***

آنتونیو گرامشی[۱] نظریه‌پرداز ایتالیایی در عبارت معروف خود گفته: کهنهْ رو به مرگ است و نوْ ناتوان از زاده شدن. به یک تعبیر، این عبارت گویای وضعیت بحرانی و پیچیدۀ اقتصادی – سیاسی ِ جهان پر تلاطم امروز است که با آن مواجه هستیم. نانسی فریزر[۲] فمینیست، نظریه‌پرداز و منتقد در کتابی به همین نام، به نقد اقتصاد سیاسی روز آمریکا و هژمونی نظام اقتصاد جهانی متمرکز بر سرمایه‌داری می‌پردازد و تلاش می‌کند تحلیلی از گرایش‌ها و روندهای نولیبرالیسم[۳] مسلط در آمریکا و تعمیم آن به نظم اقتصاد جهان به‌دست دهد. او معتقد است که امروز اقتدار سیاسی دستخوش بحران شده و دونالد ترامپ[۴] تجسم این بحران هژمونیک است: ما با دوره بی‌ثبات فترت قدرت و استمرار بحران سیاسی مواجه هستیم.[۵]

خاستگاه بحران سیاسی – اقتصادی امروز، علت و نتیجۀ تفاوت‏‌های چشمگیر طبقاتی و اقشار مختلف جامعه (بطور مشخص آمریکا)، و روند قانون‏مند الگوی نظام مبتنی بر بازار آزاد است که ماهیتا بر توزیع ناعادلانۀ ثروت و عدالت و نادیده انگاری هویت‌های نژادی، فرهنگی و جنسیتی متمرکز شده است.

انقلاب صنعتی و مناسبات نوین حاکم بر آن، انگاره «اقتصاد بازار[۶]» را به وجود آورد که در آن برنامه‌‏ریزی در بعد اقتصادی و در سطح موسسات اقتصادی، توسط سرمایه‌‏گذاران، صاحبان وسایل تولید و اساسا به‏‌منظور افزایش بازدهی سرمایه و انباشت آن در نظر گرفته می‌شد. به این ترتیب در چارچوب «آزادی مطلق اقتصادی[۷]» هیچگونه هماهنگی در نظام اقتصادی وجود نداشت و به واقع، این امر به دست نامرئی ساز و کار بازار سپرده شده بود.

اما از آن دوران تا کنون، نظریه‌پردازان اقتصاد سیاسی توانسته‌اند به کمک ابداع و طرح نظریه‌ها و روش‌های نوین، آرایه‌های وفاق با نظام تولید مبتنی بر سرمایه‌داری را یکی پس از دیگری مطرح کرده و صیقلی برای دوام هرچه بیشتر نظام تولید مبتنی بر انباشت سرمایه و نظم نوین اقتصاد جهانی سرمایه‌داری باشند.[۸] لیکن منتقدان نظم نوین جهانی معتقدند، هم اکنون سرمایه‌داری (بطور مشخص در جامعه آمریکا) با دو جنبه حق و عدالت پیش رفته: یکی عدالت توزیع[۹] (یعنی توزیع عادلانه تر منابع) و دیگری عدالت ارج شناختی[۱۰] (یعنی عدالت مبتنی بر ارج شناسی برابر هویت‌ها و گروه‌های گوناگون جامعه). اما بارها و بارها این دو آرایۀ سرمایه‌داری بی‌اعتبار شده و به فراخور ِ جریان‌های مسلط (نولیبرالیستی)، به گونه‌ای دیگر، ظهور کرده است.

مقولۀ هژمونی جهانی یکی از داغ‌ترین مباحث در حیطۀ نظام اقتصاد جهانی است.هژمونی اصطلاح آنتونیو گرامشی است، این اصطلاح برای روندی به کار می‌رود که بر اساس آن طبقۀ حاکم با به کرسی نشاندنِ پیش انگاره‌های جهانبینی خودش به منزلۀ عقل سلیمِ جامعه به‌مثابۀ یک کل، سلطه‌اش را طبیعی جلوه می‌دهد. همتایِ سازمانیِ آن بلوک هژمونیک است: یعنی ائتلاف نیروهای اجتماعی مختلف که طبقۀ حاکم در آن گردِ هم می‌آیند و از طریق آن ادعای رهبری می‌کنند. اگر (سایر) طبقات مسلط امیدی برای به چالش کشیدنِ این سازوکارها داشته باشند، باید عقل سلیمِ جدیدِ متقاعدکننده‌تر یا ضدهژمونی و یک ائتلاف سیاسی جدیدِ قدرتمندتر یا بلوک ضد هژمونیک ایجاد کنند.

دنیای امروز، دوران بحران فراگیر نولیبرالیسم در تنظیم اقتصاد جهانی دستخوش چند پارگی، هرج و مرج و شکنندگی است و حیات اقتصادی – سیاسی ِ نظام تولید و انباشت سرمایه را زیر سوال برده است. نانسی فریزر به بحرانی اشاره می کند که فقط سیاسی نیست بلکه دربردارندۀ مسیرهای اقتصادی، اکولوژیکی و اجتماعی است: همۀ اینها به هم می‌گرایند و بحرانی فراگیر به‌وجود می‌آورند. وی در تحلیل خود از چرخش نولیبرالیسم ارتجاعی به نولیبرالیسم پیشرو، و تسلط دوبارۀ نولیبرالیسم فراارتجاعی با روی کارآمدن دونالد ترامپ (سال ۲۰۱۶) می‌گوید؛ هرچند معتقد است که پوپولیسم ِ[۱۱] پیشرو شاید تا حدودی قادر باشد که اقشار پایینی جامعه را گرد هم بیاورد و تغییرات اساسی ایجاد کند.

از یک سو جریان‌های لیبرالِ غالبِ جنبش‌های اجتماعی جدید (فمینیسم، ضدنژادپرستی، چندفرهنگی‌گرایی، محیط‌زیست‌گرایی و حقوق دگرباشان)؛ از سوی دیگر پویاترین، پربارترین، «نمادین»ترین و پولی‌ترین بخش‌های اقتصاد ایالات متحد آمریکا (وال‌استریت[۱۲]، سیلیکون‌ولی[۱۳] و هالیوود [۱۴]). آنچه این سویه‌های عجیب و غریب را کنار هم نگه داشته، ترکیب خاصِ دیدگاه‌هایی درباره عدالت توزیع و عدالت ارج شناسی است.

آنچه در این فرایند اهمیت دارد، این است که تمامی نقطه نظرات حول محور تثبیت نظام سرمایه و نه تغییر آن پیش می‌رود. آرایه‌ها و پیرایه‌ها توسط اندیشمندان به گونه‌ای مطرح می‌شود که باشندگی نظام سرمایه‌داری را پیش‌فرض می‌گیرد و حاضر به کوچکترین تغییری در این روند نیست. در عصر فروپاشی حیات اجتماعی[۱۵]، تکه تکه شدگی جامعه[۱۶]، بحران اقتصادی، فروکاست ارزش‌های فرهنگی، حس گمگشتگی و تنهایی فردی[۱۷]… زمان فرارسیدن نو و دورریز کهنه‌هاست. اما موضوع این است که: چه زمانی مردم به نقطه شکست می‌رسند؟ مثل قورباغه در ظرف آب سرد: آب آرام آرام گرم می‌شود. قورباغه بیرون نمی‌پرد – مگر اینکه اتفاقی بیفتد و قورباغه بپرد.

نانسی فریزر در بخش پایانی کتاب خود می‌گوید: نوع تغییری که به آن نیاز داریم فقط می‌تواند از جاهای دیگر حاصل شود، از تغییری که اگر ضدسرمایه‌داری نباشد، دست کم ضد نولیبرال باشد.  گرچه ممکن است اکنون این چشم‌انداز دوردست به نظر برسد، ولی بهترین فرصت ما برای راه حلی ذهنی به اضافۀ عینیت پوپولیسم پیشرو است. اما حتی این هم ممکن است نقطۀ پایان باثباتی نباشد. پوپولیسم پیشرو می‌تواند در پایان دوره‌ای گذرا باشد، می‌تواند ایستگاهی سرِ راهی، در مسیرِ برخی شکل‌های جدید پساسرمایه‌داری در جامعه باشد.

هراندازه دربارۀ پایان تردید داشته باشیم، یک چیز روشن است: اگر اکنون نتوانیم این راه را دنبال کنیم، دورۀ تعلیقِ کنونی را طولانی‌تر می‌کنیم. این یعنی محکوم‌کردنِ کارگران از هر قِسم و هر رنگ به افزایش فشار و کاهش سلامتی، به تبعیض طبقاتی و ناامنیِ اجتماعی. همچنین این یعنی درغلتیدنِ کارگران به دامنۀ وسیع‌تری از نشانه‌های بیمارگونه، به بغض‌های برآمده از خشم و نفرت‌های ابرازشده در وقتِ سپر بلای دیگران شدن، به آشوب‌های خشونت‌آمیز در پی دوره‌های سرکوب، به جهانی بی‌رحم و شرور که در آن پیمان‌های همبستگی محو و نابود می‌شوند. برای رهایی از این تقدیر، بی‌گمان باید با کنارگذاشتنِ ناسیونالیسمِ قومی انحصاری و دست‌کشیدن از فردگراییِ شایسته‌سالارِ لیبرال، هم اقتصاد نولیبرال و هم سیاست‌های گوناگون ارج‌شناسی را که اخیرا حامی این اقتصاد بوده‌اند، ترک کنیم. فقط با پیونددادنِ سیاستِ توزیعیِ پایدارِ تساویگرا با سیاستِ ارج‌شناسانه‌ای از اساس فراگیر و حساس به طبقه، می‌توان جبهه‌ای ضدهژمونیک ایجاد کرد که بتواند ما را از بحران کنونی به سوی جهانی بهتر هدایت کند.

منبع: نانسی فریزر، ۲۰۱۹، کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن، ترجمه شیرین کریمی، ۱۳۹۹، تارنمای نقد اقتصاد سیاسی

King,nick & Aled Jones, 2021, An Analysis of the Potential for the Formation of ‘Nodes of Persisting Complexity’, Sustainability Journal ,july 2021

Roberts, Donna L, 2023, Social Fragmentation: Causes, Impacts, and Potential Path Forward, PhD (Psych Pstuff), Oct 2023

منابع بحث:

[۱] Antonio Gramsci(1891-1937) فیلسوف، انقلابی، و نظریه‌پرداز بزرگ مارکسیست، و از رهبران و بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا بود. گرامشی از نظریه‌پردازان و مبارزان ضدسرمایه‌داری و مفهوم‌پرداز نظریه و اصطلاح مشهور هژمونی (فرادستی / فرادستی فرهنگی) است

[۲] Nancy Fraser(1947- )

[۳] Neoliberalismنئولیبرالیسم اصطلاحی است که کاربرد و تعریف آن در طول زمان تغییر یافته‌است. در وهلهٔ نخست نظریه‌ای در مورد شیوه‌هایی در اقتصاد سیاسی است که برای تحقق آزادی‌های کارآفرینانه و مهارت‌های فردی در چارچوب نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است. از نظر نئولیبرالیسم، نقش دولت، ایجاد و حفظ یک چهارچوب و نهادی مناسب برای عملکرد این شیوه‌ها است؛ مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. به‌علاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزه‌هایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تأمین اجتماعی یا محیط زیست وجود نداشته باشد، دولت باید آن‌ها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند

[۴] Donald John Tramp(1946-)سیاستمدار، شخصیت رسانه‌ای و بازرگان آمریکایی است که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ در سمت چهل و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا فعالیت داشت. او که عضو حزب جمهوری‌خواه است، پس از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴، رئیس‌جمهور منتخب شد و قرار است فعالیت رسمی خود به‌عنوان چهل و هفتمین رئیس‌جمهور را در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ آغاز کند

[۵] نگاه کنید به کتاب کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن،نانسی فریزر، ترجمه شیرین کریمی، ۱۳۹۹، تارنمای نقد اقتصاد سیاسی

[۶] Market economy یک سیستم اقتصادی است که در آن تولید و توزیع کالاها و خدمات با مکانیزم بازارهای آزاد که توسط سیستم قیمت آزاد هدایت می‌شود (به جای بازارهای با برنامه)، انجام می‌گیرد

[۷] laissez-faire رویکردی اقتصادی است که طبق آن تراکنش میان افراد باید عاری از هرگونه دخالت حکومت باشد. از این روست که لسه فر از مبانی فکری اقتصاد آزاد و لیبرالیسم کلاسیک محسوب می‌شود

[۸] نظریه پرنفوذ والت وایتمن روستو (W.Rostow)، دهه ۱۹۶۰ که نیل به توسعه نوین را منوط به طی مراحل پنج‏گانه تکاملی در نظام سرمایه‏داری می‏دانست، با همین هدف مطرح شد.

[۹] Distribution

[۱۰] Recognition

[۱۱] Populism عوام‌گرایی یا درست‌تر آن مردم‌گرا، آموزه و روشی سیاسی در طرفداری یا طرفدار نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه است. در سده بیستم میلادی بیشتر جنبش‌های عامه‌گرا با جنبش‌های آمریکای لاتین و هند شناخته می‌شدند. اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد این جنبش‌ها در کشورهای کانادا، ایتالیا، هلند، اسکاندیناوی، و ایالات متحده نیز درجاتی از موفقیت را به‌دست آورده‌ است.

[۱۲] Wall Streetخیابان وال استریت، خیابان معروفی در محله منهتن ِ نیویورک آمریکا است. اصطلاح «وال استریت» به معنای بازارهای مالی ایالات متحده به عنوان یک کل، صنعت خدمات مالی آمریکا، منافع مالی مبتنی بر نیویورک یا خود منطقه مالی تبدیل شده است. نیویورک توسط وال استریت به عنوان مرکز مالی اصلی جهان توصیف شده است

[۱۳] Silicon Valley سیلیکون‌ولی، به معنی درهٔ سیلیکون،نام رایج و غیررسمی منطقه‌ای در حدود ۶۰ کیلومتری جنوب شرقی سانفرانسیسکو حومه سانتا کلارا، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا است. شهرت این منطقه به‌دلیل قرار داشتن بسیاری از شرکت‌های مطرح انفورماتیک جهان در این منطقه‌است. نام این منطقه نخست برگرفته از شمار بالای شرکت‌های تولیدکننده تراشه‌های سیلیسیمی در این منطقه بود که سپس به نمادی از وجود شرکت‌های بسیار فعال در زمینه فناوری‌های پیشرفته در این منطقه تبدیل شد. سیلیکون‌ولی شهرهای بسیاری را دربرمی‌گیرد که مهم‌ترین آن‌ها سن خوزه مشهور به پایتخت سیلیکون‌ولی است.

[۱۴] Hollywood هالیوود ناحیه‌ای در شمال غربیِ مرکز شهر لس آنجلس، بزرگ‌ترین شهر ایالت کالیفرنیا در آمریکا است. هالیوود به خاطر شهرت و هویت فرهنگی‌اش به عنوان مرکز تاریخی استودیوهای فیلم‌سازی شناخته‌شده‌ و مصداقی از «صنعت سینما و تلویزیون ایالات متحده آمریکا» محسوب می‌شود

[۱۵] (De-complexification) تمدن بشری به سوی تراژدی دنباله دار حاصل از برآمدن پیچیدگی سیاسی و اجتماعی از هنگام آغاز حیات بشری با شتابی سریع و شدید پیش می‌رود. این پدیده نتیجۀ افزایش آشفتگی گستردۀ سیستم زمین، آثار و عواقب آن در مقیاس جهانی همچون تغییرات اقلیمی است. عواقب اخیر افزایش خطر واژگونی و تلاشی نظام پیچیده و تخریب‌گر را بوجود آورده است.(۲۰۲۱)

[۱۶] The Fragmentation of Society تکه تکه شدگی جامعه به تقسیم جامعه به گروه‌های متمایز اشاره دارد که مانند گذشته با یکدیگر تعامل نکرده یا ادغام نمی‌شوند. در عصری که بیش از هر زمان دیگری از طریق فناوری به هم متصل شده‌ایم، به طور متناقض، نشانه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد به طور فزاینده‌ای از نظر ارتباطات اجتماعی، تجربیات مشترک و ارزش‌های مشترکمان از هم جدا می‌شویم.(۲۰۲۳)

[۱۷] Social Alienation"/>

کهنهْ رو به مرگ است و نوْ ناتوان از زاده شدن / آیا جهان در حال زایش بلوک نئولیبرال است؟

باید با کنارگذاشتنِ ناسیونالیسمِ قومی انحصاری و دست‌کشیدن از فردگراییِ شایسته‌سالارِ لیبرال، هم اقتصاد نولیبرال و هم سیاست‌های گوناگون ارج‌شناسی را که اخیرا حامی این اقتصاد بوده‌اند، ترک کنیم. فقط با پیونددادنِ سیاستِ توزیعیِ پایدارِ تساویگرا با سیاستِ ارج‌شناسانه‌ای از اساس فراگیر و حساس به طبقه، می‌توان جبهه‌ای ضدهژمونیک ایجاد کرد که بتواند ما را از بحران کنونی به سوی جهانی بهتر هدایت کند.

کهنهْ رو به مرگ است و نوْ ناتوان از زاده شدن / آیا جهان در حال زایش بلوک نئولیبرال است؟

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، «نو، ناتوان از زاده‌شدن» تیتر مقاله ای است که در  کانال انسانشناسی و فرهنگ ترجمه شده است. مقاله در حوزه اندیشه اقتصاد سیاسی، در صدد تبیین مرگ نولیبرالیسم و برآمدن نظمی نوین است. از نظر نویسنده «امروز اقتدار سیاسی دستخوش بحران شده و دونالد ترامپ تجسم این بحران هژمونیک است: ما با دوره بی‌ثبات فترت قدرت و استمرار بحران سیاسی مواجه هستیم» این مقاله که توسط آذر جوادزاده ترجمه شده است در زیر از نظرتان می گذرد:    

***

آنتونیو گرامشی[۱] نظریه‌پرداز ایتالیایی در عبارت معروف خود گفته: کهنهْ رو به مرگ است و نوْ ناتوان از زاده شدن. به یک تعبیر، این عبارت گویای وضعیت بحرانی و پیچیدۀ اقتصادی – سیاسی ِ جهان پر تلاطم امروز است که با آن مواجه هستیم. نانسی فریزر[۲] فمینیست، نظریه‌پرداز و منتقد در کتابی به همین نام، به نقد اقتصاد سیاسی روز آمریکا و هژمونی نظام اقتصاد جهانی متمرکز بر سرمایه‌داری می‌پردازد و تلاش می‌کند تحلیلی از گرایش‌ها و روندهای نولیبرالیسم[۳] مسلط در آمریکا و تعمیم آن به نظم اقتصاد جهان به‌دست دهد. او معتقد است که امروز اقتدار سیاسی دستخوش بحران شده و دونالد ترامپ[۴] تجسم این بحران هژمونیک است: ما با دوره بی‌ثبات فترت قدرت و استمرار بحران سیاسی مواجه هستیم.[۵]

خاستگاه بحران سیاسی – اقتصادی امروز، علت و نتیجۀ تفاوت‏‌های چشمگیر طبقاتی و اقشار مختلف جامعه (بطور مشخص آمریکا)، و روند قانون‏مند الگوی نظام مبتنی بر بازار آزاد است که ماهیتا بر توزیع ناعادلانۀ ثروت و عدالت و نادیده انگاری هویت‌های نژادی، فرهنگی و جنسیتی متمرکز شده است.

انقلاب صنعتی و مناسبات نوین حاکم بر آن، انگاره «اقتصاد بازار[۶]» را به وجود آورد که در آن برنامه‌‏ریزی در بعد اقتصادی و در سطح موسسات اقتصادی، توسط سرمایه‌‏گذاران، صاحبان وسایل تولید و اساسا به‏‌منظور افزایش بازدهی سرمایه و انباشت آن در نظر گرفته می‌شد. به این ترتیب در چارچوب «آزادی مطلق اقتصادی[۷]» هیچگونه هماهنگی در نظام اقتصادی وجود نداشت و به واقع، این امر به دست نامرئی ساز و کار بازار سپرده شده بود.

اما از آن دوران تا کنون، نظریه‌پردازان اقتصاد سیاسی توانسته‌اند به کمک ابداع و طرح نظریه‌ها و روش‌های نوین، آرایه‌های وفاق با نظام تولید مبتنی بر سرمایه‌داری را یکی پس از دیگری مطرح کرده و صیقلی برای دوام هرچه بیشتر نظام تولید مبتنی بر انباشت سرمایه و نظم نوین اقتصاد جهانی سرمایه‌داری باشند.[۸] لیکن منتقدان نظم نوین جهانی معتقدند، هم اکنون سرمایه‌داری (بطور مشخص در جامعه آمریکا) با دو جنبه حق و عدالت پیش رفته: یکی عدالت توزیع[۹] (یعنی توزیع عادلانه تر منابع) و دیگری عدالت ارج شناختی[۱۰] (یعنی عدالت مبتنی بر ارج شناسی برابر هویت‌ها و گروه‌های گوناگون جامعه). اما بارها و بارها این دو آرایۀ سرمایه‌داری بی‌اعتبار شده و به فراخور ِ جریان‌های مسلط (نولیبرالیستی)، به گونه‌ای دیگر، ظهور کرده است.

مقولۀ هژمونی جهانی یکی از داغ‌ترین مباحث در حیطۀ نظام اقتصاد جهانی است.هژمونی اصطلاح آنتونیو گرامشی است، این اصطلاح برای روندی به کار می‌رود که بر اساس آن طبقۀ حاکم با به کرسی نشاندنِ پیش انگاره‌های جهانبینی خودش به منزلۀ عقل سلیمِ جامعه به‌مثابۀ یک کل، سلطه‌اش را طبیعی جلوه می‌دهد. همتایِ سازمانیِ آن بلوک هژمونیک است: یعنی ائتلاف نیروهای اجتماعی مختلف که طبقۀ حاکم در آن گردِ هم می‌آیند و از طریق آن ادعای رهبری می‌کنند. اگر (سایر) طبقات مسلط امیدی برای به چالش کشیدنِ این سازوکارها داشته باشند، باید عقل سلیمِ جدیدِ متقاعدکننده‌تر یا ضدهژمونی و یک ائتلاف سیاسی جدیدِ قدرتمندتر یا بلوک ضد هژمونیک ایجاد کنند.

دنیای امروز، دوران بحران فراگیر نولیبرالیسم در تنظیم اقتصاد جهانی دستخوش چند پارگی، هرج و مرج و شکنندگی است و حیات اقتصادی – سیاسی ِ نظام تولید و انباشت سرمایه را زیر سوال برده است. نانسی فریزر به بحرانی اشاره می کند که فقط سیاسی نیست بلکه دربردارندۀ مسیرهای اقتصادی، اکولوژیکی و اجتماعی است: همۀ اینها به هم می‌گرایند و بحرانی فراگیر به‌وجود می‌آورند. وی در تحلیل خود از چرخش نولیبرالیسم ارتجاعی به نولیبرالیسم پیشرو، و تسلط دوبارۀ نولیبرالیسم فراارتجاعی با روی کارآمدن دونالد ترامپ (سال ۲۰۱۶) می‌گوید؛ هرچند معتقد است که پوپولیسم ِ[۱۱] پیشرو شاید تا حدودی قادر باشد که اقشار پایینی جامعه را گرد هم بیاورد و تغییرات اساسی ایجاد کند.

از یک سو جریان‌های لیبرالِ غالبِ جنبش‌های اجتماعی جدید (فمینیسم، ضدنژادپرستی، چندفرهنگی‌گرایی، محیط‌زیست‌گرایی و حقوق دگرباشان)؛ از سوی دیگر پویاترین، پربارترین، «نمادین»ترین و پولی‌ترین بخش‌های اقتصاد ایالات متحد آمریکا (وال‌استریت[۱۲]، سیلیکون‌ولی[۱۳] و هالیوود [۱۴]). آنچه این سویه‌های عجیب و غریب را کنار هم نگه داشته، ترکیب خاصِ دیدگاه‌هایی درباره عدالت توزیع و عدالت ارج شناسی است.

آنچه در این فرایند اهمیت دارد، این است که تمامی نقطه نظرات حول محور تثبیت نظام سرمایه و نه تغییر آن پیش می‌رود. آرایه‌ها و پیرایه‌ها توسط اندیشمندان به گونه‌ای مطرح می‌شود که باشندگی نظام سرمایه‌داری را پیش‌فرض می‌گیرد و حاضر به کوچکترین تغییری در این روند نیست. در عصر فروپاشی حیات اجتماعی[۱۵]، تکه تکه شدگی جامعه[۱۶]، بحران اقتصادی، فروکاست ارزش‌های فرهنگی، حس گمگشتگی و تنهایی فردی[۱۷]… زمان فرارسیدن نو و دورریز کهنه‌هاست. اما موضوع این است که: چه زمانی مردم به نقطه شکست می‌رسند؟ مثل قورباغه در ظرف آب سرد: آب آرام آرام گرم می‌شود. قورباغه بیرون نمی‌پرد – مگر اینکه اتفاقی بیفتد و قورباغه بپرد.

نانسی فریزر در بخش پایانی کتاب خود می‌گوید: نوع تغییری که به آن نیاز داریم فقط می‌تواند از جاهای دیگر حاصل شود، از تغییری که اگر ضدسرمایه‌داری نباشد، دست کم ضد نولیبرال باشد.  گرچه ممکن است اکنون این چشم‌انداز دوردست به نظر برسد، ولی بهترین فرصت ما برای راه حلی ذهنی به اضافۀ عینیت پوپولیسم پیشرو است. اما حتی این هم ممکن است نقطۀ پایان باثباتی نباشد. پوپولیسم پیشرو می‌تواند در پایان دوره‌ای گذرا باشد، می‌تواند ایستگاهی سرِ راهی، در مسیرِ برخی شکل‌های جدید پساسرمایه‌داری در جامعه باشد.

هراندازه دربارۀ پایان تردید داشته باشیم، یک چیز روشن است: اگر اکنون نتوانیم این راه را دنبال کنیم، دورۀ تعلیقِ کنونی را طولانی‌تر می‌کنیم. این یعنی محکوم‌کردنِ کارگران از هر قِسم و هر رنگ به افزایش فشار و کاهش سلامتی، به تبعیض طبقاتی و ناامنیِ اجتماعی. همچنین این یعنی درغلتیدنِ کارگران به دامنۀ وسیع‌تری از نشانه‌های بیمارگونه، به بغض‌های برآمده از خشم و نفرت‌های ابرازشده در وقتِ سپر بلای دیگران شدن، به آشوب‌های خشونت‌آمیز در پی دوره‌های سرکوب، به جهانی بی‌رحم و شرور که در آن پیمان‌های همبستگی محو و نابود می‌شوند. برای رهایی از این تقدیر، بی‌گمان باید با کنارگذاشتنِ ناسیونالیسمِ قومی انحصاری و دست‌کشیدن از فردگراییِ شایسته‌سالارِ لیبرال، هم اقتصاد نولیبرال و هم سیاست‌های گوناگون ارج‌شناسی را که اخیرا حامی این اقتصاد بوده‌اند، ترک کنیم. فقط با پیونددادنِ سیاستِ توزیعیِ پایدارِ تساویگرا با سیاستِ ارج‌شناسانه‌ای از اساس فراگیر و حساس به طبقه، می‌توان جبهه‌ای ضدهژمونیک ایجاد کرد که بتواند ما را از بحران کنونی به سوی جهانی بهتر هدایت کند.

منبع: نانسی فریزر، ۲۰۱۹، کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن، ترجمه شیرین کریمی، ۱۳۹۹، تارنمای نقد اقتصاد سیاسی

King,nick & Aled Jones, 2021, An Analysis of the Potential for the Formation of ‘Nodes of Persisting Complexity’, Sustainability Journal ,july 2021

Roberts, Donna L, 2023, Social Fragmentation: Causes, Impacts, and Potential Path Forward, PhD (Psych Pstuff), Oct 2023

منابع بحث:

[۱] Antonio Gramsci(1891-1937) فیلسوف، انقلابی، و نظریه‌پرداز بزرگ مارکسیست، و از رهبران و بنیان‌گذاران حزب کمونیست ایتالیا بود. گرامشی از نظریه‌پردازان و مبارزان ضدسرمایه‌داری و مفهوم‌پرداز نظریه و اصطلاح مشهور هژمونی (فرادستی / فرادستی فرهنگی) است

[۲] Nancy Fraser(1947- )

[۳] Neoliberalismنئولیبرالیسم اصطلاحی است که کاربرد و تعریف آن در طول زمان تغییر یافته‌است. در وهلهٔ نخست نظریه‌ای در مورد شیوه‌هایی در اقتصاد سیاسی است که برای تحقق آزادی‌های کارآفرینانه و مهارت‌های فردی در چارچوب نهادی که ویژگی آن حقوق مالکیت خصوصی قدرتمند، بازارهای آزاد و تجارت آزاد است. از نظر نئولیبرالیسم، نقش دولت، ایجاد و حفظ یک چهارچوب و نهادی مناسب برای عملکرد این شیوه‌ها است؛ مثلاً دولت باید کیفیت و انسجام پول را تضمین کند. به‌علاوه، دولت باید ساختارها و کارکردهای نظامی، دفاعی، قانونی لازم برای تأمین حقوق مالکیت خصوصی را ایجاد و در صورت لزوم عملکرد درست بازارها را با توسل به سلطه تضمین کند. از این گذشته، اگر بازارهایی (در حوزه‌هایی از قبیل زمین، آب، آموزش، مراقبت بهداشتی، تأمین اجتماعی یا محیط زیست وجود نداشته باشد، دولت باید آن‌ها را ایجاد کند ولی نباید بیش از این در امور مداخله کند

[۴] Donald John Tramp(1946-)سیاستمدار، شخصیت رسانه‌ای و بازرگان آمریکایی است که از سال ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۱ در سمت چهل و پنجمین رئیس‌جمهور ایالات متحده آمریکا فعالیت داشت. او که عضو حزب جمهوری‌خواه است، پس از پیروزی در انتخابات ریاست‌جمهوری ۲۰۲۴، رئیس‌جمهور منتخب شد و قرار است فعالیت رسمی خود به‌عنوان چهل و هفتمین رئیس‌جمهور را در ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵ آغاز کند

[۵] نگاه کنید به کتاب کهنه رو به مرگ است و نو ناتوان از زاده شدن،نانسی فریزر، ترجمه شیرین کریمی، ۱۳۹۹، تارنمای نقد اقتصاد سیاسی

[۶] Market economy یک سیستم اقتصادی است که در آن تولید و توزیع کالاها و خدمات با مکانیزم بازارهای آزاد که توسط سیستم قیمت آزاد هدایت می‌شود (به جای بازارهای با برنامه)، انجام می‌گیرد

[۷] laissez-faire رویکردی اقتصادی است که طبق آن تراکنش میان افراد باید عاری از هرگونه دخالت حکومت باشد. از این روست که لسه فر از مبانی فکری اقتصاد آزاد و لیبرالیسم کلاسیک محسوب می‌شود

[۸] نظریه پرنفوذ والت وایتمن روستو (W.Rostow)، دهه ۱۹۶۰ که نیل به توسعه نوین را منوط به طی مراحل پنج‏گانه تکاملی در نظام سرمایه‏داری می‏دانست، با همین هدف مطرح شد.

[۹] Distribution

[۱۰] Recognition

[۱۱] Populism عوام‌گرایی یا درست‌تر آن مردم‌گرا، آموزه و روشی سیاسی در طرفداری یا طرفدار نشان دادن از حقوق و علایق مردم عامه در برابر گروه نخبه است. در سده بیستم میلادی بیشتر جنبش‌های عامه‌گرا با جنبش‌های آمریکای لاتین و هند شناخته می‌شدند. اما از دهه ۱۹۸۰ به بعد این جنبش‌ها در کشورهای کانادا، ایتالیا، هلند، اسکاندیناوی، و ایالات متحده نیز درجاتی از موفقیت را به‌دست آورده‌ است.

[۱۲] Wall Streetخیابان وال استریت، خیابان معروفی در محله منهتن ِ نیویورک آمریکا است. اصطلاح «وال استریت» به معنای بازارهای مالی ایالات متحده به عنوان یک کل، صنعت خدمات مالی آمریکا، منافع مالی مبتنی بر نیویورک یا خود منطقه مالی تبدیل شده است. نیویورک توسط وال استریت به عنوان مرکز مالی اصلی جهان توصیف شده است

[۱۳] Silicon Valley سیلیکون‌ولی، به معنی درهٔ سیلیکون،نام رایج و غیررسمی منطقه‌ای در حدود ۶۰ کیلومتری جنوب شرقی سانفرانسیسکو حومه سانتا کلارا، کالیفرنیا، ایالات متحده آمریکا است. شهرت این منطقه به‌دلیل قرار داشتن بسیاری از شرکت‌های مطرح انفورماتیک جهان در این منطقه‌است. نام این منطقه نخست برگرفته از شمار بالای شرکت‌های تولیدکننده تراشه‌های سیلیسیمی در این منطقه بود که سپس به نمادی از وجود شرکت‌های بسیار فعال در زمینه فناوری‌های پیشرفته در این منطقه تبدیل شد. سیلیکون‌ولی شهرهای بسیاری را دربرمی‌گیرد که مهم‌ترین آن‌ها سن خوزه مشهور به پایتخت سیلیکون‌ولی است.

[۱۴] Hollywood هالیوود ناحیه‌ای در شمال غربیِ مرکز شهر لس آنجلس، بزرگ‌ترین شهر ایالت کالیفرنیا در آمریکا است. هالیوود به خاطر شهرت و هویت فرهنگی‌اش به عنوان مرکز تاریخی استودیوهای فیلم‌سازی شناخته‌شده‌ و مصداقی از «صنعت سینما و تلویزیون ایالات متحده آمریکا» محسوب می‌شود

[۱۵] (De-complexification) تمدن بشری به سوی تراژدی دنباله دار حاصل از برآمدن پیچیدگی سیاسی و اجتماعی از هنگام آغاز حیات بشری با شتابی سریع و شدید پیش می‌رود. این پدیده نتیجۀ افزایش آشفتگی گستردۀ سیستم زمین، آثار و عواقب آن در مقیاس جهانی همچون تغییرات اقلیمی است. عواقب اخیر افزایش خطر واژگونی و تلاشی نظام پیچیده و تخریب‌گر را بوجود آورده است.(۲۰۲۱)

[۱۶] The Fragmentation of Society تکه تکه شدگی جامعه به تقسیم جامعه به گروه‌های متمایز اشاره دارد که مانند گذشته با یکدیگر تعامل نکرده یا ادغام نمی‌شوند. در عصری که بیش از هر زمان دیگری از طریق فناوری به هم متصل شده‌ایم، به طور متناقض، نشانه‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد به طور فزاینده‌ای از نظر ارتباطات اجتماعی، تجربیات مشترک و ارزش‌های مشترکمان از هم جدا می‌شویم.(۲۰۲۳)

[۱۷] Social Alienation

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *