۱.شکل‌های جنگ و توسعه ملی ممکن است به صورت خطی تکامل پیدا نکنند، و ترکیب شکل‌های قدیمی و جدید جنگ، عدم قطعیت‌ها را به امنیت منطقه اضافه کند. اگرچه جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و هواپیماهای بدون سرنشین به طور گسترده‌ای در طول جنگ به کار گرفته شده است، اما غرب با پیشی گرفتن از روسیه در فناوری پیشرفته، آنطور که خودش انتظار داشت فاصله زیادی دارد. شکل‌های جنگ متعارف هنوز در درگیری‌ها به‌شدت دیده می‌شوند. کمک‌های نظامی غرب به اوکراین همچنان عمدتاً بر تانک‌ها، سلاح‌های ضد تانک و جت‌های جنگنده نسل سوم متکی است، این یعنی تفاوت چندانی با مدل جنگ در جنگ جهانی دوم به وجود نیامده است. در سطح کلان، ذهنیت غرب محور در جریان درگیری ضربه خورده است. کشورهای غربی در حالی که خود را پیشرفته‌ترین کشورها می‌دانند، هنوز نتوانسته‌اند روسیه را که آن را کشوری استبدادی می‌خوانند، در مدت کوتاهی شکست دهند.

۲. ذهنیت جنگ سرد ریشه یک جنگ داغ است و پیگیری «امنیت مطلق» به یک معضل امنیتی منجر شده است. طرز فکر جنگ سرد یکی از دلایل اصلی درگیری روسیه و اوکراین است که در اصل جنگ نیابتی است که توسط کشورهای غربی به راه افتاده است. تاکنون ۴۵ کشور مستقل به اوکراین کمک کرده‌اند. تا ژانویه ۲۰۲۴، ارزش تعهدات کمک دوجانبه به اوکراین از سوی مؤسسات اتحادیه اروپا، ایالات متحده و آلمان به ترتیب به ۸۴ میلیارد یورو، ۶۸.۷ میلیارد یورو و ۲۲ میلیارد یورو رسیده بود. این میزان به قدری زیاد است که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، علناً ادعا کرد که جنگ دفاعی اوکراین علیه روسیه بدون کمک ایالات متحده در خطر خواهد بود.

۳. تنش‌های قومی با تنش‌های دولتی در هم تنیده شده است و شکافی بین دکترین حاکمیت و فقدان خودمختاری در واقعیت وجود دارد. از زمان آغاز درگیری روسیه و اوکراین، غرب با یادآوری خاطرات خود از جنگ سرد و حتی جنگ جهانی دوم، این جنگ را گسترش امپراتوری روسیه توصیف کرده و آن را نبردی بین «دموکراسی و خودکامگی» جلوه داده است. با این وجود، روایت دوگانه دموکراسی-خودکامگی ممکن است نتواند تنش‌های قومی پیچیده پشت درگیری را توضیح دهد. علاوه بر این، درگیری روسیه و اوکراین این واقعیت را آشکار کرده است که برخی از کشورهای مستقل ناتوان هستند و مدت‌هاست توسط قدرت‌های بزرگ مورد اغوا قرار گرفته اند که شکاف بین دولت‌ ملت‌ها و دولت‌های مستقل را برجسته می‌کند.

۴. رویکرد دیپلماتیک à la carte (بردار و انتخاب کن) که غرب اتخاذ می‌کند، مبتنی بر سیاست قدرت واقع‌گرایانه است. غرب به نام آزادی و برابری برای صدور ارزش‌های خود انقلاب‌های رنگی را علیه سایر کشورها از جمله اوکراین ترتیب داده است تا در نهایت به امنیت اروپا آسیب برساند. موقعیت‌های مشابه یک منظره رایج در خاورمیانه است. اکنون از طریق درگیری روسیه و اوکراین، غرب دوباره به ژئوپلیتیک و بازی‌های قدرت های بزرگ روی آورده است و ریسک زدایی و جنگ سرد جدید را به عنوان روایت دیپلماتیک خود در نظر گرفته است. ماهیت رویکرد (بردار و انتخاب کن) کشورهای اروپایی فقدان خودمختاری و قضاوت جامع و پایدار در مورد سیاست بین‌الملل است. این امر اغلب باعث می‌شود که سیاست خارجی کشورهای اروپایی کورکورانه از روندها پیروی کند و بین دو حالت افراطی حرکت کند.

"/>

۱۰ درسی که باید از جنگ اوکراین آموخت/ اروپا با فروپاشی اوکراین و پیروزی ترامپ چه می‌کند؟

کشورهای سراسر جهان باید ساخت جامعه‌ای با آینده مشترک برای بشریت را ترویج دهند که نشان دهنده مسیر اساسی به سوی صلح طولانی‌مدت است. درگیری روسیه و اوکراین برای روسیه، اوکراین و اروپا موقعیتی باخت- باخت است

۱۰ درسی که باید از جنگ اوکراین آموخت/ اروپا با فروپاشی اوکراین و پیروزی ترامپ چه می‌کند؟

به گزارش خبرآنلاین وانگ ای‌وی در والدای کلاب می‌نویسد: اروپا بر سر یک دوراهی قرار گرفته است: اینکه چگونه می‌تواند با چالش‌های امنیتی شدید ناشی از فروپاشی بالقوه اوکراین از یک سو و از سوی دیگر بازگشت دونالد ترامپ کنار بیاید؟ در کوتاه مدت برای آنها یعنی کشورهای اروپایی، ارتقای خودمختاری دفاعی اولویت اصلی در دستور کار است. در دراز مدت، اروپا باید الگوی تفکر خود را تغییر دهد و به دنبال راه‌حل نهایی مناسب برای مناقشات باشد.

روز ۲۴ فوریه ۲۰۲۲، درگیری روسیه و اوکراین آغاز شد. حالا بعد از گذشت دو سال، هنوز هم جنگ ادامه دارد. این جنگ تلفات و خسارات اقتصادی هنگفتی را به بار آورده است و تأثیرات گسترده‌ای بر محیط ژئوپلیتیک اروپا بر جای گذاشته است. طبق برآوردهای رسمی ایالات متحده، تاکنون حدود ۷۰ هزار سرباز اوکراینی جان خود را از دست داده‌اند که بیش از تعداد سربازان آمریکایی است که در جریان جنگ ویتنام جان باختند.

در سال ۲۰۲۲، اوکراین شاهد کاهش حدود ۳۰ درصدی تولید ناخالص داخلی خود بود. این کشور آسیب‌هایی را متحمل شده است که از زمان جنگ جهانی دوم در اروپا دیده نشده بود. از ابتدای جنگ، غرب چندین دور تحریم‌ها را علیه روسیه اعمال و همزمان کمک‌های مستمری به اوکراین ارائه کرده است. ایالات متحده بیشترین میزان کمک‌های نظامی را به اوکراین و پس از آن نهادهای اتحادیه اروپا اهدا کرده است. با این حال، کمک‌های غرب باعث یک برد برق‌آسا برای اوکراین نشده است. با وجود “وضعیت نامزدی برای عضویت در اتحادیه اروپا”، بخش قابل توجهی از خاک اوکراین که قبل از ۱۹۹۱ در کنترل شوروی بود، اکنون تحت کنترل روسیه قرار گرفته است. درحال‌حاضر درگیری وارد مرحله جنگ موضعی و جنگ فرسایشی شده است. در دومین سالگرد این درگیری ژئوپلیتیکی، باید دید که از منظر اشکال جنگ، نظم بین‌المللی و روایت‌های دوران جنگ چه درس‌هایی می‌توان گرفت.

۱.شکل‌های جنگ و توسعه ملی ممکن است به صورت خطی تکامل پیدا نکنند، و ترکیب شکل‌های قدیمی و جدید جنگ، عدم قطعیت‌ها را به امنیت منطقه اضافه کند. اگرچه جنگ سایبری، جنگ اطلاعاتی و هواپیماهای بدون سرنشین به طور گسترده‌ای در طول جنگ به کار گرفته شده است، اما غرب با پیشی گرفتن از روسیه در فناوری پیشرفته، آنطور که خودش انتظار داشت فاصله زیادی دارد. شکل‌های جنگ متعارف هنوز در درگیری‌ها به‌شدت دیده می‌شوند. کمک‌های نظامی غرب به اوکراین همچنان عمدتاً بر تانک‌ها، سلاح‌های ضد تانک و جت‌های جنگنده نسل سوم متکی است، این یعنی تفاوت چندانی با مدل جنگ در جنگ جهانی دوم به وجود نیامده است. در سطح کلان، ذهنیت غرب محور در جریان درگیری ضربه خورده است. کشورهای غربی در حالی که خود را پیشرفته‌ترین کشورها می‌دانند، هنوز نتوانسته‌اند روسیه را که آن را کشوری استبدادی می‌خوانند، در مدت کوتاهی شکست دهند.

۲. ذهنیت جنگ سرد ریشه یک جنگ داغ است و پیگیری «امنیت مطلق» به یک معضل امنیتی منجر شده است. طرز فکر جنگ سرد یکی از دلایل اصلی درگیری روسیه و اوکراین است که در اصل جنگ نیابتی است که توسط کشورهای غربی به راه افتاده است. تاکنون ۴۵ کشور مستقل به اوکراین کمک کرده‌اند. تا ژانویه ۲۰۲۴، ارزش تعهدات کمک دوجانبه به اوکراین از سوی مؤسسات اتحادیه اروپا، ایالات متحده و آلمان به ترتیب به ۸۴ میلیارد یورو، ۶۸.۷ میلیارد یورو و ۲۲ میلیارد یورو رسیده بود. این میزان به قدری زیاد است که آنتونی بلینکن، وزیر امور خارجه ایالات متحده، علناً ادعا کرد که جنگ دفاعی اوکراین علیه روسیه بدون کمک ایالات متحده در خطر خواهد بود.

۳. تنش‌های قومی با تنش‌های دولتی در هم تنیده شده است و شکافی بین دکترین حاکمیت و فقدان خودمختاری در واقعیت وجود دارد. از زمان آغاز درگیری روسیه و اوکراین، غرب با یادآوری خاطرات خود از جنگ سرد و حتی جنگ جهانی دوم، این جنگ را گسترش امپراتوری روسیه توصیف کرده و آن را نبردی بین «دموکراسی و خودکامگی» جلوه داده است. با این وجود، روایت دوگانه دموکراسی-خودکامگی ممکن است نتواند تنش‌های قومی پیچیده پشت درگیری را توضیح دهد. علاوه بر این، درگیری روسیه و اوکراین این واقعیت را آشکار کرده است که برخی از کشورهای مستقل ناتوان هستند و مدت‌هاست توسط قدرت‌های بزرگ مورد اغوا قرار گرفته اند که شکاف بین دولت‌ ملت‌ها و دولت‌های مستقل را برجسته می‌کند.

۴. رویکرد دیپلماتیک à la carte (بردار و انتخاب کن) که غرب اتخاذ می‌کند، مبتنی بر سیاست قدرت واقع‌گرایانه است. غرب به نام آزادی و برابری برای صدور ارزش‌های خود انقلاب‌های رنگی را علیه سایر کشورها از جمله اوکراین ترتیب داده است تا در نهایت به امنیت اروپا آسیب برساند. موقعیت‌های مشابه یک منظره رایج در خاورمیانه است. اکنون از طریق درگیری روسیه و اوکراین، غرب دوباره به ژئوپلیتیک و بازی‌های قدرت های بزرگ روی آورده است و ریسک زدایی و جنگ سرد جدید را به عنوان روایت دیپلماتیک خود در نظر گرفته است. ماهیت رویکرد (بردار و انتخاب کن) کشورهای اروپایی فقدان خودمختاری و قضاوت جامع و پایدار در مورد سیاست بین‌الملل است. این امر اغلب باعث می‌شود که سیاست خارجی کشورهای اروپایی کورکورانه از روندها پیروی کند و بین دو حالت افراطی حرکت کند.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *