***

در سال‌های اخیر، بسیاری از کشورها با چالش‌های ناشی از تنوع قومی، مذهبی و سیاسی روبرو شده‌اند. یکی از راهکارهایی که برای مدیریت این اختلافات و ایجاد همدلی در جوامع چندگانه پیشنهاد شده است، تشکیل دولت وفاق ملی است. دولت وفاق ملی به دولتی گفته می‌شود که تلاش می‌کند با مشارکت گسترده گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، به حل اختلافات و ایجاد وحدت ملی دست یابد. با نامگذاری دولت چهاردهم ایران با عنوان "دولت وفاق ملی"، این پرسش مهم مطرح می‌شود که این مدل حکمرانی در ایران برای موفقیت و پایداری به چه نوع زیرساخت هایی نیازمند است؟ برای پاسخ به این پرسش، این مقاله کوتاه با بررسی تجربه ۹ کشور مختلف که دولت‌های وفاق ملی را تجربه کرده‌اند، به دنبال یافتن عوامل موثر بر موفقیت این مدل است. با اذعان به این امر که استفاده ی مناسب از تجربیات دیگر کشورها، در جغرافیا، تاریخ و فرهنگ آن کشور نیازمند جستجوی عمیق و تعمیم پذیری آن نیازمند مطالعات دقیق تر است. با این وجود، نتایج اولیه این بررسی نشان می دهد تجربه ی" وفاق ملی" یک مفهوم چند وجهی عمیق است و پیگیری این هدف نیازمند صورت بندی دقیق مسئله و کشف راهکار منحصر به فرد برای هر دولت، ملت، برنامه و هدف خاص است. با این وجود برخی ساختارها و بینش ها وجود دارد که امکان دستیابی به سطوح مطلوب وفاق ملی را می تواند ارتقاء ببخشد.

شاید بهترین دستاورد این بررسی اولیه را بتوان گفت این است، در امر کیفی و بزرگی مثل وفاق ملی نباید به دنبال نسخه ی واحد و خط مشی مشخص از پیش تعیین شده باشیم بلکه تجربه ی کشورهای موفق با پشتوانه ی علمی و نظری نشان می دهد:  اگر در حل مسئله در هر مقیاس و درجه پیچیدگی ۱-با طراحیِ دقیقِ " استراتژی وفاق" در محدوده ی مشخص مثل حمایت از قشر آسیب پذیر؛۲- با رعایت اصل اخلاق توافق با مخالف به مثابه ی نعمت و ۳-با ملزم بودن به عدم حذف هیچ گروه کوچک و بزرگ ذی نفع و ذی نفوذ، تلاش کنیم از ظرفیت گروه های متنوع؛ یک:  برای درک ابعاد مسئله و دو:  کشف راهکار بهینه استفاده کنیم، در این صورت آن هدف دست‌یافتنی بوده  و متعاقب آن میزان تحقق آن با تعریف شاخص های دقیق،  قابل ردیابی استدر ادامه کلیاتی از تجربه این ۹ کشور در این باره از نظرتان می گذرد.

 تقسیم قدرت در پوشش وفاق ملی: تجربه‌ی زَنگبار منطقه‌ای نیمه‌خودمختار در تانزانیا: دولت وحدت ملی زنگبار در سال ۲۰۱۰ تشکیل شد و در ابتدا موفقیت‌هایی داشت، اما در نهایت به دلیل عدم توانایی در ایجاد تغییرات واقعی و حفظ منافع گروه‌های مختلف، شکست خورد. در آسیب شناسی های این رویداد نظر بر این است این دولت به جای تقسیم قدرت واقعی، تنها به تقسیم پست‌ها پرداخت و با اراده ی مردم برای تغییر در انتخابات سال ۲۰۱۵ مواجه شد که گروه‌های دارای قدرت از این تغییر جلوگیری کردند و به پایان دولت وحدت ملی منجر شدند. (۱)   تونس پس از انقلاب با چالش‌های زیادی از جمله تروریسم و بی‌ثباتی سیاسی روبه رو شد. برای حل این مشکلات، دو حزب اصلی کشور، "نداء تونس" و "انحصار"، تصمیم گرفتند با هم همکاری کنند و دولت وحدت ملی تشکیل دهند. این همکاری به نوعی توافق بین نخبگان سیاسی برای حفظ قدرت و ثبات کشور بود. به نظر کارشناسان، در پشت توافق دو حزب اصلی تونس بر اساس مفاهیم وحدت ملی، اجماع ملی و آشتی ملی یک توافق عملی برای تقسیم قدرت بین این دو حزب بود. سازش نخبگان تونس با تمرکز بر وحدت ملی، اجماع و آشتی، منجر به شکل‌گیری نظم سیاسی جدید و فرهنگ پسا اقتدارگرایی با بحران های مرتبط شده است. به طور کلی، نظام سیاسی جدید تونس بر اساس یک توافق، بین نخبگان سیاسی شکل گرفته و نه بر اساس همه خواسته‌های واقعی مردم. لذا همچنان دموکراسی تونس یک ساختار جوان و شکننده و  فاقد بنیادهای لازم و لنگرگاه در حوزه‌های سیاست مشخص است.(۲)   مطالعات کشورهای شمال آفریقا و پاکستان هم نشان می دهد اجماع در مقامات محلی احزاب با توافق بالا بر وحدت ملی و توافق کم بر مسائل حزبی مواجه است لذا این مشکل می تواند برنامه های توسعه ای را با چالش اساسی مواجه کند. (۳)

روایت ملی به مثابه ی ابزار موفق برای وفاق ملی: حادثه تیان آنمن یک رویداد مهم تاریخی در چین بود که در آن نیروهای امنیتی به تظاهرات مسالمت‌آمیز دانشجویان حمله کردند. این حادثه باعث ایجاد شکاف در جامعه چین شد. ترویج روایت استراتژیک تجدید حیات ملی توسط رهبران سیاسی چین پس از حادثه تیان‌آنمن و پایان جنگ سرد، برای بازسازی وحدت ملی در اطراف حزب کمونیست چین با تقویت هماهنگی بین حزب، ارتش و مردم استفاده شده است. به نظر نظریه پردازان این ترفند نمی تواند چندان پایدار باشد و تا زمان رضایت مردم از توسعه اقتصادی، اعتبار وعده های رهبران و خلق روایت فراگیر رقیب و یا چالش های نسل های جدیدتر می‌تواند برهم بریزد. (۴)

وفاق نخبگان ذیل پوشش وفاق ملی: دولت زیمبابوه درجنوب آفریقا، پس از درگیری‌های انتخاباتی سال ۲۰۰۸، سازمانی به نام ONHRI را تشکیل داد تا وحدت ملی را تقویت کند. اما این سازمان به دلیل دخالت‌های سیاسی و عدم مشارکت مردم نتوانست به اهداف خود برسد. سازمان ONHRI بدون مشورت با جامعه و بدون در نظر گرفتن نظرات دانشگاهیان، فعالان مدنی و احزاب کوچک سیاسی تشکیل شد. در نتیجه، این سازمان نتوانست اعتماد مردم را جلب کند و کارآیی لازم را نداشت. در واقع، رقابت‌های سیاسی بین احزاب حاکم و اپوزیسیون مانع از موفقیت ONHRI شد. تجربه زیمبابوه بار دیگر نشان داد رویکردهای بالا به پایین برای انسجام اجتماعی پس از درگیری در زیمبابوه به دلیل ملاحظات سیاسی، بی‌اعتمادی و قطبی‌سازی، با شکست مواجه شد و منجر به از دست رفتن فرصت برای انسجام اجتماعی و فرآیندهای بهبودی در سطح جامعه شد.(۵)

انعطاف پذیری عدالت محور راهکار وفاق ملی: در کشورهای مستعمره‌ای مشترک‌المنافع استرالیا، نیوزیلند و کانادا در دو دهه گذشته، "آشتی" به یک اصطلاح کلیدی برای بیان رابطه جدید بین مردم بومی و غیربومی (عمدتا سفیدپوست مهاجر) تبدیل شده است.  به نظر منتقدین، این اصطلاح معمولاً با جوامع پس از جنگ مرتبط است و استفاده از آن در کشورهای استعمارگر به معنای پذیرش بی‌عدالتی‌های تاریخی است که مردم بومی در گذشته استعماری متحمل شده‌اند. این شکل خاصی از پسااستعمارگری است زیرا به معنای تحقق استقلال سیاسی برای مردم بومی نیست. با این حال به نظر برخی صاحب نظران، این به معنای بازسازی دولت‌های استعمارگر در قالب محلی‌تر است. در واقع، روش‌هایی که برای ارائه عدالت به مردم بومی اتخاذ شده است، که به بومی بودن آن‌ها ارزش فرهنگی بالایی بخشیده است که مردم غیربومی در این کشورها نیز برای باز تعریف و شکل‌دهی مجدد هویت ملی یک کشور، خود می‌خواهند. در این طیف از استراتژی ها با هدف جبران خسارت ها و حفظ ارزشمندی بومی ها تا سر حد ساخت هویت ملی جدید است با استراتژی هایی چون: تغییر روایت ملی، ارزش‌گذاری بر تنوع فرهنگی،  ایجاد حس تعلق و تجدید نظر در نمادهای ملی پیگیری می شود.(۶)

وفاق به معنای پذیرش تفاوت ها: "وحدت درونی" در آلمان پس از چهل سال توسعه ی جداگانه بین آلمان شرقی و غربی با چالش های جدی مواجه شد که  وحدت از طریق اجماع گسترده در مورد بنیادهای نهادی و فرهنگی کشور حاصل شد، چرا که در نظام دموکراتیک آلمان، وحدت درونی به معنای از بین بردن تفاوت‌ها نیست، بلکه به معنای پذیرش این تفاوت‌ها در چارچوب یک نظام دموکراتیک است در این نظام فکری وحدت درونی یک فرآیند است نه یک نقطه پایان و تفاوت ها برای غنی سازی افکار ضروری است. (۷)

وفاق به مثابه ی امری فنی و علمی

در استرالیا در دولت کارگری هاوک شورای مشاوره برنامه‌ریزی اقتصادی (EPAC) تشکیل شد و هدف آن افزایش مشارکت گروه‌های مختلف در فرآیند تصمیم‌گیری دولت بود. بررسی این شورا نشانگر نوعی از کورپوراتیسم (شرکت‌گرایی) در سیستم سیاسی استرالیا است، این شورا با الهام از مدل‌های سازمانی، تلاش کرده است تا با مشارکت ذی‌نفعان مختلف، به یک اجماع در مورد سیاست‌های اقتصادی دست یابد. این رویکرد بر اساس اصل مشارکت و همکاری بین دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی است. تشکیل این شورا نشان می‌دهد که دولت استرالیا به اهمیت میانجی‌گری برای دستیابی به اجماع پی برده است. این امر به ویژه در حوزه‌های سیاست‌گذاری که منافع متعارض وجود دارد، بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند به افزایش مشروعیت تصمیمات دولت، بهبود کیفیت سیاست‌گذاری و کاهش تضادها کمک کند.(۸)

وفاق ملی در انحصار دولت مشارکتی:  وفاق ملی در سوئیس: اگرچه باور عمومی این است که سوئیس فاقد اپوزیسیون است، اما در دسامبر ۲۰۰۷ بزرگترین حزب آن، حزب مردمی سوئیس، خود را به عنوان حزب "مخالف" اعلام کرد. بر خلاف ادعای این حزب، در عمل  این مخالفت محتاطانه بود و خود این امر منجر به اختلافات در داخل حزب شد و استراتژی مخالفت آن به دولت مشارکتی بازگشت. بنابراین، این آزمایش را بهتر است به عنوان یک نمایش لفظی در نظر گرفت که ناشی از پوپولیسم قدرتمند اما غیرمعمول حزب مردمی سوئیس است. گرچه این آزمایش ناموفق بود، اما نشان می‌دهد که سیاست سوئیس در حال تغییر است و چالش پوپولیستی همچنان باقی است.(۹)

پانوشت ها: The politics of continuity and collusion in Zanzibar: political reconciliation and the establishment of the Government of National Unity, S. Roop, K. Tronvoll, N. Minde · Jun ۱, ۲۰۱۸. Unity–Consensus–Reconciliation: The Substance of Tunisia’s Elite Compromise—An Analysis of Post-Revolutionary Metaphors, Julius Dihstelhoff, ۲۰۱۹. Patterns of Consensus in Developing Countries, D. Ashford. Efficacy of top-down approaches to post-conflict social coexistence and community building: experiences from Zimbabwe, M. Chiweshe · ۲۰۱۶. Rebuilding national unity through discourse in China: strategic narrative and concordance, Laura-Anca Parepa · May ۱۱, ۲۰۱۷ Reconciliation, indigeneity, and postcolonial nationhood in settler states, Miranda Johnson · Jun ۱, ۲۰۱۱ ‘Inner unity’ ‐ Back to the community myth? A plea for a basic consensus, Hans‐Joachim Veen · Dec ۱, ۱۹۹۷ The economic planning advisory council: The reality of consensus, G. Singleton · May ۱, ۱۹۸۵. Opposition in Consensual Switzerland: A Short but Significant Experiment.C. Church, A. Vatter · Oct ۱, ۲۰۰۹.

بیشتر بخوانید: راه کارهای احیای امید مردم توسط دولت چهاردهم / بدون حفظ کرامت شهروندان امید ایجاد نمی شود/ امید و توسعه پایدار بدون مشارکت فعالانه مردم محال است  دو جناح بزرگ و ضرورت تمرکز بر مسئله اصلی واقعیات سخت و دردناک انتخابات در ایران / اصلاحات گام به گام تنها راه برون رفت از بحران ها / دمکراسی زمانی پایدار خواهد بود که مردم با آن زندگی کنند روزمرگی و نسبت آن با حاکمیت‌های آرمان‌گرا جوانان زبان هنر را می‌فهمند، زبان زور را پس می‌زنند اگر یک روز خبر عجیب نشنویم، آن روز عجیب است

۲۱۶۲۱۶"/>

۹ کشور و ۹ شاخص کلان برای نجات با تشکیل دولت وفاق ملی / وفاق ملی؛ رویکردی چندوجهی با چالش‌های جدی

با نامگذاری دولت چهاردهم ایران با عنوان "دولت وفاق ملی"، این پرسش مهم مطرح می‌شود که این مدل حکمرانی در ایران برای موفقیت و پایداری به چه نوع زیرساخت هایی نیازمند است؟ برای پاسخ به این پرسش، این مقاله کوتاه به بررسی اصول حاکم بر تجربه ۹ کشور مختلف می پردازد که دولت‌های وفاق ملی را تجربه کرده‌اند.

۹ کشور و ۹ شاخص کلان برای نجات با تشکیل دولت وفاق ملی / وفاق ملی؛ رویکردی چندوجهی با چالش‌های جدی

گروه اندیشه: ایران در سال ۱۴۰۳ به سوی تشکیل دولت وفاق ملی حرکت کرده است. به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دولت وفاق ملی سنتز شکست حاکمیت فضای حذف، در حوزه های اجتماعی و سیاسی است. دولت وفاق ملی، برای برون رفت از بحران اقتصادی و دسترسی به توسعه همچون چین، تونس، زیمبابوه و … به اذهان متبادر می شود.دولت وفاق ملی زمانی مطرح می شود که قطب های قدرت اجتماعی و سیاسی به تدریج به یک نتیجه مهم می رسند: دعواها پابرجاست، اما هنوز مشکلات کشور نه تنها حل نشده که  هر روز بدتر می شود. و این می تواند عواقب سنگینی به دنبال داشته باشد. اکنون موفقیت دولت پزشکیان هم از سوی نظام و هم از سوی کسانی که به ایشان رای دادند، موفقیت آنان نیز محسوب می شود. باید گفت این مضمونی است که بعد از ۴۵ سال راهی جدید را فراروی کشور قرار داده که پس از روزنه گشایی  در انتخابات ۱۴۰۲ در انتخابات ۱۴۰۳ به بار نشسته است. راهی که از سوی براندازان داخلی، اسراییل، و تندروهای آمریکایی، فتنه عظیم تلقی می شود. البته راه بسیار دشوار است. باید دید تجربه هایی از این دست چگونه تحقق یافته، و چه الگوهای بومی در باره دولت وفاق ملی در جهان وجود دارد. نویسنده مقاله زیر تلاش کرده در این باره خیلی کوتاه به تجربه دولت وفاق ملی در ۹ کشور جهان بپردازد. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد: 

***

در سال‌های اخیر، بسیاری از کشورها با چالش‌های ناشی از تنوع قومی، مذهبی و سیاسی روبرو شده‌اند. یکی از راهکارهایی که برای مدیریت این اختلافات و ایجاد همدلی در جوامع چندگانه پیشنهاد شده است، تشکیل دولت وفاق ملی است. دولت وفاق ملی به دولتی گفته می‌شود که تلاش می‌کند با مشارکت گسترده گروه‌های مختلف سیاسی و اجتماعی، به حل اختلافات و ایجاد وحدت ملی دست یابد. با نامگذاری دولت چهاردهم ایران با عنوان “دولت وفاق ملی”، این پرسش مهم مطرح می‌شود که این مدل حکمرانی در ایران برای موفقیت و پایداری به چه نوع زیرساخت هایی نیازمند است؟ برای پاسخ به این پرسش، این مقاله کوتاه با بررسی تجربه ۹ کشور مختلف که دولت‌های وفاق ملی را تجربه کرده‌اند، به دنبال یافتن عوامل موثر بر موفقیت این مدل است. با اذعان به این امر که استفاده ی مناسب از تجربیات دیگر کشورها، در جغرافیا، تاریخ و فرهنگ آن کشور نیازمند جستجوی عمیق و تعمیم پذیری آن نیازمند مطالعات دقیق تر است. با این وجود، نتایج اولیه این بررسی نشان می دهد تجربه ی” وفاق ملی” یک مفهوم چند وجهی عمیق است و پیگیری این هدف نیازمند صورت بندی دقیق مسئله و کشف راهکار منحصر به فرد برای هر دولت، ملت، برنامه و هدف خاص است. با این وجود برخی ساختارها و بینش ها وجود دارد که امکان دستیابی به سطوح مطلوب وفاق ملی را می تواند ارتقاء ببخشد.

شاید بهترین دستاورد این بررسی اولیه را بتوان گفت این است، در امر کیفی و بزرگی مثل وفاق ملی نباید به دنبال نسخه ی واحد و خط مشی مشخص از پیش تعیین شده باشیم بلکه تجربه ی کشورهای موفق با پشتوانه ی علمی و نظری نشان می دهد:  اگر در حل مسئله در هر مقیاس و درجه پیچیدگی ۱-با طراحیِ دقیقِ ” استراتژی وفاق” در محدوده ی مشخص مثل حمایت از قشر آسیب پذیر؛۲- با رعایت اصل اخلاق توافق با مخالف به مثابه ی نعمت و ۳-با ملزم بودن به عدم حذف هیچ گروه کوچک و بزرگ ذی نفع و ذی نفوذ، تلاش کنیم از ظرفیت گروه های متنوع؛ یک:  برای درک ابعاد مسئله و دو:  کشف راهکار بهینه استفاده کنیم، در این صورت آن هدف دست‌یافتنی بوده  و متعاقب آن میزان تحقق آن با تعریف شاخص های دقیق،  قابل ردیابی استدر ادامه کلیاتی از تجربه این ۹ کشور در این باره از نظرتان می گذرد.

 تقسیم قدرت در پوشش وفاق ملی:

تجربه‌ی زَنگبار منطقه‌ای نیمه‌خودمختار در تانزانیا: دولت وحدت ملی زنگبار در سال ۲۰۱۰ تشکیل شد و در ابتدا موفقیت‌هایی داشت، اما در نهایت به دلیل عدم توانایی در ایجاد تغییرات واقعی و حفظ منافع گروه‌های مختلف، شکست خورد. در آسیب شناسی های این رویداد نظر بر این است این دولت به جای تقسیم قدرت واقعی، تنها به تقسیم پست‌ها پرداخت و با اراده ی مردم برای تغییر در انتخابات سال ۲۰۱۵ مواجه شد که گروه‌های دارای قدرت از این تغییر جلوگیری کردند و به پایان دولت وحدت ملی منجر شدند. (۱)  
تونس پس از انقلاب با چالش‌های زیادی از جمله تروریسم و بی‌ثباتی سیاسی روبه رو شد. برای حل این مشکلات، دو حزب اصلی کشور، “نداء تونس” و “انحصار”، تصمیم گرفتند با هم همکاری کنند و دولت وحدت ملی تشکیل دهند. این همکاری به نوعی توافق بین نخبگان سیاسی برای حفظ قدرت و ثبات کشور بود. به نظر کارشناسان، در پشت توافق دو حزب اصلی تونس بر اساس مفاهیم وحدت ملی، اجماع ملی و آشتی ملی یک توافق عملی برای تقسیم قدرت بین این دو حزب بود. سازش نخبگان تونس با تمرکز بر وحدت ملی، اجماع و آشتی، منجر به شکل‌گیری نظم سیاسی جدید و فرهنگ پسا اقتدارگرایی با بحران های مرتبط شده است. به طور کلی، نظام سیاسی جدید تونس بر اساس یک توافق، بین نخبگان سیاسی شکل گرفته و نه بر اساس همه خواسته‌های واقعی مردم. لذا همچنان دموکراسی تونس یک ساختار جوان و شکننده و  فاقد بنیادهای لازم و لنگرگاه در حوزه‌های سیاست مشخص است.(۲)  
مطالعات کشورهای شمال آفریقا و پاکستان هم نشان می دهد اجماع در مقامات محلی احزاب با توافق بالا بر وحدت ملی و توافق کم بر مسائل حزبی مواجه است لذا این مشکل می تواند برنامه های توسعه ای را با چالش اساسی مواجه کند. (۳)

روایت ملی به مثابه ی ابزار موفق برای وفاق ملی:

حادثه تیان آنمن یک رویداد مهم تاریخی در چین بود که در آن نیروهای امنیتی به تظاهرات مسالمت‌آمیز دانشجویان حمله کردند. این حادثه باعث ایجاد شکاف در جامعه چین شد. ترویج روایت استراتژیک تجدید حیات ملی توسط رهبران سیاسی چین پس از حادثه تیان‌آنمن و پایان جنگ سرد، برای بازسازی وحدت ملی در اطراف حزب کمونیست چین با تقویت هماهنگی بین حزب، ارتش و مردم استفاده شده است. به نظر نظریه پردازان این ترفند نمی تواند چندان پایدار باشد و تا زمان رضایت مردم از توسعه اقتصادی، اعتبار وعده های رهبران و خلق روایت فراگیر رقیب و یا چالش های نسل های جدیدتر می‌تواند برهم بریزد. (۴)

وفاق نخبگان ذیل پوشش وفاق ملی:

دولت زیمبابوه درجنوب آفریقا، پس از درگیری‌های انتخاباتی سال ۲۰۰۸، سازمانی به نام ONHRI را تشکیل داد تا وحدت ملی را تقویت کند. اما این سازمان به دلیل دخالت‌های سیاسی و عدم مشارکت مردم نتوانست به اهداف خود برسد. سازمان ONHRI بدون مشورت با جامعه و بدون در نظر گرفتن نظرات دانشگاهیان، فعالان مدنی و احزاب کوچک سیاسی تشکیل شد. در نتیجه، این سازمان نتوانست اعتماد مردم را جلب کند و کارآیی لازم را نداشت. در واقع، رقابت‌های سیاسی بین احزاب حاکم و اپوزیسیون مانع از موفقیت ONHRI شد. تجربه زیمبابوه بار دیگر نشان داد رویکردهای بالا به پایین برای انسجام اجتماعی پس از درگیری در زیمبابوه به دلیل ملاحظات سیاسی، بی‌اعتمادی و قطبی‌سازی، با شکست مواجه شد و منجر به از دست رفتن فرصت برای انسجام اجتماعی و فرآیندهای بهبودی در سطح جامعه شد.(۵)

انعطاف پذیری عدالت محور راهکار وفاق ملی:

در کشورهای مستعمره‌ای مشترک‌المنافع استرالیا، نیوزیلند و کانادا در دو دهه گذشته، “آشتی” به یک اصطلاح کلیدی برای بیان رابطه جدید بین مردم بومی و غیربومی (عمدتا سفیدپوست مهاجر) تبدیل شده است.  به نظر منتقدین، این اصطلاح معمولاً با جوامع پس از جنگ مرتبط است و استفاده از آن در کشورهای استعمارگر به معنای پذیرش بی‌عدالتی‌های تاریخی است که مردم بومی در گذشته استعماری متحمل شده‌اند. این شکل خاصی از پسااستعمارگری است زیرا به معنای تحقق استقلال سیاسی برای مردم بومی نیست. با این حال به نظر برخی صاحب نظران، این به معنای بازسازی دولت‌های استعمارگر در قالب محلی‌تر است. در واقع، روش‌هایی که برای ارائه عدالت به مردم بومی اتخاذ شده است، که به بومی بودن آن‌ها ارزش فرهنگی بالایی بخشیده است که مردم غیربومی در این کشورها نیز برای باز تعریف و شکل‌دهی مجدد هویت ملی یک کشور، خود می‌خواهند. در این طیف از استراتژی ها با هدف جبران خسارت ها و حفظ ارزشمندی بومی ها تا سر حد ساخت هویت ملی جدید است با استراتژی هایی چون: تغییر روایت ملی، ارزش‌گذاری بر تنوع فرهنگی،  ایجاد حس تعلق و تجدید نظر در نمادهای ملی پیگیری می شود.(۶)

وفاق به معنای پذیرش تفاوت ها:

“وحدت درونی” در آلمان پس از چهل سال توسعه ی جداگانه بین آلمان شرقی و غربی با چالش های جدی مواجه شد که  وحدت از طریق اجماع گسترده در مورد بنیادهای نهادی و فرهنگی کشور حاصل شد، چرا که در نظام دموکراتیک آلمان، وحدت درونی به معنای از بین بردن تفاوت‌ها نیست، بلکه به معنای پذیرش این تفاوت‌ها در چارچوب یک نظام دموکراتیک است در این نظام فکری وحدت درونی یک فرآیند است نه یک نقطه پایان و تفاوت ها برای غنی سازی افکار ضروری است. (۷)

وفاق به مثابه ی امری فنی و علمی

در استرالیا در دولت کارگری هاوک شورای مشاوره برنامه‌ریزی اقتصادی (EPAC) تشکیل شد و هدف آن افزایش مشارکت گروه‌های مختلف در فرآیند تصمیم‌گیری دولت بود. بررسی این شورا نشانگر نوعی از کورپوراتیسم (شرکت‌گرایی) در سیستم سیاسی استرالیا است، این شورا با الهام از مدل‌های سازمانی، تلاش کرده است تا با مشارکت ذی‌نفعان مختلف، به یک اجماع در مورد سیاست‌های اقتصادی دست یابد. این رویکرد بر اساس اصل مشارکت و همکاری بین دولت، بخش خصوصی و جامعه مدنی است. تشکیل این شورا نشان می‌دهد که دولت استرالیا به اهمیت میانجی‌گری برای دستیابی به اجماع پی برده است. این امر به ویژه در حوزه‌های سیاست‌گذاری که منافع متعارض وجود دارد، بسیار حائز اهمیت است و می‌تواند به افزایش مشروعیت تصمیمات دولت، بهبود کیفیت سیاست‌گذاری و کاهش تضادها کمک کند.(۸)

وفاق ملی در انحصار دولت مشارکتی:

 وفاق ملی در سوئیس: اگرچه باور عمومی این است که سوئیس فاقد اپوزیسیون است، اما در دسامبر ۲۰۰۷ بزرگترین حزب آن، حزب مردمی سوئیس، خود را به عنوان حزب “مخالف” اعلام کرد. بر خلاف ادعای این حزب، در عمل  این مخالفت محتاطانه بود و خود این امر منجر به اختلافات در داخل حزب شد و استراتژی مخالفت آن به دولت مشارکتی بازگشت. بنابراین، این آزمایش را بهتر است به عنوان یک نمایش لفظی در نظر گرفت که ناشی از پوپولیسم قدرتمند اما غیرمعمول حزب مردمی سوئیس است. گرچه این آزمایش ناموفق بود، اما نشان می‌دهد که سیاست سوئیس در حال تغییر است و چالش پوپولیستی همچنان باقی است.(۹)

پانوشت ها:

The politics of continuity and collusion in Zanzibar: political reconciliation and the establishment of the Government of National Unity, S. Roop, K. Tronvoll, N. Minde · Jun ۱, ۲۰۱۸.
Unity–Consensus–Reconciliation: The Substance of Tunisia’s Elite Compromise—An Analysis of Post-Revolutionary Metaphors, Julius Dihstelhoff, ۲۰۱۹.
Patterns of Consensus in Developing Countries, D. Ashford.
Efficacy of top-down approaches to post-conflict social coexistence and community building: experiences from Zimbabwe, M. Chiweshe · ۲۰۱۶.
Rebuilding national unity through discourse in China: strategic narrative and concordance, Laura-Anca Parepa · May ۱۱, ۲۰۱۷
Reconciliation, indigeneity, and postcolonial nationhood in settler states, Miranda Johnson · Jun ۱, ۲۰۱۱
‘Inner unity’ ‐ Back to the community myth? A plea for a basic consensus, Hans‐Joachim Veen · Dec ۱, ۱۹۹۷
The economic planning advisory council: The reality of consensus, G. Singleton · May ۱, ۱۹۸۵.
Opposition in Consensual Switzerland: A Short but Significant Experiment.C. Church, A. Vatter · Oct ۱, ۲۰۰۹.

بیشتر بخوانید:

راه کارهای احیای امید مردم توسط دولت چهاردهم / بدون حفظ کرامت شهروندان امید ایجاد نمی شود/ امید و توسعه پایدار بدون مشارکت فعالانه مردم محال است  دو جناح بزرگ و ضرورت تمرکز بر مسئله اصلی واقعیات سخت و دردناک انتخابات در ایران / اصلاحات گام به گام تنها راه برون رفت از بحران ها / دمکراسی زمانی پایدار خواهد بود که مردم با آن زندگی کنند روزمرگی و نسبت آن با حاکمیت‌های آرمان‌گرا جوانان زبان هنر را می‌فهمند، زبان زور را پس می‌زنند اگر یک روز خبر عجیب نشنویم، آن روز عجیب است

۲۱۶۲۱۶

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *