استعمار دیجیتال برخلاف استعمار کلاسیک خون نمیریزد. اما ریشهزنی آن عمیقتر است. زیرا زبان را تضعیف میکند، حافظه را دستکاری میکند، الگوهای فکری را شکل میدهد، و در نهایت ملتها را تبدیل به کاربران بیقدرت در پلتفرمهای ساختهشده توسط دیگران میکند.
چگونه اسرائیل و غرب بدون شلیک یک گلوله ذهن ما را تسخیر کردهاند؟
وقتی علی، نوجوانی اهل غزه، به صدای دوردست پهپادی در آسمان گوش میداد، آرام گفت: «وقتی صدایش هست، هنوز میتوان پنهان شد. اما وقتی ساکت میشود، آنجاست که باید ترسید. چون دیگر تصمیم با انسان نیست؛ با کامپیوتر است.»
در این یک جمله ساده، واقعیتی پنهان شده که جهان عرب باید آن را جدی بگیرد: ما وارد عصری شدهایم که اشغال دیگر با سرباز و تانک انجام نمیشود، بلکه با داده و الگوریتم؛ با هوش مصنوعی و سکوت.
استعمار در قرن بیستویکم نه با پرچم، بلکه با پلتفرم میآید. غرب و متحد کلیدیاش، اسرائیل، حالا میدان جنگ را از جغرافیای فیزیکی به فضای ذهن و روان مردم منتقل کردهاند. دوربینهای هوشمند در شهرها، جاسوسافزارها در تلفنها، سانسور هوشمند در شبکههای اجتماعی، و ترورها بر پایه تحلیل داده – همه نشانههای این نوع تازه از اشغالاند: استعمار دیجیتال.
اسرائیل در این میان، بازیگر پیشتاز منطقه است. شرکتهایی مانند NSO Group (سازنده پگاسوس)، Cellebrite و Elbit Systems، نه فقط ابزار شنود و کنترل، بلکه ابزار اشغال بیسر و صدا را تولید میکنند. فناوریهایی که ابتدا در سرزمینهای اشغالی علیه فلسطینیها آزمایش میشوند، سپس به کشورهای دیگر صادر میگردند.
بر پایه گزارشهایی از Citizen Lab و MIT Technology Review، برخی عملیاتهای پهپادی اسرائیل علیه نیروهای مقاومت یا فعالان فلسطینی، بر اساس تحلیل هوش مصنوعی از دادههای رفتاری و ارتباطی افراد هدفگیری شدهاند؛ بدون تصمیم انسانی مستقیم. به عبارتی، «ترورهای الگوریتمی» حالا جایگزین دادگاه شدهاند.
اما این فقط امنیت نیست که در خطر است. آنچه هوش مصنوعی تهدید میکند، فرهنگ، هویت و خودآگاهی جمعی ملتهاست. پلتفرمهایی مانند فیسبوک و اینستاگرام، تصمیم میگیرند که چه کسی دیده شود و چه صدایی خاموش بماند. در جریان درگیریهای اخیر فلسطین، هزاران حساب کاربری عربی یا طرفدار مقاومت بهصورت سیستماتیک حذف یا محدود شدند. در حالی که صفحات صهیونیستی بدون مانع به فعالیت خود ادامه دادند.
این یعنی جنگ روانی هوشمند؛ جنگی که سرباز ندارد اما تلفاتش نسلیست. نسلی که در مدرسه انگلیسی یاد میگیرد، در شبکههای اجتماعی غربی دیده میشود، و هویتش را با معیارهای سیلیکونولی تعریف میکند.
جهان عرب، علیرغم منابع مالی و انسانی گسترده، همچنان وابستهترین منطقه جهان به فناوریهای غربی است. هیچ کشور عربی موتور جستوجو، سیستم عامل یا شبکه اجتماعی بومی مؤثری ندارد. حتی پروژههای دولت دیجیتال نیز غالباً با زیرساخت شرکتهای غربی یا وابسته به رژیم صهیونیستی اجرا میشوند. در چنین شرایطی، حاکمیت سایبری فقط یک رؤیاست.
استعمار دیجیتال برخلاف استعمار کلاسیک خون نمیریزد. اما ریشهزنی آن عمیقتر است. زیرا زبان را تضعیف میکند، حافظه را دستکاری میکند، الگوهای فکری را شکل میدهد، و در نهایت ملتها را تبدیل به کاربران بیقدرت در پلتفرمهای ساختهشده توسط دیگران میکند.
امروز دیگر گوشی هوشمند تنها ابزار ارتباط نیست؛ ابزار کنترل، جهتدهی، و گاه اعدام است. اگر دقت نکنیم، بچههای ما در مدارس بومی تحصیل میکنند، اما در دنیایی رشد میکنند که با دادههایشان آنها را برنامهریزی کردهاند.
اینجا نقطهایست که باید ایستاد و اندیشید. باید دانست که سکوت در برابر استعمار دیجیتال، یعنی پذیرش نوعی بردگی بیصدا. در این میدان، نبرد با اسلحه نیست؛ نبرد با بیخبری است.
جهان اسلام نیازمند بیداری دیجیتال است. اتحاد منطقهای برای دفاع از دادهها، توسعه فناوری بومی، آموزش نسل جدید به زبان مقاومت دیجیتال، و تدوین قوانین حمایت از حاکمیت سایبری، فقط گزینه نیست؛ ضرورت است.
غرب با پلتفرم استعمار میکند، اسرائیل با الگوریتم. اگر ما غایب باشیم، بازی علیه ما نوشته میشود.
یا باید سازنده شویم، یا بلعیده خواهیم شد.