخابات بود. مناظرات تلویزیونی نظیر فیلم ها و سریال های تلویزیونی می تواند به صورت اکشن، رومانتیک یا کسالت آور طراحی شود. در طراحی فعلی بسیار دشوار است که از مناظرات تلویزیونی افزایش مشارکت حاصل شود به ویژه که طبق تجربه یک جریان چندان علاقه ای به افزایش مشارکت ندارد و آن را مخل پیروزی خود می داند. مردم که از زندگی و جامعه و در سطح ملی با پیچیدگی های فراوانی مواجه هستند، نیازمند شخصیتی صادق با عمق استراتژیک، تصمیم ساز، مسئله شناس، راه حل محور و دارای اقتدار لازم برای پیاده کردن تصمیمات هستند. طراحی مناظرات امکان بروز و ظهور و ارزیابی چنین توانمندی هایی را از کاندیداها به مخاطبان نمی دهد. برعکس، در فضای کسالت آور فعلی، بیشتر از انتخابات و سطح دانش و توانمندی بسیاری از کاندیداها گریزان شده و یا نهایتا کسانی که تصمیم به مشارکت داشته اند اندکی رایشان جابجا شده است.
راه حل مناظرات؛
باید به مناظرات انرژی جدیدی تزریق شود. یکی از استراتژی ها شناخته شده در رقابت، استراتژی اقیانوس آبی است. بر اساس این استراتژی وقتی در یک سطح با رقابت شدیدی مواجه هستید، بهتر است سطح و عرصه ی جدیدی را بگشایید و بر مشکلی تاکید کنید که می توانید بگشایید. با بهره گیری از این استراتژی پیشنهاد می شود ضرورتا همه وقت به عین پرسش ها پاسخ داده نشود و در هر بار صحبت، اولا از زاویه جدیدی به موضوع ورود شود و ضمنا موضوع و پرسش یا مسئله ی جدیدی نیز از سوی کاندیدا تولید شود که خود کاندیدا با «مگا ساجسشن» هایی که ارائه می دهد ( در این خصوص متعاقبا توضیح داده شده است)، می تواند راه حل خوبی برای آن باشد و دیگر کاندیداها را به چالش بکشد. صراحت و قاطعیت کاندیدا در بیان مواضع و نقد شرایط و رویکرد خلاقانه با ادبیات غیر تکراری و همچنین نقد رویکرد دیگر کاندیداها با رعایت ادب اما صراحت می تواند اوضاع را بهبود می بخشد و کاندیدا را متمایز کند.
حاکمیت فضای مجازی و فراموشی فضای واقعی؛
خلاقیت، تمایز، قدرت و فراگیری، شاخصه های یک کمپین مدرن و است. به رغم تلاش های فراوان صورت گرفته، از کاستی های تبلیغات انتخابات جار، ضعف همه ی این شاخص هاست. علاوه، کمرنگ بودن یا فقدان بسیاری از فاکتورهای حداقلی کمپین های تبلیغاتی مشهود است . هر کمپین حداقل باید از شعار، رنگ و لوگو برخوردار باشد و بتواند خود را از رقیب متمایز کند. توجه به اینترنت و رسانه های اجتماعی اقدامی درست، اما فراموشی فضای واقعی و کلاسیک اشتباهی مهلک است. تا وقتی اینترنت انتخاباتی و خانه ها فوتبالی است، تا وقتی ستادها شلوغ و خیابان ها خلوت است، رای از فضای مجازی به فضای واقعی وارد نخواهد شد و از ابر مجازی، باران نخواهد بارید.
راه حل:
باید بین فضای مجازی با فضای واقعی ارتباط برقرار کرد. بعضا از«ده» رای مجازی ، بیش از چند رای واقعی حاصل نخواهد شد. تا موج سخنرانی ها در سراسر کشور شکل نگیرد، تا درب خانه ها زده نشود، تا در و دیوار رنگ انتخابات نگیرد، تا سفرها به دورترین نقاط صورت نگیرد و تا کاندیداها در تهران و با شخصیت های تکراری، برنامه اجرا کنند، هیجان فضای مجازی به فضای واقعی منتقل نخواهد شد و درصد مشارکت آراء تحول چشمگیری نخواهد یافت. انتخاباتی کردن فضا نیازمند ترکیبی فعال از شکبه های اجتماعی و دیگر رسانه های انتنرتی، رسانه های کلاسیک و حضور واقعی و فیزیکی است. همین سال گذشته همه شاهد بودیم که در ترکیه که فضای مجازی و رسانه های اینترنتی اجتماعی و تلویزیونی گسترده تر از ایران است، چگونه فضای کوچه و خیابان مملو از کارناوال ها و تحرکات انتخاباتی بود. روش های سنتی و کلاسیک در کنار روش های مدرن، ترکیب مناسب و موثرتری را شکل می دهند و نباید به یک شیوه اکتفا کرد.
خانه نشینی سلبریتی ها:
اینترنت به شدت سلبریتی محور است، بدون مشارکت فعال سلبریتی ها بعید است در فضای مجازی کمپینی به پیک خود برسد. پس از قضایای ۱۴۰۱، که حضور سلبریتی ها در فضای مجازی و واقعی پر شمار بود، اینک بسیاری از آنها سرخورده از فشارها، خانه نشین شده اند. فضای مسلط بر شبکه های اجتماعی تحریمی است. سلبریتی ها در این فضا برای توجیه حضور در انتخابات به نفع هر کاندیدایی با فشار فزاینده ای خواجه خواهد شد و به اصطلاح با امواج کنسل شدن مواجه خواهند بود. با توجه به این واقعیت، سرمایه گذاری صرف کمپین ها، روی شبکه های اجتماعی، از خطاهای استراتژیک انتخابات فعلی است. باید در کنار فضای مجازی، برای فضای کلاسیک و به اصطلاح واقعی اهمیت ویژه ای قائل بود، که فعلا چندان مورد توجه کمپین ها واقع نشده است.
ابرفرازها (مگااستیمنت ها) و ابررخدادها (مگا ایونت ها)؛
مگا استیتمنت ها (ابر فرازها)، مگا ایونت ها (ابر رخدادها نظیر ابر اجتماعات)، مگا ساجسشن ها (ابر پیشنهادات) و مگا دیسیژن ها (ابر تصمیمات) مولفه های اصلی کمپین ها هستند و در پمپاژ انرژی و معنا بخشی به کمپین ها بسیار موثرند. در این انتخابات فعلا با ابررخداد خاصی مواجه نبوده ایم و هیچ کاندیدایی نتواسته اجتماعی عظیم و یا ورودی متمایز و انرژی بخش را پدید آورد. تنها ورود فعال، جرقه ی آقای ظریف نظیر همراهی اوباما در کمپین آمریکا، بوده است که با نمونه ی مشابهی در حوزه ی دیگری امتداد نداشته است. مجموعه آنچه یک کمپین انجام می دهد باید در عمق ادراک جامعه بنشینند و نهایتا کمپین کاندیدا و شخص کاندیدا باید از زبان ها به چشم و از چشم به دل مردم بنشانند. صرفا بر سر زبان افتادن کفایت ندارد و اقدامی که به چشم و دل ننشیند و جامعه را قانع نسازد، موجب رای آوری نخواهد شد
همچنین، در انتخابات جاری به ندرت با پیام یا نمادی مواجه هستیم که قابلیت تکرار داشته باشد. اهمیت ابرفراز ها در این انتخابات چندان جدی دانسته نشده است. پیام ها و نمادهای انتخاباتی باید قابلیت تکرار داشته باشد و مردم بتوانند آن را به آسانی تکرار و استنباط کنند و بخشی از آمال آنها را شامل شود و صرفا یک جرقه ی آنی نباشد. کمپین با پیشنهادات خلاقانه بزرگ و تصمیمات بزرگ کاندیدا برای تغییرات مثبت در روش حکمرانی و زندگانی مردم مفهوم واقعی خود را پیدا خواهد کرد.
راه حل میانبر با « مگا ساجسشن ها یا اَبَر پیشنهادها»؛
در انتخابات سریع فعلی، مثل مسابقات اتوموبیل رانی سریع، تنها یک خطا یا تاخیر می تواند فرد را از پیست رقابت بیرون بیاندازد و یک اقدام به موقع می تواند کاندیدا را پیشی دهد.
کاندیداها در فرصتی اندک نیازمند اعتماد سازی نسبت به شخصیت خود، سیاست ها و اهداف و برنامه ی خود و تیم خود هستند. کاندیدا باید بتواند به ضوح نشان دهد، از اراده و کارآمدی لازم برای تحقق برنامه خود برخوردار است. از کاندیدا انتظار می رود در همین مسیر ییشنهاد های محسوس و قابل ارزیابی برای مردم ارائه دهد.
معمولا برای معنا بخشی به گفتمان اصلی کاندیدا و سیاست هایش و به عنوان یک راه حل میانبر، از «مگا ساجسشن ها» و « مگا دیسیژن ها» ی قابل تحقق و اعتماد به عنوان مصادیق مهم و متمایز کننده بهره گیری شود. ایر پیشنهاد ها به دلیل گستردگی و عمق و تاثیرگذاری بر قشر وسیعی از مردم و زندگی آنان، به کمپین کاندیدا شخصیت جدید و متمایزی بخشیده و زمین و زمینه ی جدیدی می آفرینند. ابرپیشنهادها (مگا ساجسشن ها) ماهیتا باید بسیار قوی و سریع الانتقال باشند و ماهیت برنامه ای داشته باشند. ابر پیشنهادات و ابر تصمیمات به شرطی که مردم از کاندیدایی باور کنند، دریافت جدیدی از سبک مدیریت «رئیس جمهور» ایجاد می کنند و می توانند شاخصی روشن برای فهم سایر سیاست ها و «ماکرو برنامه» های هر کاندیدا تلقی شوند، یعنی مردم بتوانند با ارزیابی آن پیشنهادها، بفهمند این کاندیدا در نمونه های دیگر چه رویکردی را اتخاذ خواهد کرد. پنج زمینه ی اقتصادی – معیشتی، اجتماعی – فرهنگی، آموزشی – دانشگاهی، سیاست خارجی و سیاست داخلی به عنوان پنج ستون اساسی برای رائه ی ابر پیشنهادات و ابر تصمیمات هستند که هر کاندیدا را از دیگر متمایز می سازد و می توانند در قالب برای کوتاه مدت (صد روزه) و بلند مدت (چهارساله) ارائه شده وشمایل هر کمپین را مشخص سازند. .در این صورت مردم می می توانند با هر یک از کاندیداها در ۴ سال آینده به کجا خواهد رسید. می توانند بدانند در هر موضوعی کی، چگونه و چقدر؟ مثلا وقتی می گوید «سفره ها را بزرگ می کنم» بایدروشن سازد، دقیقا قرار است چه اتفاقی بیفتد؟ چقدر و به چه میزان و چگونه ؟
بی اعتمادی به نظرسنجی ها؛
نظرسنجی های گوناگون از ویژگی های فضای انتخاباتی است. اما معمولا در هر کشوری دو سه نهاد مشخص هستند که تلاش دارند خود را منافع کاندیداها و کمپین هایشان دور نگاه دارند و به افکار عمومی، تصویر دقیق تری از روندها ارائه دهند. در انتخابات جاری متاسفانه تاکنون، با آمار و ارقام و نوساناتی مواجه هستیم که دید روشنی از وضعیت کاندیداها ارائه نمی دهد و بی اعتمادی هایی را دامن زده است. از دلایل آن، رقابت سنگین در درون جریان اصولگرا برای تعیین کاندیدای نهایی است. گویی نهادهای نظرسنجی نیز تحت تاثیر این رقابت، اعداد متفاوتی ارائه می کنند. اعتماد به نهاد نظرسنجی نباید قربانی رقابت های درون جناحی و یا بین جناحی شود.
کاندیداها چه می توانند بکنند؟
با توجه به هفته ی پایانی و دو مناظره ی مهم پیش روی، ضمن لحاظ پیشنهادات فوق الذکر، در این مجال موارد ذیل برای هر کاندیدا پیشنهاد می شود. کاربست این پیشنهادات موجب تغییر سطح مناظرات و و کمپین ها در فرصت پیش روی خواهد:
آقای مسعود پزشکیان:
مسعود پزشکیان یکی از سه کاندیدایی است که شانس بسیار خوبی برای مرحله دوم دارد. او با توجه به شرایط جاری و دامنه ی وسیع مخاطبانش از نظر سیاسی، طبقاتی و قومی و مذهبی بازه ی عجیب ۲۵ درصد تا حتی فراتر از ۵۰ درصد آراء صندوق ها را می تواند شامل شود که اگر به مطالبات طیف وسیع مخاطبان این کمپین توجه بیشتری شود، نتایج وضعیت بهتری را رقم خواهد زد. پزشکیان در معرفی خود به عنوان کاندیدایی با صداقت و پاکدست با رویکرد اصلاحی و در این حال وفادار به چارچوب های اصلی نظام موفق شده است. اما مخاطبان این کاندیدا از عیار اصلاحات مد نظر ایشان، هنوز چندان شناختی ندارند. در سفرها و مناظرات نیازمند روشن ساختن اهداف و برنامه های اصلاحی، قاطعیت در تصمیمات و نشان دادن قابلیت اجرای تصمیمات بزرگ است.
راه حل کمپین مسعود پزشکیان:
در این شرایط که انتخابات سه ضلعی است و فعلا آراء هر سه کاندیدای اصلی به هم نزدیک نشان داده می شود و ائتلاف دو کاندیدای دیگر قطعیت ندارد، هر گونه کاستی معنی دار در آراء مسعود پزشکیان و تحرک ناگهانی در آراء رقیبان می تواند، حتی رفتن او را به دور دوم با خطر مواجه کند. از این روی حضور قوی در دو مناظره ی بعدی و ارائه ی ابر پیشنهادهای قابل اعتماد محسوس، می تواند وضعیت را در روزهای سریع انتخابات تغییر معنی دار دهد.
همچنین، نقطه ی ضعف کاندیداهای دیگر آن است که به هیچ وجه نمی توانند خود را نماینده ی همه مردم ایران معرفی کنند و صرفا در خاستگاه جناحی خود در جستجوی رای هستند. شمولیت داشتن می تواند برای هر کاندیدا نقطه قوت محسوب شود. آقای پزشکیان تنها فردی است که می تواند خود را نماینده ی بسیاری از آنان که رای می دهند و رای نمی دهند و بسیاری از آنها که کاندیدا دارند و کاندیدا ندارند معرفی کند و بخشی از جنبش های «پروگرسیو» را به خود جلب کند. البته قانع کردن مردمی که قهر کرده اند و مرددند آسان نیست و پزشکیان نیز تاکنون بیشتر تلاش کرده است از سبد ۵۰ درصد مشارکت کننده، رای خود را جستجو کند و کمتر نگاهی به حدود ۵۰ درصد مرددین و قهر کنندگان داشته است. یکی از راه حل های آقای پزشکیان شمولیت دادن بیشتر به خود و مخاطبان خود و گسترده کردن دامنه ی اصلاحات مد نظر ایشان به بخش های بزرگتر و طیف گسترده تری از مردم و مطالبات مردم میهن است. آن گاه با توجه به شخصیت و عقبه اش می تواند از همه ی جناح ها و طبقات، آراء معنی داری را جذب کند.
هر همراه، دو رای؛
اگر طرفداران آقای پزشکیان مایل به افزودن سبد رای او تا سرحد اطمینان بخش و رفع هر گونه تردید از نتایج هستند باید از فضای مجازی و ستادی، سری به فضای واقعی و مردم کوچه و بازار بزنند و هر یک، حداقل یکی از شهروندان دیگر را با خود همراه سازند تا نصاب رایشان بالا برود. در این صورت است که می توانند گام موثری برای تضمین کاندیدای خود بردارند. مرددین فعلی اگر رای دهند احتمالا به آقای پزشکیان رای خواهند داد و با توجه به افزایش ۵ درصدی رای آقای همتی در سه روز پایانی انتخابات قبلی که از ۳ درصد به ۸ درصد افزایش یافت، این احتمال وجود دارد که رای آقای پزشکیان نیز در سه روز آخر بین ۵ تا ۱۰ درصد فزونی یابد.
آقای محمد باقر قالیباف؛
محمد باقر قالیباف، با توجه به سه دوره حضور در کمپین انتخابات ریاست جمهوری و حضور در ریاست مجلس،تا حدی آماده به کارزار انتخابات وارد شده است. او به عنوان یک دولتمرد سخن می گوید و تلاش دارد نمونه ای به روز شده از جناح اصول گرا باشد. بیشتر اجرایی سخن می گوید تا اندیشه ای و از دیگر کاندیداهای جناح خود کارآمدتر جلوه می کند و تلاش دارد از طبقه ی متوسط جامعه رای گیری داشته باشد. در طول مناظرات نسبت به بسیاری از کاندیداهای اصولگرا سر تر نشان داد، اما طرحی نو درنیانداخت و بر اساس برخی نظر سنجی ها کاهش احتمالی رای نسبت به روزهای نخست کمپین نیز د اشت.
مشکل اقای قالیباف، این است که نتوانسته از دیوارها ی جناح خود خارج شود و از بخش های دیگر ملت کسب رای کنند. او در جناح خود نیز با رقابتی سنگین مواجه است و بعید است به آسانی به ائتلاف با او تن دهند. جامعه تشنه عدالت و انصاف است. برای آقای قالیباف دشوار است که بدون اعتراض به روند صلاحیت ها و ستم هایی که به جناح های دیگر در کشور می شود و با توجه به تبلیغات منفی فراوان جناح خودش، و با توجه به مطالب و شبهاتی که درباره عملکرد اقتصادی برخی همکاران و اطرافیان او صرف نظر از درستی یا نا درستی، در رسانه های گفته شده، بدون پاسخ مناسب و قانع کننده، بتواند خود را شخصیتی عدالت خواه و توانمند برای برقراری عدالت معرفی کند.
با توجه به عدم اطمینان به نظرسنجی ها، آقای قالیباف ممکن است ترجیح دهد، تا آخر بماند و وزن سیاسی خود را تعیین کند. او یکی از کاندیداهای همچنان جدی دور دوم است.
راه حل کمپین آقای قالیباف؛
آقای قالیباف، بعید است بتواند از خاستگاه اصلاح طلبان رایی به خود اختصاص دهد، اما اگر بتواند برای مناطق روستایی و طبقات کم درآمد بسته ی عملی معرفی کند و نشان دهد که بیش از جناح پایداری می تواند منافع ایشان را تامین نماید. همچنین اگر بتواند به جامعه مذهبی انقلابی ( پایگاه های بسیج و هیات ها) اطمینان خاطر دهد، می تواند بخشی از رای آقای جلیلی را به خود اختصاص دهد. آقای قالیباف باید بتواند با سبک زندگی طبقات پایین دست جامعه ارتباط برقرار کند و قدری خودانتقادی را نسبت به خانواده اش بپذیرد. معرفی تیمی با ویژگی فراگیر نیز به پایگاه رای او کمک خواهد کرد.
آقای سعید جلیلی:
همچون آقای قالیباف، آقای سعید جلیلی نیز با اطمینان از تایید صلاحیت خود و حضور در رقابت پیشین ریاست جمهوری وارد صحنه شده است. او برنامه های مدون و مشخصی دارد و مخاطب می داند با چه کسی روبرو است. چندان دیپلماتیک سخن نمی گوید و تلاش دارد از خاستگاه جناحی سیاسی خود فاصله نگیرد. کاندیدای اصلی بخش بزرگی از جناح اصول گراست و اصول گرا ترین فرد در میان کاندیداهای جناح خود به نظر می رسد.
مشکل اقای سعید جلیلی این است که برای ارتباط برنامه های خود با واقعیت جامعه دچار دشواری است و جلب اطمینان بسیاری از مردم برای این که این برنامه ها، ایران را به جهش خواهد رساند، آسان نیست. بخشی از افکار عمومی جامعه نگران تنگ نظری و تندروی های جریان منتسب یا حامی به ایشان است. گستردگی دامنه ی تحریم ها و نوع دستاوردهای او در زمان مذاکرات، از سوی بسیاری از مردم جهش ایران تلقی نشده است. نوع ارائه ی او نیز تبلیغاتی نیست و هیجان لازم را در مخاطب بر نمی انگیزد. سعید جلیلی از از بعد اجرایی و کارآمدی نیز، کارنامه ای به اندازه رقیب خود ندارد.
نکته ی ضعف دیگر در آقای جلیلی، روشن نساختن نسبت کمپین او با ملیت است و البته کما بیش در بیان همه ی کاندیداها این کاستی مشهود است و خوب است در فرصت باقیمانده به آن پرداخته شود. مردم مایلند بدانند، ملیت در منظومه ی فکری آقایان کجا ایستاده است و چه منزلتی دارد.
بعید است آقای جلیلی در هر صورت کنار بکشد و احتمالا او نیز تا پایان باقی خواهد ماند و وزن خود را در کنار قالیباف روشن خواهد ساخت.
راه حل آقای سعید جلیلی؛
سعید جلیلی باید با انرژی بیشتری در مناظرات سخن بگوید. نسبت به دیگر کاندیداها خنثی عمل نکند. نسبت مباحث با واقعیت های جهانی و داخلی را روشن نماید و مشخصا معلوم نماید پس از ۴ سال با این تئوری ها کشور به کجا خواهد رسید. نمونه های عملی موفق اندیشه ی او کجاست؟ مشکل دیگر آقای جلیلی نداشتن فراگیری و شمولیت است. اما می تواند قدری با سبک زندگی و ادبیات بخش های دیگر جامعه ارتباط برقرار کند. آقای جلیلی باید قدری دریباره بخش ها و اقشار دیگر جامعه سخن بگوید. او باید روشن سازد که اگر رئیس جمهور شود رئیس جمهور اقلیت نخواهد بود. به نظر می رسد از جریان او در دل بخش های دیگر جامعه قدری هراس وجود دارد. باید برای آن چاره جویی کند. آیا او نسبت به تندروی های داخلی موضعی دارد؟
احتمال ماندگاری قالیباف – جلیلی؛
تصور فعلی آقای قالیباف و آقای جلیلی این است که در دور اول کسی رئیس جمهور نخواهد شد و در هر صورت یکی از آنها به دور دوم خواهد رفت. لذا ترجیح را بر عدم انصراف می دهند. با توجه به نزدیکی آراء، آنها ممکن است این تصور را هم داشته باشند که شاید هر دو به دور دوم خواهند رفت و پزشکیان حذف خواهد شد. این خطری است که البته هر سه کاندیدا را تهدید می کند.
آقایان پورمحمدی، قاضی زاده و زاکانی؛
با توجه به نظر سنجی ها، آقایان یاد شده، مخاطب چندانی را به سوی خود جلب نکرده اند، و برای وزن کشی هم شرایط خوبی ندارند. چه بسا راهی جز انصراف و ائتلاف نداشته باشند. اگر انصراف ندهند، بعید است نتیجه ی قابل ذکری بگیرند. اگر ائتلافی باشد، احتمال ائتلاف آقایان زاکانی و قاضی زاده با آقای جلیلی بیشتر و احتمال ائتلاف آقای پورمحمدی با آقای قالیباف است. مگر آن که جناح اصول گرا کلا بر سر یک کاندیدا به جمع بندی برسند.
بیگانگی از مردم، بیگانگی با حاکمیت؛
این که اوضاع اقتصاد و سیاست و فرهنگ به جایی رسیده است که احدی آن را گردن نمی گیرد. این که سه انتخابات کشور به طور پی در پی زیر ۵۰ درصد برگزار شده است همه ناشی از بیگانگی از مردم است. به ملتی درجه یک نمی توان مسئولانی درجه دو و سه تحمیل کرد. آن چه رخ داده نتیجه استیلاجویی و انحصار طلبی و نتیجه ی نظارت های استصوابی برای مصادره قدرت به نفع یک جناح است که در ترکیب فعلی کاندیداها نیز آشکار تر از روز است و عجیب است اگر کاندیداها به این بی انصافی آشکار اعتراضی نداشته باشند. این بی عدالتی ها، و آن بیگانگی از ملت، بیگانگی مردم از حاکمیت را به دنبال داشته است. اگر روزی قانع کردن مردم به عدم مشارکت دشوار بوده، امروز قانع کردن گروه های بزرگی از مردم به مشارکت دشوار تر است. همه ی کسانی که در صحنه ی انتخابات حاضرند، و چشم در چشم مردم دوخته اند، مسئولان دیروز و امروز کشورند و آنان که سطوح بالاتری داشته اند، مسئولترند. دیوار اعتماد اغلب مردم از ایشان فرو ریخته است و باز سازی آن آسان نیست. ای کاش متعهد شوند، عدالت و انصاف و عزت وشرف ایران را به جای قدرت و جناح مسلط گردانند. همه در برابر رنج های امروز ملت مسئولند. ای کاش کسی از ایشان پیشقدم شود و از ملت شریف ایران عذرخواهی کند و هر جا هست برای جبران بکوشد. چه رئیس جمهور شود و چه رئیس جمهور نشود، گامی به سوی اصلاح برداشته است.
در هر صورت در ۸ تیرماه، چند ده میلیون ایرانی پای صندوق ها حاضر شده و چند ده میلیون ایرانی نیز رای نخواهند داد. نه میزان مشارکت و نه نتیجه ی این انتخابات به واقع روشن نیست. با احتمال قطبی شدن انتخابات در مرحله دوم، ممکن است شاهد رقابت نسبتا سنگین تری باشیم و شاهد حمایت گسترده تری از آقای پزشکیان باشیم. نباید رای دادن و رای ندادن موجب شقه شقه شدن ملت شود. آزادی «حق رای» به همین مفهوم است. کسی نمی تواند رای دادن یا رای ندادن را به احدی تحمیل کند. اما رای دادن و رای ندادن هر دو کنشی است که باید خردمندانه و مسئولانه باشد و پیامدهای آن از هر سو پذیرفته شود. هر یک بکوشیم در فضایی مدنی، همان اقدامی را انجام دهیم که موجب سربلندی کشورمان و آیینمان و تضمین آینده ایران و مردم ایران خواهد بود.
نکته ی آخر آن که در میزگردها مکررا به گونه ای از آمدن ترامپ سخن به میان می آید که گویی آمدن او قطعی است. درباره انتخابات آمریکا در آتی خواهم نوشت. اما، حقیقت آن است که انتخابات آمریکا، انتخاباتی با فشردگی حداکثری است و عدم قطعیت شاخصه ی آن است. از این رو قضاوت درباره نتیجه ی انتخابات آمریکا بسیار زود است و نمی توان همه چیز را به آن گره زد.