یک زمانی وقتی روزنامه کیهان علیه یک فیلم و یا یک کتاب نقد تندی یا بد و بیراه می نوشت مدت زمانی نمی گذشت که آن فیلم یا کتاب توقیف می شد. اندک اندک این فرمول لو رفت و وقتی روزنامه کیهان چیزی درباره فیلم یا کتابی می نوشت آن هایی که حساب کار دستشان آمده بود سریع می رفتند آن کتاب را تهیه می کردند و یا آن فیلم را قبل از توقیف می دیدند. اندک اندک روزنامه کیهان آن اعتبارش را از دست داد.
مدیران مملکت هم فهمیدند اگر قرار باشد مدام گوش به حرف کیهان باشند بیست و چهار ساعت باید در حال زدن و بستن و گرفتن باشند و طولی نمی کشد که همه جز روزنامه وزین کیهان به توقیف می روند. این شد که دیگر وقتی کیهان چیزی علیه کتابی یا فیلمی می نوشت مدتی سر و صدا به پا می شد و بعد همه چیز به حالت عادی برمی گشت اما این وسط یک اتفاق جالب می افتاد و آن هم این که اگر کیهان علیه کتابی، فیلمی، موسیقی ای، نمایشی می نوشت آن پدیده با استقبال فراوان روبرو می شد. اندک اندک نه تنها کیهان کارکرد امنیتی اش را از دست داد بلکه به علیه خودش مبدل شد. یعنی شد مبلغ مفت و مجانی چیزهایی که به ظاهر دشمنش بود. مصداق بارز: از قضا سرکنگبین صفرا فزود. کار به جایی رسید که خیلی از روشنفکرها به جد یا به شوخی می گفتند اخیرا یک کتاب منتشر کرده ام خوب فروش نمی رود اگر آشنایی در کیهان داری بگو یک مطلب علیه اش بنویسند بلکه اتفاقی بیفتد. حتی حاضر بودند برای این کار حق الزحمه هم بدهند. حالا دیگر کیهان آن قدر بی مخاطب شده که در همین حد و اندازه ها هم کارکرد ندارد اما این شیوه کیهانی هنوز هم پابرجاست. یعنی هنوز هم هستند کسانی که به زعم خود دارند علیه چیزی فعالیت می کنند اما ماحصل آن فعالیت به جز تبلیغ مفت و مجانی برای آن چیزی که دشمنش می پندارند نیست. از جهل است؟ نمی دانم. از عمد است؟ نمی دانم. کار نفوذی هاست؟ نمی دانم. کار دوستان جاهل است؟ نمی دانم.
یکی از مصادیق چیزی که خدمتتان عرض کردم مفهومی است به نام «شیطان پرستی». حتما شما هم این تعبیر را شنیده اید. این روزها بیشتر از هر وقت دیگری این تعبیر به گوش می رسد. این تعبیر به معنای امروزی اش یک مفهوم کاملا غربی است. اما کسانی که دیگران را به راحتی به شیطان پرستی متهم می کنند اغلب چیزی از مباحث نظری این مقوله نمی دانند. کافی است ببینند طرف روی بدنش تتوی مثلثی شکل دارد و یا بر گردنش یک شئ عجیب آویزان است و یا این که روی تی شرت گل و گشاد طرف چیزهایی نامفهوم نوشته شده است. تمام. همین ظواهر کافی است تا طرف به شیطان پرستی متهم شود. یک سرچ ساده در گوگل بفرمایید و ببینید در همین مدت کوتاه چند نفر به دلیل شیطان پرستی دستگیر شده اند. نفس همین تکرار جمله شیطان پرستی خودش نوعی ترویج شیطان پرستی است. نفس این کار اشاعه منکر است. بگذریم از این که تکرار این واژه نوعی اعتراف به دین گریزی جوانان هم هست. چیزی که روایت رسمی حاکمیت مدام دارد آن را انکار می کند. علاوه بر این ها ریختن قبح این مفهوم هم در دل این ماجرا اتفاق می افتد و شیطان پرستی را به امری پیش پا افتاده و معمول بدل می کند. یک بار دیگر به آنچه درباره روزنامه کیهان گفتم فکر کنید. این نحوه از رفتار مدعیان مبارزه با شیطان پرستی نه تنها به نفی و نابودی شیطان پرستی واقعی در این سرزمین بدل نخواهد شد بلکه عده زیادی را ترغیب می کند تا حقیقتا این موضوع را دنبال کنند و چه بسا در جستجوهایشان به این موضوع علاقه مند شوند و آن وقت اگر جدی جدی رفتند و شیطان پرست شدند مقصر کیست؟ همان کسانی که این واژه را عین ریگ روان خرج کردند بی آن که به عواقبش بیندیشند. ای کاش قبل از هرکاری فقط کمی فکر می کردیم. فقط کمی.