چرا ایران وارد مذاکرات شد؟

مواضع رسمی مقامات جمهوری اسلامی ایران از رهبر انقلاب گرفته تا رئیس‌جمهور و وزیر خارجه طی ماه‌های گذشته حاکی از مخالفت قاطع و جدی نسبت به مذاکره با آمریکا بود. از آن زمان که رهبر انقلاب مذاکره با آمریکا را غیر شرافتمندانه، غیرعاقلانه و غیرهوشمندانه خواند تا دیروز که آقای عراقچی با ویتکاف به صورت غیرمستقیم مذاکره کرد زمان چندانی نمی‌گذرد و این تغییر موضع بسیار قابل‌توجه است.

چرا ایران وارد مذاکرات شد؟

به گزارش خبرآنلاین به نقل از فارس، آنچه در ادامه به‌عنوان مبنای پذیرش مذاکرات تشریح می‌شود ناظر به تحولات گذشته است و منافاتی با بدبینی به آمریکا ندارد چه اینکه بر مبنای عملیات روانی جدید، آمریکایی‌ها تلاش می‌کنند از نتایج مذاکرات مثبت نمایی داشته باشند که علت آن شرطی‌سازی جامعه و اقتصاد ایران به نتایج مذاکرات است تا پس از یک دوره زمانی مؤلفه های حکمرانی جمهوری اسلامی ایران را منطبق بر خواست خود و مبتنی بر دست‌کاری در نتایج مذاکرات، دچار تنش کنند. اما به‌هرحال تا کنون منطق پذیرش مذاکرات به نحو زیر قابل‌درک است. .پیش از ذکر مسئله اصلی لازم است به 3 نکته توجه جدی کرد:

اول: سرعت تحولات بسیار بالا است. از زمانی که آقای عراقچی پیامی به واسط ایران و آمریکا دادند که ایران با مذاکرات غیرمستقیم موافقت کرد تا اعلام رسانه‌ای آن توسط ترامپ چند ساعت نیز نگذشت. یا حتی از لحظه‌ای که ایران پذیرفت با آمریکایی‌ها مذاکره کند تا شروع اولین دور مذاکرات در عمان کمتر از یک هفته فرصت برای هماهنگی‌ها و تدوین چارچوب‌های اولیه وجود داشت. این سرعت بالا، فرصت تحلیل و ارائه اخبار را از مقامات و منابع خبری گرفت. دوم: پیچیدگی تحولات نیز نسبت به دفعات قبل بسیار بالاتر است. مولفه هایی که دستگاه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران با آن مواجه است نسبت به دوره مذاکراتی برجام یا قبل تر بسیار متعددتر شده است. امروز وضعیت منطقه و تحولات جهانی و همین‌طور نسبت‌یابی قدرت‌های بزرگ جهان با یکدیگر و … به پیچیدگی مسئله اضافه کرده است. البته این شرایط فرصت‌های جدیدی نیز برای ایران خلق کرده است که بهره‌برداری از آن‌ها نیازمند هوشمندی و ذکاوت در فکر و عمل است. درک این پیچیدگی‌ها توسط افکار عمومی نیز زمان بر است و نمی‌توان به سهولت ابعاد مختلف مسئله را تشریح کرد. حتما این روندها توسط نهادهای مسوول به مرور تبیین خواهد شد.سوم: مذاکراتی که انجام شد با هماهنگی کامل در تمام سطوح جمهوری اسلامی ایران شکل گرفت. نمی‌توان تصور کرد که از صداوسیما گرفته تا وزارت خارجه، رسانه‌های رسمی و مقامات دولتی و … مسیری را طی کرده باشند و این مسیر بدون هماهنگی‌های کامل انجام شده باشد. در این مسیر تمام مقامات و نهادهای جمهوری اسلامی ایران بر اساس وظایف و اختیارات خود مسئولیت دارند و باید نسبت به وظایف خود متعهدانه رفتار کنند.

با این سه مقدمه سراغ تحلیل تغییر موضع ایران برویم. ایران چرا از نفی قاطع به مذاکرات عمان رسید؟ پاسخ را باید در تغییر شرایط جست‌وجو کرد. به عبارت دقیق‌تر باید دید کدام مؤلفه های مهم تغییر اساسی کرد که جمهوری اسلامی ایران علی‌رغم مواضع پیشین خود سراغ مذاکره رفت. شرایط فعلی حاکم بر روابط ایران و آمریکا حاکی از تغییر دو مؤلفه اصلی و یک مؤلفه کلان نسبت به وضعیت پیشین است.اول: اولین مسئله‌ای که وضعیت را نسبت به قبل تغییر داد نامه ترامپ به رهبر انقلاب بود. دفتر رهبر انقلاب با انتشار یک متن در خصوص این نامه نوشت: « ماجرا از جایی متفاوت شد که ترامپ، در نامهٔ خود، به‌نوعی از مواضع پیشین خود عقب‌نشینی کرده و نسبت به محدودشدن مذاکرات به موضوع هسته‌ای چراغ‌سبز نشان داد.» پیش از این نامه تمام مواضع و سخنرانی‌های مقامات آمریکا نشان می‌داد آنها سعی دارند ایران را وادار به مذاکره درباره موضوعات منطقه‌ای، موشکی و هسته‌ای کنند. درحالی‌که ابتکار عمل‌هایی که طی این چند وقت اخیر از سوی ایران انجام شد طرف مقابل را مجاب کرد که از موضع خود عقب‌نشینی کرده و به‌صرف موضوع هسته‌ای اکتفا کنند. شاید موضع غیر شرافتمندانه بودن مذاکره با آمریکا را بتوان اینجا درک کرد. یعنی اگر ایران در شرایط فعلی منطقه (یمن، غزه، لبنان و …) بر سر میز مذاکره با آمریکا نشسته بود و درباره سرنوشت آنها می‌خواست مذاکره کند واقعاً اقدام شرافتمندانه‌ای به نظر نمی‌رسید. یا اگر ایران میخواست درباره قدرت موشکی خود با آمریکایی‌ها مذاکره کند چندان هوشمندانه و عاقلانه به نظر نمی‌رسید. لذا محدودشدن موضوع مذاکره به مسئله هسته‌ای که پیش‌ازاین نیز ایران بارها دراین‌خصوص مذاکره کرده بود قابل‌درک است.

دوم: ترامپ چند روز قبل از آنکه نامه خود را ارسال کند خبر ارسال آن را رسانه‌ای کرد. رهبر انقلاب اولین موضعی که اتخاذ کردند اینگونه بود: « رئیس‌جمهور آمریکا می‌گوید ما آماده هستیم با ایران مذاکره کنیم و به مذاکره دعوت [می‌کند] و ادّعا می‌کند که نامه‌ای فرستاده ــ که البتّه به ما نرسیده؛ یعنی به من نرسیده ــ به نظر من این فریب افکار عمومی دنیا است؛ این معنایش آن است که ما اهل مذاکره‌ایم، می‌خواهیم مذاکره کنیم، صلح کنیم، دعوا نباشد، ایران حاضر به مذاکره نیست.» فریب افکار عمومی یک اقدام جدی و چندوجهی است. پیچیدگی ابعاد این موضوع ممکن است هنوز به طور کامل روشن نباشد و ایران باید به‌سرعت اقدام لازم را برای مقابله با آن انجام می‌داد.

سوم: کلان موضوعی نیز که فضای عمومی را تغییر داد روند عقب‌نشینی های مکرر آمریکا در قبال ایران بود. ایران توانست هم موضوع مذاکرات را محدود، هم محل مذاکرات را تعیین، هم فرم مذاکرات یعنی غیرمستقیم بودن مذاکرات را تعیین کند و به‌نوعی عدم اعتماد خود به‌طرف آمریکایی را نشان دهد. جمهوری اسلامی ایران در نهایت با فشار دیپلماتیک خود نیز توانست رژیم صهیونیستی را هم توسط آمریکا کنترل کند. این تحولات چیزی نیست که بتوان به‌راحتی از آنها عبور کرد. کافی بود یک مورد از این موضوعات به نفع طرف آمریکایی به سرانجام برسید تا طرف مقابل پروپاگاندای رسانه‌ای خود را به راه بیندازد و طبل پیروزی بکوبد. منطق حکمرانی جمهوری اسلامی ایران بر اساس شرایط روز دقیق تعیین می‌شود و فهم ماجرا بر اساس یک روند قابل درک است.

311311

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *