اگر حاکمیت و دولت در صدد وفاقاند، خطمشیها و سیاستهای فرهنگی نوروزگریزی را کنار بگذارند. خطمشی نوروزگریزی دستاوردی برای سامان سیاسی ایران نداشته و شکافها و تنشهای درون جامعه را بیشتر کرده است. ضروری است سیاستمداران و ایدئولوگهای رسمی بازاندیشی انتقادی جدی در بنیانهای فکری خود در حوزه سیاست فرهنگی انجام دهند و تنش سیاست فرهنگی بین سه فرهنگ ملی، مدرن و مذهبی ادامه ندهند.
حکومت تلاش کرد با دستکاری در فرهنگ ملی ایرانیان و با تحقیر فرهنگ مدرن، قدرت و اعتبار بیشتری به فرهنگ شیعی دهد. این باعث شد که شکافها و تنشها و تعارضات و تضادهای درون جامعه شعلهور شود و در طیفهای سیاسی و اجتماعی بحران به وجود آورد و گروههای اجتماعی دچار تعارض شدند؛ گروههایی که برای قرنهای طولانی فرهنگ دینی داشتند و با فرهنگ ملی همزیستی عمیقی پیدا کرده بودند. حکومت سر ستیز با نوروز و آیینهایش را ندارد، اما وزن کمی در سیاست فرهنگیاش به آن میدهد. میخواهد از آن بگریزد و تا حد ممکن از بروز و ظهورش در حوزه عمومی بهصورت نمایش و جشن جمعی بپرهیزد. نوروز را به فولکلور تقلیل میدهد، درحالیکه نوروز و آیینهایش در شکل زندگی مردم ادغام شده و زندگی روزمره ایرانی کاملاً تنیده با جشنها و آیینهای نوروزی است. اگر حاکمیت و دولت در صدد وفاقاند، خطمشیها و سیاستهای فرهنگی نوروزگریزی را کنار بگذارند. خطمشی نوروزگریزی دستاوردی برای سامان سیاسی ایران نداشته و شکافها و تنشهای درون جامعه را بیشتر کرده است. ضروری است سیاستمداران و ایدئولوگهای رسمی بازاندیشی انتقادی جدی در بنیانهای فکری خود در حوزه سیاست فرهنگی انجام دهند و تنش سیاست فرهنگی بین سه فرهنگ ملی، مدرن و مذهبی ادامه ندهند. جامعه ما ترکیبی از هر سه فرهنگ است و هر گونه تلاش برای تحقیر یکی از اینها به نفع دیگری، در نهایت تنشها و تعارضات سیاسی-اجتماعی و فرهنگی در جامعه را گسترش میدهد و امکان انسجام جامعه را از بین میبرد. اشتباه پهلوی این بود که فرهنگ ملی را مرکز قرار میداد و فرهنگ مذهبی را در حاشیه میراند و همان نگذاشت پهلوی عاقبت به خیر شود. جمهوری اسلامی هم اگر بخواهد مثل پهلوی همان سیاست را دنبال کند منتها این بار فرهنگ مذهبی را مرکز قرار دهد و فرهنگ ملی را طرد کند، همان سرنوشت را پیدا خواهد کرد. این الگوی سیاست و گفتمان فرهنگی رفوزه شد.
جمهوری اسلامی خوب است کارنامه رفوزگی پهلوی را مطالعه کند. ما باید به تعادل در سه فرهنگ برسیم تا جامعه بتواند زندگی عادی را تجربه کند. ۴۵ سال است که به خاطر تلاش حاکمیت برای دستکاری در این سه فرهنگ و ایجاد نابرابری در این سه فرهنگ، زندگی عادی مردم دچار اختلال شده است. تا حدی بحرانهای مادی و اقتصادی که مردم امروز با آن روبهرو هستند به دلیل تعارضهایی است که بین این سه فرهنگ به وجود آمده است. اگر جمهوری اسلامی فرهنگ نوروزی را منبع بزرگ جامعه برای حیات اقتصادی آنها میپذیرفت، امروزه ما در حوزههای گوناگون گردشگری نوروزی و بازارهای نوروزی با سیزده کشور منطقه نوروز، مبادلات منطقهای و بینالمللی عظیمی داشتیم که میتوانست به اندازه نفت یا حتی بیشتر از نفت، اقتصاد مردم ایران را تغذیه کند.
علاوه بر این، اگر فرهنگ نوروزی مثل فرهنگ محرم شأن و اعتبار خود را از دیدگاه حاکمیت داشت و به همان اندازه محرم دستگاههای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی برای باشکوهتر شدن فرهنگ نوروزی بسیج میشدند، نشاط و شادی که در جامعه شکل میگرفت مولد انرژیهایی برای حیات اقتصادی بود. امید جامعه بیشتر میشد و انسجام اجتماعی و فرهنگی به وجود میآمد و بخش وسیعی از هزینههایی که دولت برای امنیت اجتماعی یا برای کنترل جامعه میکند این هزینهها را نمیکرد. این هزینهها به این دلیل است که درون جامعه پر از تعارض و یأس است نه نشاط و شادابی. اگر فرهنگ نوروزی گسترش پیدا کند و حاکمیت نوروز را بهمثابه الگو در توسعه میدید و ببیند، دستاوردهای نوروز بسیار بیشتر بود و میشود. در کتابم نوروز نو۴ پیوند نوروز و فرهنگ نوروزی با توسعه را مفصل شرح دادهام و نیازی به بسط آن در اینجا نیست.
منبع: چشم انداز ایران
216216