ایران در دوران معاصر پیش از هر چیز یک کشور پیرامونی و در معرض نفوذ اندیشههای ناسیونالیستی، لیبرالیستی، و مارکسیستی بوده است. امری که به تعارض میان نظم گذشته و وضعیت جدید انجامیده است. وقوع سه نهضت و انقلاب نیز آشکارا از طولانی و پرهزینه شدن دوران گذار حکایت دارد. بر اساس معیارهای امروزین شاید روشنفکران دوران مشروطه نگاه دقیقتر و بینش عمیقتری از تحولات ایران معاصر در مقایسه با روشنفکران انقلاب ۵۷ داشتند.
گروه اندیشه: چپ بعد از انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ چه نقشی در تقویت سیاست های تندروانه داشت؟ به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، سوال کانونی آن است که این تندروی تا چه اندازه اندیشه ورزانه و مبتنی بر یک برنامه و تا چه اندازه مبتنی بر پیروی از مردم بود؟ آن چیزی که این روزها از نظام روشنفکری مشاهده می کنیم همان موضوعی است که در سال ۵۷ مشاهده شد. در هر دو مورد روشنفکر از سیاست منازعاتی و جنگ و پیروی کورکورانه از جو و فضای هیجانی به درنیامده است. در ابتدای انقلاب آنان به جای تقویت همبستگی ملی و دولت، هر گروهی شیپور انتقادهای سخت را نواخت. همه نیروهای روشنفکری که در گروه های سیاسی و حزاب چپ نیز حضور داشتند، خود را از دیگری بیشتر در نوک پیکان مبارزات ضد امپریالیستی و محق برای نمایندگی انقلاب مردم ایران بر اساس تشکیلات سانترالیسم دمکراتیک می دانستند، و هر یک راه تقویت منازعه گسترده با امپریالیسم آمریکا از یک سو و به قدرت رسیدن در داخل از سوی دیگر می رفتند. این روند دولت موقت را در منگنه و در نهایت با تسخیر سفارت در معرض استعفاء قرار داد به نحوی که دولت های بعدی بر اساس سیاست های جهانی آمریکا و نیروهای داخلی به ویژه نیروهای چپ به دام سیستم امنیتی سازی و دولت استثنایی افتادند به نحوی که این وضعیت روز به روز تقویت شد تا به امروز. مهران صولتی در یادداشتی اشتراکات روشنفکری ایران در اوایل انقلاب را صورت بندی کرده که به شرح زیر از نظرتان می گذرد:
***
افراد حاضر در قاب تصویر پیوست، نمایندگان جامعه روشنفکری ایران در طلیعه انقلاب ۵۷ و ماههای آغازین آن محسوب میشوند. همان ایامی که هژمونی چپگرایی مسیر و مقصد فعالیتهای سیاسی و فرهنگی را نمایان میساخت. آنچه البته در چکیده سخنان ایشان نمایان است شباهتهای شگفتانگیز بهرغم تفاوتهای اندک میباشد. به بیان روشنتر صرفا ادبیات ایشان با یکدیگر متفاوت است. از همینرو شاید بتوانیم اشتراکات روشنفکری ایران در اوان انقلاب را حول عناصر زیر صورتبندی کنیم:
امپریالیسم ستیزی: بر خلاف پژوهش محمدحسین پناهی پیرامون شعارهای مردم در آستانه انقلاب که نشان میدهد شعار علیه شاه با ۸۶۳ مورد دارای بیشترین، و شعار علیه وابستگی وی به دولتهای بیگانه با ۳۷ شعار دارای کمترین فراوانی بوده است، چپگرایان بعد از پیروزی انقلاب موفق شدند تا امپریالیسم ستیزی را به عنوان پیشران این رویداد مهم درتاریخ معاصر ایران معرفی نمایند. لذا انقلابی که قرار بود به حیات استبداد در کشور خاتمه دهد در یک چرخش تاریخی به مسیر غیریت سازی با غرب و به ویژه امریکا افتاد. رویکردی که با تسخیر سفارت امریکا در آبان ۵۸ در مسیری بیبازگشت گام نهاد. اقتصاد دولتی: تجربه بیفرجام ملی شدن نفت در دوره محمد مصدق به موازات مالکیتستیزی چپگرایان زمینه مساعدی را برای ملیشدن بانکها و صنایع در دوران حیات دولت موقت و بعد از آن فراهم آورد. در حقیقت بهرغم تایید مالکیت خصوصی در قرائت سنتی، این معجزهی خوانش انقلابی از اسلام بود که به نحیف شدن بخش خصوصی، فربه شدن دولت، و مداخلهگری آن در حریم اقتصاد و فرهنگ میدان داد. حاصل اما ناکارآمدی مزمن اقتصادی است که با گذشت بیش از چهاردهه همچنان ایرانیان را رنج میدهد و اقسام خصوصیسازیها در آن با نیت چابکسازی و کارآمدی به نتیجه مطلوب نرسیده است. ضدیت با لیبرالها: در روزهای پرالتهاب بعد از انقلاب بود که حبیب الله پیمان نوشت؛ لیبرالیسم؛ جاده صافکن امپریالیسم. سخنی که میتوانست ترجمان حملات روشنفکران به مهدی بازرگان باشد. تلاش برای آرامکردن فضا، عادی کردن اوضاع، تداوم ارتباط با جهان، و پایان بخشیدن به شتابزدگیهای انقلابی از مهمترین اقدامات دولت بازرگان در عمر کوتاه خود محسوب میشد که طیف متنوعی از امپریالیسم ستیزان از فداییان و مجاهدین گرفته تا جنبشیها و انقلابیون مسلمان را خشمگین ساخته بود. بعد از آن بود که لیبرال به یک از ناسزاهای نان و آبدار برای چپها (مذهبی و سکولار) تبدیل شد که با آن رقبای خود را از عرصه سیاسی خارج نمایند. نکته پایانی: ایران در دوران معاصر پیش از هر چیز یک کشور پیرامونی و در معرض نفوذ اندیشههای ناسیونالیستی، لیبرالیستی، و مارکسیستی بوده است. امری که به تعارض میان نظم گذشته و وضعیت جدید انجامیده است. وقوع سه نهضت و انقلاب نیز آشکارا از طولانی و پرهزینه شدن دوران گذار حکایت دارد. بر اساس معیارهای امروزین شاید روشنفکران دوران مشروطه نگاه دقیقتر و بینش عمیقتری از تحولات ایران معاصر در مقایسه با روشنفکران انقلاب ۵۷ داشتند.
۲۱۶۲۱۶