در هر ۴ دموکراسی مورد بحث گروهی اقلیت بودند که با دموکراسی بهطور کامل مخالف بودند. اما ساختارهای معیوب از آن ها حمایت می کردند. این گروه اقلیت را استعمار داخلی (تندروها و رادیکال ها) و خارجی نام گذاشتم. و متأسفانه قدرت زیادی هم داشته و هر ۴ دموکراسی را بهناکامی کشانده و در مقابل حرکت ملّت ایستادهاند. عامل خارجی هم همواره ضد تجربیات ملی ایران در حوزه دموکراسی خواهی و پیشرفت کشور گام برداشته است. اما دموکراسی برای همیشه در ایران زنده بوده و زنده خواهد ماند.
گروه اندیشه: وحید اسلامزاده، در مقاله زیر به بررسی مفهوم دموکراسی و موانع تحقق آن در ایران میپردازد. نویسنده با اشاره به چهار تجربه مهم دموکراسیخواهی در تاریخ معاصر ایران یعنی مشروطیت، ملی شدن نفت، انقلاب ۵۷ و دوم خرداد ۷۶، به بررسی علل ناکامی این جنبشها میپردازد. اسلامزاده معتقد است که دموکراسی در ایران، علیرغم خواست و اراده مردم، به دلایل مختلفی از جمله استعمار داخلی و خارجی، عدم آموزش صحیح مفاهیم دموکراتیک، و نبود رسانههای آزاد و مستقل، به طور کامل محقق نشده است. در این مقاله، چهار ستون اصلی دموکراسی یعنی مشارکت مردم، شفافیت، فرصتهای برابر و رسانههای آزاد مورد بررسی قرار میگیرد و نشان داده میشود که در هر یک از این زمینهها، موانع و چالشهایی وجود داشته است. در نهایت، نویسنده به این نتیجه میرسد که دموکراسی در ایران، علیرغم ناکامیهای گذشته، همواره زنده بوده و خواهد بود، و مردم ایران با تجربهاندوزی از گذشته، میتوانند در آینده، دموکراسی واقعی را به صورت روند تدریجی و خشونت پرهیز، در کشور محقق کنند. ۶ محور اساسی که مقاله حول آن ها دور می زند شامل بررسی علل ناکامی جنبشهای دموکراسیخواهی در ایران، نقش استعمار در ناکامی دموکراسی در ایران، اهمیت آموزش مفاهیم دموکراتیک و نقش آن در تحقق دموکراسی ، نقش رسانههای آزاد و مستقل در تقویت دموکراسی، بررسی مشارکت مردم، شفافیت، فرصتهای برابر و رسانههای آزاد، و آینده دموکراسی در ایران است. این مقاله در زیر از نظرتان می گذرد:
****
فراتر از دموکراسی قانون وجود دارد. بدینمعنا که اول قانون بعد دموکراسی. در این مقاله به بحث قانون ورود نمیکنیم، میخواهیم اصول دموکراسی و علت ناکام بودن دموکراسی در ایران را مطالعه کنیم. حزب، در دموکراسی شکل میگیرد. حال پرسش این است: احزاب سیاسی در ایران تا چه میزان آموزش پایههای دموکراسی به اعضای خود داده و دموکراسی واقعی را نشان دادهاند؟ اما دانشگاههای حوزه علوم انسانی که مرکز اصلی آموزش دانش دموکراسی هستند تا چه میزان به دانشجویان، در آموزش دموکراسی و چالش های بر سر تحقق آن سهیم هستند؟ چه تعداد کتاب باعنوان دموکراسی حول موانع دموکراسی در ایران تدوین شده تا در ایران روند هم مسالگی شکل بگیرد؟ با این همه این ۴ مقطع در تاریخ دموکراسی سازی بسیار تأثیرگذار اما ناکام، مهمترین آموزش دموکراسی برای مردم ایران بوده است.
چهار ستون اصلی دموکراسی
۱. ملّتها هستند که دموکراسی را شکل میدهند. این قانون کلی اما بسیار مهم برای ایجاد اصول دموکراسی در هر کشوری است. منظور دقیق از این قانون چیست؟ در جاییکه ملّت بتوانند در تمامی تصمیمات اجرایی کشور حتی پس از انتخاب رئیسجمهور یا نمایندگان مجلس دخیل باشند در آن جا دموکراسی حاکم شده است. دموکراسی به معنای حکومت ملت است نه صرفا رأی دادن ملّت. حرف واقعی، ساده اما بسیار مهم و اساسی دموکراسی این است: ملّت فقط برای رأی دادن نیستند؛ ملّت برای حکمرانی هستند.
۲. پس از ملّت، شفافسازی دومین اصل مهم دموکراسی است. چرا باید دومین مرحلۀ اجراسازی دموکراسی، شفافسازی باشد؟ چون مسئولان جامعه، دستنشاندگان ملّت هستند و هر لحظه که ملّت بخواهد و لازم داشته باشد باید از نحوۀ اجرای مسئولیت خود گزارشی روشن و شفاف ارائه دهند. معنای واقعی دموکراسی این است: حکمرانی ملّت (که اربابان جامعه هستند) و مسئولیت دولتمردان (که زیردستان ملّت هستند).
حجم مبادلات و رفتوآمدهای اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی در دموکراسی از سایر اشکال حکومتی بیشتر است. پس در این حجم فراوان ضروری است برای جلوگیری از سوءاستفادههای احتمالی و پنهانسازی پیدرپی، گزارشهای کامل و شفافی از وضعیت نهادها و سازمانهای دموکراسی به ملّت (حکمران) داده شود.
۳. ایجاد فرصتهای برابر. اگر در کشوری فرصتهای برابری ایجاد شود و ملّت بهطور یکسان و برابر به فرصتها و امکانات دسترسی داشته باشند آن گاه میتوان مدعی شد که در آن کشور دموکراسی پا گرفته است. فرصتها شامل فرصتهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی میشود.«رانت» سم مهلک و کشندۀ دموکراسی است. فرصتها باید برای تمامی ایرانیان فراهم باشد؛ وقتی کسی نتوانست مجال بروز تواناییهایش را داشته باشد مسلماً و بدون تردید آن جامعه، نه تنها جامعهای دموکرات نخواهد بود بلکه به سوی تبعیض بیشتر و اضمحلال سوق خواهد یافت.
۴. مطالبهگری از طریق رسانهها. رسانهها قوۀ چهارم دموکراسی هستند. رسانههای ضعیف ، زبان الکنی برای ملّت خواهند بود، از این رو تراکم مشکلات هر روز بیشتر شده، و بحران ها رو به افزایش می رود. رسانهها از مهمترین اصول دموکراسی هستند چون قانون فشار برای اصلاح را اجرا میکنند. این اصلاح هم با فشار از پایین به بالا و هم از بالا به پایین خواهد بود.
طبق قانون رسانهها می توانند از دولت انتقاد کنند، زیرا وقتی جامعه دموکرات و سالم و توسیعه یافته ایجاد می شود که رسانه ها به صورت مستقل با انتقاد خود به برنامه ها نظام انتقادی را نیز تقویت کنند.
دو اصل ناکام ماندن دموکراسی در ایران
۱. نقش تأثیرگذار استعمار: از گذشته دور تا بهامروز استعمار در شکلگیری بحث دموکراسی در ایران تأثیرگذار بوده است. متأسفانه مفهوم استعمار در کشور ما نادرست و نابجا بهکار رفته است.
اگر استعمار را به دو بخش استعمار داخلی و استعمار خارجی تقسیم کنیم و در هر دو به استعمار پنهان و آشکار قائل باشیم، متوجه می شویم استعمار خارجی، تکلیفی مشخص دارد. مبارزه ایرانیان با این بخش همواره آشکار و شکوهمند وبوده است.
اما استعمار داخلی که شاید بتوان گفت مهمتر از استعمار خارجی است، اندیشه و افکار زیست و زندگی داخلی به صورت دانسته و یا نادانسته است که کشورهایی برای منافع خود با توسل به آن زندگی و اندیشه ها، برای تحقق اهداف خود به آن ها متوسل می شوند. اندیشۀ و زیست استعماری مانع اصلی پیشرفت ملّت ها است. ملّتی که زایش اندیشگی در آن خشک شده باشد، و در یک دُگم فکری محصور شود، به معنای آن است که دچار استعمار داخلی شده است که در یک احتمال، می تواند استعمار داخلی در خدمت استعمار خارجی نیز باشد.
این دو نوع استعمار از موانع اصلی شکل گیری دموکراسی در کشور ما هستند. ایران زمانی دچار استعمار بیرونی شد که از لحاظ اندیشه و زایش تفکر و پویایی درونی، در پایینترین مرحله از زیست اجتماعی و تاریخی خود بود. استعمار خارجی از این فرصت طلایی بهخوبی استفاده کرده است.
۲. آیا ملّت ایران ملّتی دموکراسیطلب هستند؟ پاسخ دقیق و قانعکننده بهاین پرسش بسیار سخت است. زیرا متأسفانه قدرت استعمار داخلی، شامل رانت و فساد بیشتر است. هرچند معتقدم قدرت ملّت همیشه بالاترین قدرتها خواهد بود. اما ملّت ایران هنوز منتظر تحول اساسی برای پذیرش دموکراسی و پیروزی بر استعمار داخلی است که به طرز پارادوکسیکالی در درجه نخست شامل تغییر جهان زیست فردی و اجتماعی و سپس تغییر جهان زیست حاکمیتی است. این قانع شدن هب تغییر و تغییر چه زمانی خواهد رسید؟ زمانیکه اکثریت ملّت به این فکر و اندیشه برسند که باید بر استعمار داخلی پیروز شد. به وجهی بخش مهمی از پیروزی ملت، برخودشان است که شامل زیست فردی و اجتماعی شان است.
یک مثال که همراه تجربه خودم است: مطالعه تاریخ از سوی دانش آموزان و دانشجویان، کسل کننده و مشکل اغلب تلقی می شود. زیرا استعمار خارجی، متاسفانه موفق شده تاریخ ایران را تاریخ عقب ماندگی و شکست معرفی می کند. این امر باعث شده که به طور عمومی، مردم ایران از گذشته خود بی اطلاع باشند. همچنین تلاش استعمار داخلی برای بها دادن به چند رشته تحصیلی که بهتعداد انگشتان یک دست هم نمیرسد، کشش و گرایش دانشآموزان و دانشجویان به تاریخ را کاملاً کاهش داده است. در نتیجه تاریخ ارتباط مستقیمی با درک دموکراسی دارد. ملتی که با علاقه تاریخ اش را نخواند تا با اصلاح نقاط ضعف اش نقاط قوتش را تقویت نکند، ناچار است با شکست های بیشتر آن را تکرار کند.
چهار دموکراسی ناکام در ایران
۱. نهضت مشروطیت: با توجه به اصولی که در بالا نوشته شد، نهضت مشروطیت ایران یکی از لحظات ناب و مهمترین رخدادهای ایران و جهان با رویکرد به عدالت طلبی است. اما در نهاد آرمان عدالت طلبی با تشکیل پارلمان به سوی تحقق دموکراسی نیز حرکت کرد. ولی برخی معتقدند مشروطیت در ایران ناکام بوده و از نگاه سیاسی-اجتماعی به نتایجی مورد نظرش دست نیافت.
در بیان علت ناکامی مشروطیت می توان به همان دو علت اصلی یعنی استعمار داخلی و خارجی اشاره کرد. عناصر فرآیندی که نمیخواستند مشروطیت رخ بدهد، شامل افرادی نیز بودند که ناخواسته و نادانسته نقش مانع را ایفا کردند. مسلماً جنگ جهانی اول در ناکامی مشروطیت بسیار تأثیرگذار بود. سه ارتش بزرگ شامل عثمانی، روسیه و انگلستان نبردی سنگینی را در شمال ایران آغاز کردند که خسارت صددرصدی آن را ملّت ایران پرداخت. شاید بتوان گفت هرج و مرج ناشی از این شکست یکی از دلایل بسیار مهم کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ باشد که برخی از تاریخ نویسان آن را متکی به استعمار خارجی می دانند. ذات این کودتا دیکتاتوری و دقیقاً مخالف با ذات مشروطیت بود. قدرت فساد آور است و قدرت مطلق فساد مطلق ایجاد می کند. تمامی خواسته مشروطهطلبان این بود که قدرت تام از بین برود.
۲. نهضت ملی شدن نفت ایران: مسلماً بعد از مشروطیت، مهمترین رویداد دموکراتیک در ایران نهضت ملی شدن نفت است. نهضتی که از پشتیبانی ملّت بهطور کامل برخوردار بود. این نهضت دموکراسی خواهی را در ایران رواج داد اما ناکام ماند چون با کودتای داخلی که عوامل استعماری داخلی و خارجی در آن دخیل بودند به ناکامی کشانده شد. نکته مهم این است که ملّت ایران ملّت بود ولی بزرگان کشورش این مهم را باور نداشتند.
نهضت ملی شدن نفت عمق دیدگاه ملّت ایران درباره دموکراسی را میرساند. این نهضت بهما میآموزد که شاید برخی در ظاهر بپندارند که ملّتی آموزش دموکراسی ندیده و حتی بینش آنرا نداشته؛ اما توانسته یکباره چنان قدرت دموکراسی را به رخ قدرتمندان بکشاند که همگان را غافلگیر کند. ملّت ایران نشان داد که بهخوبی میتواند از نهضت دموکراتیک خود و رهبرانش حمایت کنند. ملّتی که در کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ پشتیبان نهضت و رهبران آن بود.
حضور زنان در راهپیماییهای حمایتی از جنبش ملی شدن نفت ایران
عکس از ویژهنامه «آنگاه» بمناسبت سالگشت ملی شدن نفت (بهار ۱۴۰۰)
۳. انقلاب ۱۳۵۷: ایجاد دموکراسی در ایران از طریق انقلاب! آیا در جهان این تجربه وجود دارد؟ بله؛ مهمترین انقلابی که منجر به جمهوری شد، انقلاب فرانسه بود. انقلاب آمریکا و الجزایر نیز این ویژگی مهم را داشتند. ملّت ایران نیز با انقلاب، نظام دموکراسی را برای اولین بار تجربه کرد. این کار مهمی است که توسط ملّتی مقاوم و ایثارگر انجام شد. دموکراسی ملّت ایران پس از انقلاب در کدام مراحل اثباتپذیر است: در تمامی مراحلی که حکومت نیاز داشت تا ملّت حضور داشته و باعث تقویت حکومت خودخواستهای بهنام جمهوری اسلامی شود.
اگر امروز مورد پرسش قرار بگیریم که چرا انقلاب شد؟ آیا پاسخی جز اینکه بگوییم ملّت خواستند و انقلابی رویداد پاسخی دیگر نداریم! ملّت خواستند و شد. اگر ملّت نمیخواستند هر اتفاق دیگری میافتاد اما نصفه و نیمه بود. پس خواست ملّت اصلیترین عامل انقلاب است و بههمین علت دموکراتیکترین عمل هم هست.
اگر امروز مورد پرسش قرار بگیریم که آیا انقلاب بهصلاح ملّت بود؟ آیا پاسخی جز این داشتیم که هرچه ملّت بخواهد همان حق است. حقالناس. اصلاً جامعهشناسی علم حقالناس تعریف میشود. دورکیم جامعهشناس فرانسوی گفته که مذهبِ ملّت بهترین و کاملترین مذهب است … پس ملّت تنها حق روی زمین است و هرچه بخواهند نیز حق است.
انقلاب ۵۷ انقلابی راستین بود. چون ملّت خون و جانشان را تقدیم به دموکراسی کردند. اما متأسفانه استعمار خارجی و داخلی این دموکراسی زیبا را ناکام گذاشت: جنگ ایران و عراق. جنگی بود برای ناکامی دموکراسی در ایران که از طریق انقلاب بهدست آمده بود. چه تأسفبار است؛ ملّتی با حرکتی عمیق توانست پایدارترین دموکراسی را در کشوری دیکتاتور زده ایجاد کند اما در ادامه با جنگی ناعادلانه با موانع بزرگی روبه رو شد.
۴. دوم خرداد ۱۳۷۶: دوم خرداد ۱۳۷۶ لحظهای بود که ققنوس ملّت ایران در استمرار انقلاب ۱۳۵۷ از خاکستر خود برخاست و بر فراز مرز و بوم ایران پرواز کرد. یاد و خاطره انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶ برای همیشه در عقل و جان ملّت ایران باقی خواهد ماند. دوم خرداد ۱۳۷۶ عمق اندیشه دموکراسی ملّت ایران بود. حتی اگر فرصتی دیگر و دوم خرداد دیگری روی دهد، تمامی دوم خردادهای ایران وابسته به دوم خرداد ۱۳۷۶ است. این تجربۀ عمیق به ملّت ایران آموخت که در لحظه های کشور، چگونه نقش خود را ایفا کرده و تغییرات بنیادینی در کشورش ایجاد کند. دوم خرداد ۱۳۷۶ دموکراتیکترین خاطره جمعی ملّت ایران بود که تا ابد زنده خواهد ماند.
منتقدان دموکراسی در ایران مینالند که دموکراسی، غربی است و هنوز برای ملّت ایران این رفتار عمیق جا نیفتاده است. این منتقدان که سعی و تلاشی برای شناخت ملّت ایران نداشتند از این غافل بودند که ملّت بهخوبی میدانست دموکراسی چیست و بهزیبایی آنرا اجرا کرد. اما این دموکراسی ناکام ماند چون استعمار داخلی (حاملان تفکر و تندوی و رادیکال) و خارجی نخواست اینگونه دموکراسی در ایران بیشتر تجربه شود. آنان با کمک رسانههای داخلی و خارجی ناامیدی را در جامعه ایجاد کرده و در نهایت این دموکراسی عمیق و زیبا را با انتخاب کسی که عقلانیتی از دموکراسی نداشت در سال ۱۳۸۴ ناکام گذاشت. سال ۹۲ هرچند زمانی برای بازگشت به اصول ۷۶ بود آن نیز ناکام ماند. اکنون باید دید انتخابات ۱۴۰۳ به کجا ختم می شود؟
نتیجه: در هر ۴ دموکراسی مورد بحث گروهی اقلیت بودند که با دموکراسی بهطور کامل مخالف بودند. اما ساختارهای معیوب از آن ها حمایت می کردند. این گروه اقلیت را استعمار داخلی (تندروها و رادیکال ها) و خارجی نام گذاشتم. و متأسفانه قدرت زیادی هم داشته و هر ۴ دموکراسی را بهناکامی کشانده و در مقابل حرکت ملّت ایستادهاند. عامل خارجی هم همواره ضد تجربیات ملی ایران در حوزه دموکراسی خواهی و پیشرفت کشور گام برداشته است. اما دموکراسی برای همیشه در ایران هرچند شرایط اقتصادی ضرورت های خود را تحمیل می کند، زنده بوده و زنده خواهد ماند. بهنظر میرسد این گروه اقلیت با وجود اینکه فقط استعمار خارجی را دشمن اصلی ملّت ایران میدانند ولی خودشان چه خواسته و چه ناخواسته در برابر حرکت دموکراتیک ملّت ایران که میتوان گفت در جهان بیبدیل هستند ایستادگی کرده و در میدان آنان عمل میکنند.
منابع: ۱. الیزابت وینتروپ؛ انقلاب مشروطیت؛ ترجمه نسیم خلیلی؛ انتشارات ققنوس. ۲. یرواند آبراهامیان؛ کودتا؛ ترجمه محمدابراهیم فتاحی؛ نشر نی. ۳. چارلز کرزمن؛ ناگهان انقلاب؛ ترجمه رامین کریمیان؛ نشر نی. ۴. شهراد اثنیعشری؛ از دولت اصلاحی تا دولت اسلامی: تحلیلی بر آسیبشناسی عللگذار از دولت خاتمی به دولت احمدینژاد؛ ناشر عطایی
بیشتر بخوانید: عجایب و اسرار زندگی گذشتگان مساله اصلی علم امروز / جامعه شناسی ادبیات، راهی به فهم قوانین تمدن کهن سخنان کمتر شنیده شده محقق داماد و پورجوادی در باره زبان فارسی / معنی جدیدی از «مسلمان» بودن انگلیس برای توسعه خود و اروپا بعد از جنگ، نیاز داشت مصدق سرنگون شود / فساد اخلاقی دولت بریتانیا توسط پروفسور ژیدل افشا شد
۲۱۶۲۱۶