در بعدازظهر دهم خرداد دو نشست مردمیِ همزمان در تهران برگزار شد که در هر دو، صاحبنظران به معضل آب کشور پرداختند. یکی در خانهی اندیشمندان با عنوان «کرآبی» که قرار است به شکل ادامهدار برگزار گردد، و دیگری با عنوان «پرچم صلح کاریز» از سوی دانشگاه خوارزمی و خانهی اندیشمندان.
این دو نشست، فقط دو نمونه از صدها همایش و مقاله و چندین کتاب و هزاران یادداشت و چند فیلم و بیشمار فریاد دلسوزان آب و خاک ایران است که در بیش از چهار دههی گذشته، و بهویژه در بیستوپنج سال اخیر در این زمینه برگزار یا اظهار شده است. اما مدیران بخش آب و دیگر مسئولان حکومت به قول شاهرودیها گوش به «کرِّگی» دادهاند، یعنی تعمداً به این گفتهها بیاعتنایی کردهاند. خطای بزرگی بوده که مدیریت آب ایران را به وزارتخانهای سپردهاند که کارش منحصراً مهندسی و در اصل تأمین برق بوده است. حال آن که چرخهی آب در طبیعت و استفاده از آن توسط انسان دو موضوع زیستبومی و اجتماعی است که فقط یک بخش کوچک این ماجرای پیچیده و چندین وجهی، در بخش گردآوری و مصرف، تا حدودی به مسائل مهندسی مربوط میشود. اما در کشور ما چند دهه است که حواس مدیران و بودجه پاشی، بر طرحهای ساخت سد و تونل و کانال انتقال آب متمرکز است.
دکتر مرتضی فرهادی، مردمشناس و پژوهشگر حوزهی آب، در سخنرانی همایش کرآبی گزینگویهای از زیمل جامعهشناس آلمانی نقل کرد با این مضمون که «قواعد بازی مهم است، نه جنس مهرهها». این سخن در موضوع آب به این معنا است که آمدورفت مدیران نمیتواند تحولی را در وضعیت وخیم کنونی پدید آورد، مگر آن که راهکارها و شیوههای برخورد با قضیه دگرگون شود. این دگرگونگی هم باید با ژرفنگری به تجربههای زیستهی نسلهای پرشمار گذشتهمان صورت گیرد. فرهادی خطاب به حاضران در همایش پرسید که آیا اندیشیدهایم که انسانِ ایرانی چگونه توانست در سرزمینی کمآب، نخستین تمدنهای بشری را پایهگذاری کند؟ چگونه توانست کشتوکار و دامپروری را به جهان معرفی کند و انسان گردآورنده – شکارچی را بدل به انسان شهرنشین کند؟ آیا این ممکن بود، جز با یاریگری، و همزیستی ملاحظهکارانه با طبیعت؟ اگر پیشینیانِ ما همچنان که امروزه رفتار میکنیم، بهجای دوشیدن شیرِ گاوی که بر آن سواریم (زمین) خونِ آن را (با چاههای عمیق) میمکیدند، ممکن بود که یک حوزهی تمدنی عظیم با پایداری چند هزارساله را پی افکنند؟ پرسش دیگر او از حاضران این بود که آیا از کارشناسان و مدیران وزارت نیرو یا وزارت کشاورزی افرادی در همایش حضور دارند که مشخص شد کسی نیست! فرهادی همین را نشانهای از کرآبی خواند. وی همچنین در پاسخ به یکی از حاضران که پرسید: آیا فکر میکنید که با راهکارهای قدیمی مانند کاریز میتوان مسألهی امروزِ آب را حل کرد، با اشاره به همان سخن زیمل گفت که اکنون لازم است آن جوهرهی یاریگری کهن را قاعدهی بازی (کار) خود بگیریم، نه این که لزوماً همان مهرهها (فناوری و ابزارهای) قدیم را به کار گیریم.
فرهادی در هزاران صفحه (از جمله در کتاب «صنعت بر فراز سنت») که حاصل چند دهه پژوهش میدانی و کتابخانهای در تاریخ، فرهنگ، و زیستِ همهروزهی روستانشینان و عشایر و دیگر قشرهای جامعهی ایرانی بوده، به تفصیل شرح داده و ثابت کرده که داستانهایی مانند «تراژدی منابع عام» که گرِت هاردین فیلسوف و میکروبیولوژیست آمریکایی مطرح کرده، در مورد ایران و بیشتر جامعههای شرق صدق نمیکند و از قضا ایرانیان با مشارکت و جمعگرایی و استفادهی معقولِ جمعی توانسته بودند از منابع محدودی مانند آب بهره ببرند و تمدنهای باشکوهی را پدید آورند. این که گرت هاردین گفته اگر یک منبع مشترک مانند مرتع مالکیت شخصی نداشته باشد و همه حق استفاده از آن را داشته باشند، نتیجهاش استفادهی فرصتطلبانهی همهی دامداران و در نتیجه نابودی مرتع است، فقط با روح منفعتجویانه، فردگرا، و تهاجمیِ شیوهی سرمایهسالاری میخواند. دیوید هاروی انسانشناس آمریکایی در کتاب «حق به شهر تا شهرهای شورشی» بحث میکند که مشکل طرحشده از سوی هاردین در واقع مشکل مالکیت فردیِ مهارنشده بر گله است و نه معضلی که از مالکیت مشترکِ مرتع پدید آمده باشد. در واقع، اگر گله هم مشترک باشد، حتماً قضیه صورت دیگری مییابد. ضمن آن که نمیتوان نمونهی کوچکمقیاسِ بهرهبرداری از یک مرتع را که میان چند دامدار مشترک است، به جامعهی بزرگ و کل محیطهای طبیعی تعمیم داد.
مرتضی فرهادی در کتاب «فرهنگ یاریگری در ایران» نمونههای پرشماری از شیوههای همکاری ایرانیان را در پیشبرد نیازهای معیشتی و فرهنگی، و بهرهبرداری از منابع مشترک مستند کرده و بهویژه در جلد یک به معرفی و تحلیل دهها مورد یاریگری سنتی در آبیاری و کشتکاری پرداخته است. در ایران استفادهی معقول و کموبیش متناسب با توانِ طبیعت که تا پیش از چیره شدن نسخههای توصیه شده از سوی غرب متداول بوده، زیست پایدار را در این شرایط سخت ممکن کرده بود. نمونهی درخشان استفادهی معقول و مشترک از حیاتیترین منبع طبیعی یعنی آب، کاریز (قنات) بوده است که مکانیابی، کندن، نگهداری، و بهرهبرداری از آن با هماندیشی و همکاری و ملاحظهی منافع عمومی ممکن بوده است. فرهادی یک شیوهی رفتاری را هم یادآوری کرد که نمونهای از یاریگری نهادینهی ایرانیان است و مهرورزی ایشان را نهتنها با یکدیگر که حتی با حیوانات نشان میدهد. او گفت که دهقان ایرانی، هنگام بذرافشانی، مشتی دانه برای فقیران، مشتی برای پرندگان، و حتی مشتی برای دستبرد زنندگان (تا دزدی کلان نکنند) بر زمین میریختند و در هنگام برداشت هم سهم این گروهها را به نوعی کنار میگذاشتند.
نکتهی کلیدیِ دیگری که فرهادی بارها مطرح کرده، این است که تنها با بیان مشکلات یا انتقاد از مدیران یا بدتر از همه، با ایرادگیری از «فرهنگِ ما ایرانیان» نمیتوان به سوی حل معضل آب حرکت کرد. درست آن است که گذشتهی این کهنبوم را با انبوه تجربههای زیستهی مردم عادی و نیز دانشِ اندیشمندان خود بشناسیم، و البته از دانش روز جهان هم توشه برگیریم و با پیش گرفتن «صبر دهقانی» که لازمهی زیست در این اقلیم سخت بوده، برای اصلاح شیوههای بهرهبرداری از منابع خداداد که دارایی مشترک همهی انسانهای امروز و فردا و از حقوق دیگر زیستمندان است، «زیستبومداری» (حفاظت از محیط زیست) را پیشه کنیم.
اشاره کردم که سپردن سرنوشت آبهای کشور به وزارت نیرو خطا بوده است. اما این هم بدیهی است که در ساختار بیمار و فاسد اداری، با تغییرات سطحی و ایجاد سازمانها یا وزارتخانههای جدید، هیچ امری از جمله معضل آب روند رو به بهبود نخواهد یافت. یک اصلاح ساختاری در نظام مدیریت کلان کشور لازم است تا این منظور حاصل شود. شماری از محورهای اصلاح شیوههای بهرهبرداری از آب میتواند چنین باشد: فراهمسازی امکان ارزیابی زیستمحیطی و اجتماعیِ پروژههای آب از سوی مردم متأثر از سدسازی و انتقال آب؛ جدا کردن پروسهی ارزیابی از پروسهی اجرا به نحوی که ارزیابان اثرات محیط زیستی هیچ نفع و ضرری در اجرا یا اجرا نشدن پروژه نداشته باشند؛ ایجاد مصونیت قانونی برای منتقدان پروژهها؛ و متوقف ساختن هرگونه طرح سدسازی و انتقال آب و شیرین سازی آب دریا برای پنج یا ده سال تا در بخش مصرف دستکم به سی درصد کاهش برسیم و سپس تصمیمگیری در آن زمینهها صورت گیرد.
*فعال محیط زیست
233233