کادرهای ورزیده علی لاریجانی

از نشانه های نیروهای متوازن ساز، قدرت آنان در میزان توافق سازی است. اما این تفکر و استراتژی اگر در نهادها و نیروهای مهم و استراتژیک اگر جایگاهی نداشته باشد، قادر نخواهد بود چنین نقشی را ایفا کند. برای مثال آیت الله هاشمی رفسنجانی قادر بود با یک فراخوان، بر حسب ضرورت راهبردی، به گفت و گو با نمایندگان بالا و پایین نظام سیاسی بپردازد. گستره مشرب او دارای انعطافی بود که از همه جناح ها، قادر به اخذ مشورت از آنان یا مرجعی برای حل اختلاف آنان بود. به نظر می رسد در خلاء آیت الله هاشمی رفسنجانی، مشی خلاق او برای تامین منافع ملی، توسط نیروهایی با این روش و مسلک، توسط نیروها و گروه های مختلف و همچنین، و به ویژه در هسته مرکزی حاکمیت سیاسی، تحت عنوان اصولگرایان میانه در حال رشد بوده که در مرکز آن علی لاریجانی و دیگر کادرهای ورزیده او قرار دارند. یکی از کادرهای ورزیده مذکور، منصور حقیقت پور نماینده سابق مجلس و استاندار سابق اردبیل است. اهمیت حقیقت پور در آن است، که به عنوان یک نیروی نظامی طراح نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به طور کامل حامی و حامل نظریه انتخابات، با حضور و مشارکت مردم است. از این منظر می توان گفت علی لاریجانی، از کنشگران انتخاباتی چون حقیقت پور، به عنوان نماینده آرمان های طبقه متوسط برای اعتلای کشور، به وفور برخوردار است. حضور چنین کادرهایی برای دو طیف مذهبی و سکولار خوشایند نیست: ۱-نیروهای انجمن حجتیه که با توسل به نظریه ظهور منجی، مخالف هر نوع اصلاح با مشارکت مردم و در نتیجه افزایش هستند. تا همه نظام برای بقای خودش و رفتن به سوی ظهور به آنان متکی شود. و۲- نیروهای برانداز سکولار که با عدم مشارکت مردم در انتخابات، خواهان تعمیق شکاف ملت و دولت بوده، و از طریق تعمیق شکاف و تضادها، با افزایش فسادهای افسارگیخته، براندازی را دنبال می کنند. طراحی دو طیف مذکور با حضور کادر میانه رو در داخل حاکمیت سیاسی، و حوزه نخبگان، روشنفکران، و احزاب سیاسی تا کنون شکست خورده است.

نقش تاریخی کادرهای ورزیده میانه رو و علی لاریجانی

حضور نیروی مذکور، مانع اساسی در فرآیند خالص سازی در حاکمیت سیاسی بوده است. زیرا تفکر میانه روی، در هسته مرکزی قدرت، قادر بوده نگرانی های طبقه متوسط را در باره حفظ نظم و قانون نمایندگی کرده، و آنها را با تاکید بر رفتن به سوی تحقق حاکمیت قانون به جای حاکمیت فرمان، و تحقق دولت قانونی به جای دولت استثنایی، برانگیزد. از منظر نقش تاریخی و تفکر نیروی میانه رو داخل حاکمیت، خروج از دولت استثنایی جز با تنش زدایی با دنیای خارج و رفع تحریم ها، همچنین قبول اف ای تی اف، و تقویت زندگی روزمره مردم ممکن نیست. چنین بینشی ناشی از پرهیز از همه رفتارهایی است که می تواند ساختارها، و سیاست ها را بیش از گذشته به یک کلاف سردرگم تبدیل بکند. از منظر طیف میانه رو داخل حاکمیت، پروژه نیروهای تندرو همواره برهم زننده پروژه طرف مقابل و در نتیجه ناتوان از «ساختن» بوده که خود به ایجاد روال های غیر قانونی و تحقق دولت استثنایی انجامیده است. از این رو است که کارنامه کادر تندرو در دولت شهید رئیسی، کارنامه مطلوبی نیست، هرچند شاید ایشان تا زنده بود تلاش می کرد به ابعاد شاخصیت اجتماعی پیروان خود، وجه خلاقیت و ساختن نیز بدهد.

در عین حال نقش تاریخی کادرهای ورزیده میانه رو و شخص علی لاریجانی بر این امر آگاهی دارند که برای حصول به موفقیت، آینده سیاسی ای وجود نخواهد داشت، مگر توفیق در حصول توافق و توافق سازی برای عبور از مرحله های دشوار کنونی که با توجه ساختارهای ناکارآمد، و حاکمیت حذف به مثابه وضعیت اجتماعی، سترون شده است. علی لاریجانی که در عمق حاکمیت سیاسی، دارای قدرت و نظریه اصلاح است، به خوبی در برابر خواست های رهبران گروه های مخالف طیف های اصولگرا تندرو، برای خروج از ائتلاف گسترده اصلاح در ایران بزرگ مقاومت کرده است. این ائتلاف گسترده نانوشته، در جریان مذاکرات مطبوعاتی، کلابهاوسی، با در نظر گرفتن منافع ملی، آگاهانه اجازه نداده اند در اصل جبهه گسترده مذکور، خللی وارد شود. همچنین علی لاریجانی با اگاهی از قدرت جبهه مذکور، به خوبی می داند که رد صلاحیتش ، برای تضعیف جبهه مذکور و تفکر حاکم بر آن بوده است تا از این طریق با ایجاد ناامیدی، آنان را از راهی که انتخاب کرده اند منصرف کنند. به عبارت دیگر، فلسفه اصلی رد صلاحیت ، عدم ظهور و بروز نگاه میانه روانه داخل حاکمیت، در پایگاه اجتماعی بوده است. هرچند ممکن است هدف تضعیف ساختاری تندروها، توسط میانه روهای داخل حاکمیت کماکان صورت نگرفته باشد اما با طرح بحث خالص سازی از سوی میانه روها به رهبری علی لاریجانی در مرکز حاکمیت سیاسی، تندروها را از امتیازاتی که مایل بودند به دست بیاورند محروم کرده است. تندروها از علی لاریجانی چه می خواستند: تجدید نظر در متحدان استراتژیک خود در تامین منافع ملی و مردم به مثابه یک تفکر، و استراتژی. علی لاریجانی با عدم قبول درخواست تندروها، تاوان تفکر و استراتژی خود را در دو دوره رد صلاحیت در انتخابات و ... پرداخته است.

تغییر پارادایم، و نقش نیروی میانه رو داخل حاکمیت سیاسی

اما نکته مهمتر آن است که لاریجانی و نیروی همراه او متوجه یک تفاوت اساسی در تحولات کنونی ایران هستند. ابتدا روند اصلاح از طریق یکی از فرمول های«جابه جایی قدرت» و یا «تغییر شکل»، به صورت کامل ممکن نیست. این امر به دلیل ویژگی خاص حکومت در ایران و تقسیم قدرت میان رهبری و رئیس جمهوری در ساختار قانون اساسی است. این وضعیت تاکنون در تحولات کشورهای دیگر به چشم نخورده است. بر این اساس از یک سو در حاکمیت سیاسی نیروهای میانه رو دست بالا را ندارند، به همین دلیل کاندیدایشان چون دکتر علی لاریجانی از رقابت های انتخاباتی حذف می شود. نیروهای اعتدالگرا و اصلاح طلب نیز از اجماع اجتماعی یکدست، برای کسب رای ۷۰ درصدی مانند سال 1376برخوردارنیستد، تا بتوانند وارد قدرت شده و به اصلاحات مورد نظر خود اقدام کنند. بنابراین حضور اعتدالگرایان، و اصلاح طلبان، در انتخابات، به منظور اعتمادسازی گسترده و رهایی کشور از خطرهای پیش رو، با ضرورت پیوستن نیروهای میانه رو داخل حاکمیت سیاسی و ایجاد جبهه متحد انتخاباتی ملازمت دارد.

از این رو اگر میانه روهای حاکمیت، دست بالا را در قدرت داشتند، درست آن بود که اعتدال گراها، و اصلاح طلبان، با کمک و یاری رساندن به آنان، بر اساس منافع ملی و منافع مردم، توازن قدرت را به نفع میانه روهای داخل حاکمیت تغییر دهند. اکنون که آن مدل، امکان تحقق به خود نگرفته است به نظر می رسد سهم مهمی از بزرگترین خلاقیت توسط جناح میانه رو در حساس ترین تحولات تاریخی ایران زمین، در این نقطه تبلور می یابد، که برای خروج از پارادایم مطلق اندیشی در تفکر، استراتژی و تاکتیک، و همچنین سبک زندگی و ...، که همواره بازتولید کننده استبداد بوده اند، باید دستی قدرتمند از سوی میانه روهای داخل حاکمیت، به سوی میانه روهای اصلاح طلب و اعتدال گرا، دراز شود. بخشی از این رویکرد در حوزه انتخابات و تقویت کاندیدای اصلاح طلبان و اعتدالگراها، معنا می یابد. اما بخشی از عمیق ترین حرکت مذکور، مربوط به کنشگری اصولگرایان میانه رو، در داخل حاکمیت سیاسی، در هدایت جهان حذفی و دائم دو قطبی شده ایرانیان، به سوی جهان چند قطبی و معنا یافتن اقلیت در آن است. بر اساس این رویکرد، حتی در صورتی که نیروهای تندرو با شکست فاحشی در آینده روبه روشوند، نه حذف آنان مطلوب است نه به مصلحت.

این نگاه قادر است، در کوتاه مدت یخ روابط میان ملت - دولت را بازکرده و پارادایم بازی مبتنی بر حذف و برآیند صفر را به تدریج به بازی برد برد، و تمدن ساز تغییر دهد. از این رو حرکت نیروهای میانه رو در حاکمیت سیاسی، در انتخابات، به صورت آشکار به سمت تقویت نیروهای اعتدالگرا و اصلاح طلب حامی اصلاح، حرکتی طبیعی قلمداد می شود. زیرا سود این حرکت همگی ، به حساب منافع ملی سرازیر می شود، موضوعی که در بازی تندرها، این سود همواره به حساب دشمنان ایران ریخته شده است.

بیشتر بخوانید: سراب وعده های انتخاباتی فراروی ایرانیان تمایز اساسی میان دو گونه اصلاح خواهی در ایران / دیدگاهی برای رهایی ایران از گرفتاری در تله سیاسی / زنان عملا چه روش هایی را برای رهایی برگزیده اند؟ معیارهای تمایز بخش میان روزنه گشایان با جبهه اصلاحات / «نبوغ بقا» یا «جنون زوال»، کدام در ایران پیروز می شود؟ / رادیکال های دو طرف در تله سیاسی توسعه امری زمان بر است / توسعه پایدار با خداحافظی با توسعه آمرانه و وجود احزاب مشارکت پذیر و دانشگاه مستقل چگونه یک اندیشمند را با کتاب به قتل رساندند/ در آستانه‌ی یک بحران و گسست تمدنی هستیم/ درگیری اصلی و خطرناک دولت با مردم کجاست؟ زنان پردیس‌های دانشگاهی را تسخیر کردند/ سرمایه انسانی ابتدای انقلاب ۱۳ و الآن ۶۰ درصد است/سرمایه عظیم انسانی درست مدیریت نشود بحران می‌آفریند

۲۱۶۲۱۶

"/>

هراس تندروها از نقش تاریخ ساز میانه روها در داخل حاکمیت سیاسی / چرا لاریجانی دو بار رد صلاحیت شد؟ / نقش تیم لاریجانی در انتخابات و تغییر پارادایم

نگاه میانه روانه لاریجانی و همراهانش می تواند در کوتاه مدت یخ روابط میان ملت – دولت را بازکرده و پارادایم بازی مبتنی بر حذف و برآیند صفر را به تدریج به بازی برد برد، و تمدن ساز تغییر دهد. از این رو حرکت نیروهای میانه رو در حاکمیت سیاسی، در انتخابات، به صورت آشکار به سمت تقویت نیروهای اعتدالگرا و اصلاح طلب حامی اصلاح، حرکتی طبیعی قلمداد می شود. زیرا سود این حرکت همگی ، به حساب منافع ملی سرازیر می شود، موضوعی که در بازی تندرها، این سود همواره به حساب دشمنان ایران ریخته شده است. 

هراس تندروها از نقش تاریخ ساز میانه روها در داخل حاکمیت سیاسی / چرا لاریجانی دو بار رد صلاحیت شد؟ / نقش تیم لاریجانی در انتخابات و تغییر پارادایم

فروزان آصف نخعی: برای دومین بار، دکتر علی لاریجانی، این سیاستمرد ایران در انتخابات ریاست جمهوری، رد صلاحیت شد. تجربه انتخابات ۱۳۹۲، تجربه گرانبهایی بود که از آن ، میانه روی متولد شد. و این تجربه با ریاست علی لاریجانی در مجلس شورای اسلامی همزمان بود که یکی از موفق ترین عرصه های دیپلماسی کشور یعنی برجام را رقم زد. با مدیریت بسیار موفق او در جایگاه ریاست مجلس بود که برجام، طی دو ماه در مجلس مورد بررسی واقع شد و رای موافق گرفت. او در پاسخ به تندروهایی که ادعا می کردند مقام رهبری با این تصمیم مجلس مخالف بوده اند گفت: «اگر رهبری مخالف برجام بودند چرا از رئیس مجلس تشکر کردند؟ و چرا شورای نگهبان مصوبه را تایید کرد؟» به عبارت دیگر، دمکراسی نمایندگی، موفق شد به نفع مردم، حرکت بزرگی را در ارتباط با برجام و نجات ایران و بیرون آوردنش از زیر فصل ۷ منشور ملل متحد و بند ۴۱ و ۴۲، انجام دهد. طبیعی است که او نیز باید هزینه چنین موفقیت هایی را که نفع کاسبان تحریم نیست، بپردازد. اما آیا تلاش برای حذف لاریجانی از صحنه سیاسی، به تنهایی به دلیل موارد برشمارده در بالا است؟ همچنین آیا نقش قشری که لاریجانی آنان را در داخل حاکمیت سیاسی نمایندگی می کند، با رد صلاحیت، به پایان خواهد رسید؟ به نظر می رسد برخورد با لاریجانی در سایه برخورد و حدف یک تفکر و استراتژی موازنه صورت می گیرد. تفکر و استراتژی ای که در حذف فضای حذف، قطبی شده و تحقق فضای چند قطبی، با تقویت کنشگری فعال، و … در این انتخابات و آینده ایران نقش جدی خواهد داشت.
وزن علی لاریجانی درحاکمیت سیاسی ایران
ابراهیم متقی، استاد دانشگاه تهران از منظر نظریه های «نقش» و «ساختار» به قدرت بازی سازی و بازی گری، علی لاریجانی در حاکمیت سیاسی توجه کرده و او را «در زمره آن گروه از نخبگان سیاسی» دارای «نقش ساختاری» می داند: «جایگاه علی لاریجانی به مدت ۱۲ سال و نقشی که نامبرده به عنوان رئیس قوه مقننه در ایجاد تعادل، موازنه و همکاری قوا به‌کار گرفت در ساخت سیاسی ایران نسبتا کمیاب است.» به زعم این استاد دانشگاه اگر «یکی از ویژگی‌های “نخبگان ساختاری” آن است که محور اصلی تفکر و اندیشه خود را بر تداوم الگوهای ساختاری بر اساس ضرورت‌های راهبرد قرار می‌دهند» از این منظر علی لاریجانی و همراهان دو در بخش حاکمیت میانه رو، نقش تعادل بخش به سود منافع ملی و مردم را نیز ایفا می کنند. از این رو متقی نقش او را در جامعه به دشت پرتنش ایران این گونه بیان می کند: «علی لاریجانی تمام تلاش خود را برای ایجاد تعادل در جامعه به‌شدت پرتنش ایران به‌کار گرفت. واقعیت آن است که اگرچه ساخت اجتماعی ایران نشانه‌هایی از تنش را منعکس می‌سازد علت اصلی این تنش ناشی از الگوهای رفتار پرالتهاب نخبگان سیاسی محسوب می‌شود.» با این همه « علی لاریجانی توانست شکل‌بندی قدرت را در دوران زمامداری خود متوازن سازد». او با همین فلسفه از دیدگاه متقی علیه «خالص سازی» برخاست، زیرا « احساس می‌کند که در فضای ساختاری ایران هنوز قدرت بازیگران یکپارچه‌ساز برای خالص‌سازی یا یکدست‌سازی معادله قدرت بالا و تعیین‌کننده است. ضرورت‌های حکمرانی در ایران اولا نیازمند موازنه‌سازی است و ثانیا نیازمند بهره‌گیری از سازوکارهایی است که عبور از برخی چالش‌ها و بحران‌ها در سطح داخلی و سیاست خارجی را امکان‌پذیر سازد و نکته سوم نیازمند انعطاف‌پذیری در حوزه کارگزاری و ساختاری است.اگرچه علی لاریجانی نسبت به چنین نشانه‌هایی امید چندانی ندارد، اما نشانه‌های کنش عملی و انعطاف‌پذیری ساختاری در آینده بیش از روزها، ماه‌ها و سال‌های گذشته خواهد بود.»

کادرهای ورزیده علی لاریجانی

از نشانه های نیروهای متوازن ساز، قدرت آنان در میزان توافق سازی است. اما این تفکر و استراتژی اگر در نهادها و نیروهای مهم و استراتژیک اگر جایگاهی نداشته باشد، قادر نخواهد بود چنین نقشی را ایفا کند. برای مثال آیت الله هاشمی رفسنجانی قادر بود با یک فراخوان، بر حسب ضرورت راهبردی، به گفت و گو با نمایندگان بالا و پایین نظام سیاسی بپردازد. گستره مشرب او دارای انعطافی بود که از همه جناح ها، قادر به اخذ مشورت از آنان یا مرجعی برای حل اختلاف آنان بود. به نظر می رسد در خلاء آیت الله هاشمی رفسنجانی، مشی خلاق او برای تامین منافع ملی، توسط نیروهایی با این روش و مسلک، توسط نیروها و گروه های مختلف و همچنین، و به ویژه در هسته مرکزی حاکمیت سیاسی، تحت عنوان اصولگرایان میانه در حال رشد بوده که در مرکز آن علی لاریجانی و دیگر کادرهای ورزیده او قرار دارند. یکی از کادرهای ورزیده مذکور، منصور حقیقت پور نماینده سابق مجلس و استاندار سابق اردبیل است. اهمیت حقیقت پور در آن است، که به عنوان یک نیروی نظامی طراح نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به طور کامل حامی و حامل نظریه انتخابات، با حضور و مشارکت مردم است. از این منظر می توان گفت علی لاریجانی، از کنشگران انتخاباتی چون حقیقت پور، به عنوان نماینده آرمان های طبقه متوسط برای اعتلای کشور، به وفور برخوردار است. حضور چنین کادرهایی برای دو طیف مذهبی و سکولار خوشایند نیست: ۱-نیروهای انجمن حجتیه که با توسل به نظریه ظهور منجی، مخالف هر نوع اصلاح با مشارکت مردم و در نتیجه افزایش هستند. تا همه نظام برای بقای خودش و رفتن به سوی ظهور به آنان متکی شود. و۲- نیروهای برانداز سکولار که با عدم مشارکت مردم در انتخابات، خواهان تعمیق شکاف ملت و دولت بوده، و از طریق تعمیق شکاف و تضادها، با افزایش فسادهای افسارگیخته، براندازی را دنبال می کنند. طراحی دو طیف مذکور با حضور کادر میانه رو در داخل حاکمیت سیاسی، و حوزه نخبگان، روشنفکران، و احزاب سیاسی تا کنون شکست خورده است.

نقش تاریخی کادرهای ورزیده میانه رو و علی لاریجانی

حضور نیروی مذکور، مانع اساسی در فرآیند خالص سازی در حاکمیت سیاسی بوده است. زیرا تفکر میانه روی، در هسته مرکزی قدرت، قادر بوده نگرانی های طبقه متوسط را در باره حفظ نظم و قانون نمایندگی کرده، و آنها را با تاکید بر رفتن به سوی تحقق حاکمیت قانون به جای حاکمیت فرمان، و تحقق دولت قانونی به جای دولت استثنایی، برانگیزد. از منظر نقش تاریخی و تفکر نیروی میانه رو داخل حاکمیت، خروج از دولت استثنایی جز با تنش زدایی با دنیای خارج و رفع تحریم ها، همچنین قبول اف ای تی اف، و تقویت زندگی روزمره مردم ممکن نیست. چنین بینشی ناشی از پرهیز از همه رفتارهایی است که می تواند ساختارها، و سیاست ها را بیش از گذشته به یک کلاف سردرگم تبدیل بکند. از منظر طیف میانه رو داخل حاکمیت، پروژه نیروهای تندرو همواره برهم زننده پروژه طرف مقابل و در نتیجه ناتوان از «ساختن» بوده که خود به ایجاد روال های غیر قانونی و تحقق دولت استثنایی انجامیده است. از این رو است که کارنامه کادر تندرو در دولت شهید رئیسی، کارنامه مطلوبی نیست، هرچند شاید ایشان تا زنده بود تلاش می کرد به ابعاد شاخصیت اجتماعی پیروان خود، وجه خلاقیت و ساختن نیز بدهد.

در عین حال نقش تاریخی کادرهای ورزیده میانه رو و شخص علی لاریجانی بر این امر آگاهی دارند که برای حصول به موفقیت، آینده سیاسی ای وجود نخواهد داشت، مگر توفیق در حصول توافق و توافق سازی برای عبور از مرحله های دشوار کنونی که با توجه ساختارهای ناکارآمد، و حاکمیت حذف به مثابه وضعیت اجتماعی، سترون شده است. علی لاریجانی که در عمق حاکمیت سیاسی، دارای قدرت و نظریه اصلاح است، به خوبی در برابر خواست های رهبران گروه های مخالف طیف های اصولگرا تندرو، برای خروج از ائتلاف گسترده اصلاح در ایران بزرگ مقاومت کرده است. این ائتلاف گسترده نانوشته، در جریان مذاکرات مطبوعاتی، کلابهاوسی، با در نظر گرفتن منافع ملی، آگاهانه اجازه نداده اند در اصل جبهه گسترده مذکور، خللی وارد شود. همچنین علی لاریجانی با اگاهی از قدرت جبهه مذکور، به خوبی می داند که رد صلاحیتش ، برای تضعیف جبهه مذکور و تفکر حاکم بر آن بوده است تا از این طریق با ایجاد ناامیدی، آنان را از راهی که انتخاب کرده اند منصرف کنند. به عبارت دیگر، فلسفه اصلی رد صلاحیت ، عدم ظهور و بروز نگاه میانه روانه داخل حاکمیت، در پایگاه اجتماعی بوده است. هرچند ممکن است هدف تضعیف ساختاری تندروها، توسط میانه روهای داخل حاکمیت کماکان صورت نگرفته باشد اما با طرح بحث خالص سازی از سوی میانه روها به رهبری علی لاریجانی در مرکز حاکمیت سیاسی، تندروها را از امتیازاتی که مایل بودند به دست بیاورند محروم کرده است. تندروها از علی لاریجانی چه می خواستند: تجدید نظر در متحدان استراتژیک خود در تامین منافع ملی و مردم به مثابه یک تفکر، و استراتژی. علی لاریجانی با عدم قبول درخواست تندروها، تاوان تفکر و استراتژی خود را در دو دوره رد صلاحیت در انتخابات و … پرداخته است.

تغییر پارادایم، و نقش نیروی میانه رو داخل حاکمیت سیاسی

اما نکته مهمتر آن است که لاریجانی و نیروی همراه او متوجه یک تفاوت اساسی در تحولات کنونی ایران هستند. ابتدا روند اصلاح از طریق یکی از فرمول های«جابه جایی قدرت» و یا «تغییر شکل»، به صورت کامل ممکن نیست. این امر به دلیل ویژگی خاص حکومت در ایران و تقسیم قدرت میان رهبری و رئیس جمهوری در ساختار قانون اساسی است. این وضعیت تاکنون در تحولات کشورهای دیگر به چشم نخورده است. بر این اساس از یک سو در حاکمیت سیاسی نیروهای میانه رو دست بالا را ندارند، به همین دلیل کاندیدایشان چون دکتر علی لاریجانی از رقابت های انتخاباتی حذف می شود. نیروهای اعتدالگرا و اصلاح طلب نیز از اجماع اجتماعی یکدست، برای کسب رای ۷۰ درصدی مانند سال 1376برخوردارنیستد، تا بتوانند وارد قدرت شده و به اصلاحات مورد نظر خود اقدام کنند. بنابراین حضور اعتدالگرایان، و اصلاح طلبان، در انتخابات، به منظور اعتمادسازی گسترده و رهایی کشور از خطرهای پیش رو، با ضرورت پیوستن نیروهای میانه رو داخل حاکمیت سیاسی و ایجاد جبهه متحد انتخاباتی ملازمت دارد.

از این رو اگر میانه روهای حاکمیت، دست بالا را در قدرت داشتند، درست آن بود که اعتدال گراها، و اصلاح طلبان، با کمک و یاری رساندن به آنان، بر اساس منافع ملی و منافع مردم، توازن قدرت را به نفع میانه روهای داخل حاکمیت تغییر دهند. اکنون که آن مدل، امکان تحقق به خود نگرفته است به نظر می رسد سهم مهمی از بزرگترین خلاقیت توسط جناح میانه رو در حساس ترین تحولات تاریخی ایران زمین، در این نقطه تبلور می یابد، که برای خروج از پارادایم مطلق اندیشی در تفکر، استراتژی و تاکتیک، و همچنین سبک زندگی و …، که همواره بازتولید کننده استبداد بوده اند، باید دستی قدرتمند از سوی میانه روهای داخل حاکمیت، به سوی میانه روهای اصلاح طلب و اعتدال گرا، دراز شود. بخشی از این رویکرد در حوزه انتخابات و تقویت کاندیدای اصلاح طلبان و اعتدالگراها، معنا می یابد. اما بخشی از عمیق ترین حرکت مذکور، مربوط به کنشگری اصولگرایان میانه رو، در داخل حاکمیت سیاسی، در هدایت جهان حذفی و دائم دو قطبی شده ایرانیان، به سوی جهان چند قطبی و معنا یافتن اقلیت در آن است. بر اساس این رویکرد، حتی در صورتی که نیروهای تندرو با شکست فاحشی در آینده روبه روشوند، نه حذف آنان مطلوب است نه به مصلحت.

این نگاه قادر است، در کوتاه مدت یخ روابط میان ملت – دولت را بازکرده و پارادایم بازی مبتنی بر حذف و برآیند صفر را به تدریج به بازی برد برد، و تمدن ساز تغییر دهد. از این رو حرکت نیروهای میانه رو در حاکمیت سیاسی، در انتخابات، به صورت آشکار به سمت تقویت نیروهای اعتدالگرا و اصلاح طلب حامی اصلاح، حرکتی طبیعی قلمداد می شود. زیرا سود این حرکت همگی ، به حساب منافع ملی سرازیر می شود، موضوعی که در بازی تندرها، این سود همواره به حساب دشمنان ایران ریخته شده است.

بیشتر بخوانید: سراب وعده های انتخاباتی فراروی ایرانیان تمایز اساسی میان دو گونه اصلاح خواهی در ایران / دیدگاهی برای رهایی ایران از گرفتاری در تله سیاسی / زنان عملا چه روش هایی را برای رهایی برگزیده اند؟ معیارهای تمایز بخش میان روزنه گشایان با جبهه اصلاحات / «نبوغ بقا» یا «جنون زوال»، کدام در ایران پیروز می شود؟ / رادیکال های دو طرف در تله سیاسی توسعه امری زمان بر است / توسعه پایدار با خداحافظی با توسعه آمرانه و وجود احزاب مشارکت پذیر و دانشگاه مستقل چگونه یک اندیشمند را با کتاب به قتل رساندند/ در آستانه‌ی یک بحران و گسست تمدنی هستیم/ درگیری اصلی و خطرناک دولت با مردم کجاست؟ زنان پردیس‌های دانشگاهی را تسخیر کردند/ سرمایه انسانی ابتدای انقلاب ۱۳ و الآن ۶۰ درصد است/سرمایه عظیم انسانی درست مدیریت نشود بحران می‌آفریند

۲۱۶۲۱۶

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *