برای اینکه در درونم حرفی را نگه ندارم با دوستانم محفل میگذاشتم و خودم را تخلیه میکردم. نشستهای جمعی متعددی برای من برگزار میکردند و مرا میکوبیدند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایسنا، فواد بصری از سربازانی به شمار میآید که توسط سازمان منافقین به اسارت درآمده است. او در خاطرهای روایت میکند:
من آگاهانه به فرقه رجوی نپیوستم. در دوران جنگ سرباز بودم و به اسارت درآمدم و با فریب و وعدههای فریبنده وارد مناسبات فرقه رجوی شدم. دورانی که در فرقه رجوی بودم هیچ یک از سران فرقه و کادرهای آنها که رده پوشالی فرمانده را به آنها داده بودند، قبول نداشتم و اساسا هیچ گزارشی به آنها نمیدادم.
برای اینکه در درونم حرفی را نگه ندارم با دوستانم محفل میگذاشتم و خودم را تخلیه میکردم. نشستهای جمعی متعددی برای من برگزار میکردند و مرا میکوبیدند. یک روز در مقر مشغول کار بودم فردی به نام «مجید مهدویه» سراغم آمد و گفت: «بعد از ظهر با تو کار دارند. لباسهای مرتب بپوش و آمادگی رفتن داشته باش.» من هم در جواب گفتم: «کجا باید برم؟» در جواب گفت: «خودم هم نمیدانم.»