در گفتوگوی او [عالیخانی] ۱۵ خرداد نقطه مهمی در این ماجراست. او از جلسهای میگوید که گروهی از کارگزاران دلسوز حکومت برگزار میکنند تا راهحلی بیابند و پیامد این جلسه برکناری تقریبا تمام اعضای آن جلسه است.
در چرایی فروپاشی حکومت پهلوی معمولا با مجموعهای از سادهسازیها مواجهیم. سازوکار سادهسازی معمولا با فروکاستن مجموعه درهمتنیدهای از عوامل به یک عامل پیش میرود. در روایتهای سادهسازانه به تناسب از عامل خارجی، تصمیم قدرتهای جهانی (کنفرانس گوادلوپ)، نقش انگلیسیها در برکشیدن روحانیون و گاه حتی تصمیم یا خیانت شخص کارتر، قدرنشناسی و گول خوردن مردم، دلرحم بودن شاه و انتخاب رفتن از وطن به جای سرکوب مردم، نقش روشنفکران چپ و به ندرت خیانت برخی از عوامل رژیم به عنوان دلایل فروپاشی یاد کردهاند.
درباره همه این عوامل و دلایل میتوان با دادههای مستند تاریخی بحث کرد، اما به نظرم یکی از بهترین راهها برای یافتن پاسخ پرسش نخست مراجعه به داوری سران و کارگزاران رژیم پهلوی پس از سقوط و ارزیابی انتقادی دیدگاههای آنان است. بیشتر آنها پس از سقوط رژیم، در خارج از ایران فرصتی برای بازنگری در کارنامه حکومت و خود داشتند. بدیهی است که اندکی از آنان توانسته باشند، درباره نقش خود قضاوت درستی کرده باشند و حتی اگر قضاوتی باشد، باید به دیده تردید در آن نگریست، اما داوری با فاصله آنان درباره کارنامه حکومت قابل تامل است.