به گزارش کاویان گلد، آذرماه ۱۳۴۹ در سیزدهمین سالمرگ ابوالحسن صبا (۱۲۸۱ در تهران - ۱۳۳۶)، استاد موسیقی، آهنگ‌ساز و نوازنده سرشناس ایرانی، مراسمی با حضور اهالی وقت موسیقی چون حسین تهرانی، فرامرز پایور، خاطر پروانه و... برگزار شد. خبرنگار «سپید و سیاه» نیز که برای گرفتن گزارش در این مراسم حاضر بود، توانست موافقت غزاله صبا دختر ابوالحسن صبا را برای مصاحبه راجع به پدرش جلب کند. او بنا بر همین قرار و مدار چند روز بعد غزاله را در مزونش ملاقات کرد. آن‌چه در پی می‌خوانید روایت غزاله از پدرش است در این گفت‌وگو که به تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۴۹ در سپید و سیاه منتشر شد:

من ۲۱ سال بیشتر نداشتم که پدرم فوت کرد. البته ۱۵ سال اول زندگی‌ام را تماما با پدرم گذراندم و بعد پدرم من و خواهرم ژاله را برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاد. من در مدرسه «آردکور» و خواهرم در مدرسه «آردراماتیک» و باله به تحصیل پرداختیم. کاملا یادم هست که در پاریس من برای موزیک و هم نقاشی در اولین کنکوری که دادم قبول شدم و از پدرم خواستم که بگوید کدام را انتخاب کنم. پدرم در جواب من نوشت: «از نسل من موسیقی‌دان بسیارند.» و من نقاشی را انتخاب کردم."/>

گفت‌وگو با دختر ابوالحسن صبا/ پدرم می‌گفت اگر پنج سال دیگر زنده بمانم موسیقی ایران را نجات می‌دهم

پدرم موسیقی ایرانی را از روی کمانچه به ویلن منتقل کرد و او نخستین موزیسین ایرانی بود که کوشش بسیار در راه به نت درآوردن موسیقی ایرانی کرد و برای همین حق بزرگی بر گردن ملت ما دارد.

گفت‌وگو با دختر ابوالحسن صبا/ پدرم می‌گفت اگر پنج سال دیگر زنده بمانم موسیقی ایران را نجات می‌دهم

به گزارش کاویان گلد، آذرماه ۱۳۴۹ در سیزدهمین سالمرگ ابوالحسن صبا (۱۲۸۱ در تهران – ۱۳۳۶)، استاد موسیقی، آهنگ‌ساز و نوازنده سرشناس ایرانی، مراسمی با حضور اهالی وقت موسیقی چون حسین تهرانی، فرامرز پایور، خاطر پروانه و… برگزار شد. خبرنگار «سپید و سیاه» نیز که برای گرفتن گزارش در این مراسم حاضر بود، توانست موافقت غزاله صبا دختر ابوالحسن صبا را برای مصاحبه راجع به پدرش جلب کند. او بنا بر همین قرار و مدار چند روز بعد غزاله را در مزونش ملاقات کرد. آن‌چه در پی می‌خوانید روایت غزاله از پدرش است در این گفت‌وگو که به تاریخ ۱۴ بهمن ۱۳۴۹ در سپید و سیاه منتشر شد:

من ۲۱ سال بیشتر نداشتم که پدرم فوت کرد. البته ۱۵ سال اول زندگی‌ام را تماما با پدرم گذراندم و بعد پدرم من و خواهرم ژاله را برای ادامه تحصیل به فرانسه فرستاد. من در مدرسه «آردکور» و خواهرم در مدرسه «آردراماتیک» و باله به تحصیل پرداختیم. کاملا یادم هست که در پاریس من برای موزیک و هم نقاشی در اولین کنکوری که دادم قبول شدم و از پدرم خواستم که بگوید کدام را انتخاب کنم. پدرم در جواب من نوشت: «از نسل من موسیقی‌دان بسیارند.» و من نقاشی را انتخاب کردم.

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *