مینو مداح، سرمربی کنار رفته تیمملی تکواندو مهمان ما در کافه خبر بود.
سعید آقایی – سپهر ستاری: او چهره نرسیدن ها و نامهربانی ها و حسرت هاست. زنی با کوله باری از افتخار و چمدانی از مدال و ویترینی پر از جام. کوله بار، چمدان و ویترینی که می توانست رنگین تر و جذابتر و سنگین تر باشد اگر برخی از تنگ نظری ها و حسادت ها و بی معرفتی ها نبود. خودش نام همه این ها را بازی سیاسی می داند. سیاستی که ورزش را آلوده کرده و تیشه به ریشه ورزش زده. سیاستی که اگر نبود، شاید حالا او را همردیف محمد بنا پرافتخارترین مربی ورزش ایران می دانستند که شاگردانش کرور کرور مدال به سینه زده اند. سیاستی که اگر نبود، شاید شاید امروز اولین دختر مدال آور تاریخ المپیک ایران به جای اینکه زیر پرچم بیگانه ها مبارزه کند، هنوز در مام وطن بود و کنار ناهید و مبینا برای این پرچم می جنگید. هنگامی که کیمیا صحبت می کند و او را با صفت «دخترم» خطاب می کند، صدایش آمیخته به اندوه و غبن است. همان دختری که او برایش شبانه روزی تلاش کرد و پا به پایش عرق ریخت تا به اوج برسد و ستاره شود اما به هنگام میوه دادنش مربی را از شاگردش با نامهربانی جدا کردند تا طعم شیرین این مدال را مزه نکند. مدالی که می توانست خوشرنگ تر باشد، اگر او در ریو کنارش بود.
حالا تاریخ بار دیگر در جهتی معکوس روایت شده. این بار نامهربانی بعد از المپیک شروع شد؛ المپیکی حیرت انگیز و درخشان. اما پاداش آن دو مدال نوبرانه و تاریخساز بی مهری بود تا او این بار بعد از المپیک از تیمش جدا شود.
چند ماه بعد از آن المپیک رویایی و چند هفته بعد از آن نامهربانی تلخ مینو مداح سرمربی موفق تیم ملی تکواندو زنان به خبرآنلاین آمد تا خاطرات روزهای دور و نزدیک را دوره کند و قصه های تلخ و شیرین را بدون پرده و بدون سانسور از زبانش بشنوید.
تکواندوی زنان در المپیک پاریس عملکرد درخشانی داشت. شما قبل از المپیک پیشبینی چنین عملکرد درخشانی را داشتید؟
قبل از المپیک همه همکاران رسانهای شما این سوال را میپرسیدند که چند مدال میگیرید؟ اگر به جوابهای من آشنا باشید، همیشه میگویم قابل پیشبینی نیست ولی به مسئولان خودمان گفتم ما میتوانیم در بخش زنان ۲ فینالیست داشته باشیم. الان هم جدا از اینکه خدا را بابت عزتی که به ما داد شکر میکنم ولی هنوز هم میگویم هر ۲ مدال ما میتوانست خوشرنگتر باشد. زمین المپیک خیلی با مسابقات دیگر فرق دارد و برای همین پیشبینی واقعا سخت است. همانطور که ممکن بود ما مدال خوشرنگتری بگیریم، احتمال داشت که مدال نگیریم. اینکه گفتم هر ۲ پتانسیل گرفتن مدال خوشرنگتر را داشتند، بهدلیل شناخت ورزشکاران خودمان و کشورهای دیگر بود.
پس به نظر میرسد خیلی هم از نتیجه راضی نیستید و شاید فکر میکردید میتوان بهتر از این هم نتیجه گرفت.
ناهید کیانی در فینال مقابل حریف کرهای شکست خورد که همین ورزشکار را در مسابقات گرندپری رم برده بود. وقتی میدانستیم در جدول چه کسانی صعود میکنند، من این احتمال را میدادم که ورزشکارم طلا بگیرد. چون ما یکی، دو مسابقه سخت را پشتسر گذاشتیم و شاید نگرانی ما از آن بازیها، بیشتر از مسابقه با حریف کرهای بود و شاید میتوانست طلا هم بگیرد ولی نشد. او یک مقدار آسیب دید و فاصله بازیهای نیمهنهایی و فینال هم خیلی زیاد شد و ۴ ساعت زمان برد و ناهید کیانی از همه حریفانش سبکتر بود. او در وزن ۵۳ کیلوگرم مدال طلای قهرمانی جهان گرفت ولی در المپیک وزن ۵۷ شرکت کرد. درحالی که خیلیها از وزن ۶۲ و ۶۵ کیلوگرم آمده بودند. او تقریبا از همه سبکتر بود. در حین مسابقه آسیبها و کوفتگی برای او به وجود آمد که در آن فاصله ۴ ساعته، بدنش سرد شد و این به ضرر ما بود و شاید میتوانست در فینال عملکرد بهتری هم داشته باشد.
فکر نمیکنید که یک بخشی از این افت عملکرد در کنار عواملی که گفتید، به این خاطر بود که ناهید کیانی فکر کرده ماموریتش تمام شده و به نوعی اشباع شد؟
نه، من اگر کنارش نبودم یا ناهید کیانی را نمیشناختم، از بیرون همین قضاوت را میکردم ولی اصلا این شکلی نبود. من در آن ۴ ساعت کنارش بودم و ورم ساق پای او طوری بود که یک پای او، ۲ برابر پای دیگر شد. با اینکه کلی مراقب بودیم و یخ گذاشتیم و پزشک کنارش بود. واقعا نتوانست و نشد و زورش نرسید. وزن کمی هم که نسبت به حریفانش داشت، اثرگذار بود. من اصلا فکر نمیکنم که او قانع شده بود.
شما گفتید بازیها سخت ما در دیدارهای اول و دوم بود. میخواهم به مبارزه ناهید کیانی و کیمیا علیزاده اشاره کنم. با توجه به شکست کیانی در المپیک توکیو، این بازی حساستر هم شده بود. کمی در خصوص این تقابل بگویید.
من هنوز میگویم کیمیا هم دختر ایران است. او ۳ سال در تیم ملی بازیکن من بود و اصلا با من سهمیه المپیک گرفت. بماند که در آن دوره کملطفی شد. فشاری که در المپیک قبلی روی ناهید آوردند و بعد از آن خیلی واکنشها روی او تاثیر گذاشت. یک جایی گفت ولی از المپیک برمیگشتم، آرزو کردم این هواپیما سقوط کند و من به ایران نرسم! ببینید تحت چه فشاری بوده که این حرف را زده. من در آن مقطع سرمربی تیم ملی نبودم ولی وقتی برگشت، باز هم روزهای سختی را پشت سر گذاشت تا اینکه در مسابقات جهانی مدال طلا گرفت. قبل از آن هم قهرمانی آسیا و کشورهای اسلامی را آوردیم ولی جهانی متفاوت است. وقتی از پس نایبقهرمان المپیک و قهرمان جهان برآمد، دید میتواند و میخواهم بگویم از آنجا به بعد آدم دیگری شد و باید به کمکهای دکتر حمزه هم اشاره کنم که به عنوان روانشناس کنار ناهید بود. مجموعه هم کنار این ۲ بچه زحمت کشید. من هم لحظهای از او جدا نشدم و شبانهروزی تلاش کردیم. این فشارهای روحی و روانی وقتی میخواست با کیمیا روبهرو شود، خودش را نشان داد. آنها دوست بودند و خاطره مسابقه قبلی هم وجود داشت. این استرس را حتی در مسئولین هم ایجاد کرده بود. من متوجه میشدم که شاید خیلیها هم فکر میکردند ناهید از پس این مسابقه برنمیآید. من بهتر از ناهید محیط را میدیدم چون او سرگرم بود. خیلیها میگفتند این برای ما یک فینال است. من میگفتم ناهید از پس این مسابقه برمیآید و او را در فینال میبینیم. این انرژیها منفی بود و میتوانست روی ناهید تاثیر بگذارد. بازی راحتی نبود و کیمیا بازیکن قوی و باتجربهای است و سخت از آن بازی رد شدیم ولی ناهید موفق شد.
شب قبل از مسابقه شرایط ناهید کیانی چطور بود و چگونه او را آماده کردید؟
آمادهسازی از قبل انجام شده بود ولی ناهید شب قبل از مسابقه خیلی درباره مسابقه حرف نمیزند و این صحبتها باید قبلا میشد. این بچهها برای هر حریفی جدا تمرین کرده بودند و میدانستند باید چه تاکتیکی در زمین داشته باشند. مشاوره دکتر حمزه شب قبل از بازی خیلی کمک کرد و ما هم سعی کردیم به او آرامش بدهیم. روز قبل هم اتفاق خوبی افتاد و مبینا نعمتزاده مدال گرفت و روحیه ناهید هم بهتر است.
یادتان هست که پای شیاپچانگ، در لحظهای که میخواست وارد مسابقه شود، به او چه گفتید؟
من همیشه به همه بچهها قبل از مسابقه میگویم «بهت ایمان دارم دختر، محکم باش، خودت باش و مطمئن باش که موفق میشوی». ناهید را خیلی نمیتوان به چالش کشید و اگر کنار زمین خیلی حرف بزنید و آرامش نداشته باشید، او بدتر میشود و آرامشش را از دست میدهد. من با این زندگی شبانهروزی و اعزامها شناخت زیادی از بچهها داشتم و وقتی من آرامشم را حفظ کنم، او به من بیشتر اعتماد و تکیه میکند. برای همین وقتی میخواست وارد زمین شود، گفتم خودت باش و اگر خودت باشی، کسی نمیتواند تو را شکست دهد.