تأکید می‌کند. او توضیح می‌دهد که واژه "مراقبت" حداقل چهار معنا (دغدغه، محبت، پاسداشت حضور دیگری، مدیریت امور) و واژه "خود" دست‌کم شش معنا (خود فاعلی، خود مفعولی/ناظر، خود انسانی، خود تجربه‌گر، خود آگاهی، خود آرمانی) دارد. ملکیان معتقد است نادیده گرفتن این تمایزات، باعث سردرگمی در فهم و عمل می‌شود و برای خودمراقبتی مؤثر، باید دقیقاً مشخص شود از کدام معنای مراقبت و کدام معنای خود صحبت می‌کنیم. او همچنین بر اهمیت گفت‌وگوی بین‌رشته‌ای برای درک عمیق‌تر این مفاهیم تأکید می‌کند.  چه مراقبتی؟ کدام خود؟

 به‌گفته ملکیان، «مراقبت» و «خود»، با وجود رواج روزافزون در ادبیات فلسفی و روان‌شناختی معاصر، هنوز از وضوح مفهومی کافی برخوردار نیست. ملکیان در ابتدای سخن خود تصریح کرد که گرچه موضوع سخنرانی‌اش ممکن است آکادمیک و خشک به نظر برسد، اما ضروری است که مفاهیم «مراقبت» و «خود» به‌درستی ایضاح و تفکیک شوند، چراکه این مفاهیم در منابع مختلف، معانی متعددی دارند.

او گفت: «در روان‌شناسی، واژه مراقبت حداقل چهار معنا دارد و واژه خود نیز در متون فلسفه اخلاق و روان‌شناسی به دست‌کم شش معنا به کار می‌رود. لذا وقتی از مراقبت از خود سخن می‌گوییم، با یک ماتریس پیچیده از معانی مواجه هستیم که باید دقیقاً مشخص شود کدام معنا مدنظر است.» ملکیان در ادامه به تفصیل به هر چهار معنای واژه «مراقبت» پرداخت: ۱. مراقبت به‌مثابه دغدغه و دل‌نگرانی

او در توضیح معنای نخست مراقبت گفت: «این نوع مراقبت ناظر بر احساس نگرانی برای حال و آینده یک فرد یا وضعیت است؛ احساسی که آمیزه‌ای از عدم قطعیت، مخاطره، و امید به بهروزی در آن وجود دارد.» ملکیان در مثالی گفت: «وقتی نگران سرنوشت کودکی با والدین معتاد هستیم، به‌واقع احساس دغدغه نسبت به او داریم. مراقبت در این معنا به‌معنای دغدغه است؛ دل‌نگرانی نسبت به وضع و حال یک موجود. این دغدغه یکی از احساسات و عواطف انسانی است.»

وی افزود: «در این نوع مراقبت، ما با وضعیتی مواجه‌ایم که در آن یقین نداریم چه خواهد شد، آینده نامشخص است و موجود مورد نظر در معرض خطر و بی‌اطلاعی قرار دارد. ترکیب این عوامل نوعی احساس را در ما شکل می‌دهد که آن را دغدغه می‌نامیم.» ۲. مراقبت به‌مثابه محبت و علاقه

ملکیان گفت: «این معنای مراقبت، عاری از دل‌نگرانی و مخاطره است و صرفاً بر پایه محبت، همراهی احساسی و پیوند عاطفی شکل می‌گیرد. ممکن است من به کسی علاقه‌مند باشم، بدون آن که نگران آینده یا سلامت او باشم. این نوع علاقه‌مندی نیز نوعی مراقبت است. در این معنا، برخلاف دغدغه، فرد مورد علاقه را در خطر نمی‌بینیم، اما احساسی از عطوفت و محبت نسبت به او داریم. اگر این محبت اصیل باشد، شادی و رنج او به ما نیز منتقل می‌شود.تفاوت این دو معنا در این است که در محبت و علاقه لزوماً نگرانی نسبت به آینده فرد وجود ندارد، بلکه ارتباطی احساسی، همچون ظروف مرتبط، برقرار می‌شود که طی آن، رضایت و ناراحتی فرد به ما نیز منتقل می‌شود.» ۳. مراقبت به‌مثابه پاسداشت و رعایت حضور دیگری

وی اظهار کرد: «این معنا رفتاری است که فرد به‌واسطه حضور دیگری از خود بروز می‌دهد. به‌عنوان‌مثال، وقتی کسی در حضور والدین یا شخصی مهم، رفتار خود را تعدیل می‌کند، پاسداشت آن حضور را نشان داده است.»

او افزود: «در ادبیات دینی، این معنا به‌عنوان تقوا شناخته می‌شود؛ یعنی رفتار کردن چنان‌که گویی خداوند همیشه حاضر است. پاسداشت حضور دیگری نشان‌دهنده آن است که وجود او برای ما مهم است. تفاوت بین بودن و نبودن دیگری در نزد ما، نشانه اهمیت و ارزش اوست.» ۴. مراقبت به‌مثابه مدیریت و تدبیر امور دیگری

در ادامه، ملکیان به چهارمین و آخرین معنای «مراقبت» اشاره کرد و گفت: «این معنا ناظر بر نوعی تصدی، مسئولیت و راهبری است که فرد نسبت به دیگری اعمال می‌کند؛ به‌گونه‌ای که امور زندگی او را پیگیری، تنظیم، و راهبری کند.» به تعبیر ملکیان: «وقتی از یک کودک یتیم مراقبت می‌کنیم، به‌واقع امورش را تدبیر می‌کنیم، مراقبت به معنای مدیریت نیز هست؛ یعنی وقتی من زندگی کسی را اداره می‌کنم، نیازهایش را پاسخ می‌دهم، او را از خطرات آگاه می‌سازم، باورهای نادرستش را اصلاح می‌کنم و به‌طور کلی امور زندگی‌اش را تدبیر می‌کنم.»

وی تصریح کرد: «اگرچه در ظاهر این چهار معنا با هم تفاوت دارند، اما هر چهار از منظر روان‌شناسی و فلسفه اخلاق دارای ارزش هستند و در ادبیات تخصصی این حوزه‌ها کاربرد دارند.» نشست «چه مراقبتی؟ از کدام خود؟» با استقبال  پژوهشگران و علاقه‌مندان به فلسفه اخلاق، روان‌شناسی همراه بود.

او در ادامه بحث «خود»  اظهار کرد: «در تمام مثال‌هایی که تا کنون ذکر شد، مراقبت متوجه دیگری بود. اما در بحث خودمراقبتی، فاعل و مفعول یکی می‌شوند؛ فرد هم مراقب است و هم مراقبت‌شونده. با توجه به پیچیدگی معنای «خود» در روان‌شناسی و فلسفه اخلاق، واژه "خود" دست‌کم شش معنا دارد. اگرچه این معانی منحصر به همین شش مورد نیستند، اما عمده تعاریف موجود را می‌توان زیر مجموعه یکی از این شش معنا دانست.»

ملکیان در ادامه سخنان خود به تبیین شش معنای مختلف واژه «خود» در روان‌شناسی و فلسفه پرداخت. وی تصریح کرد که وقتی درباره خود مراقبتی سخن می‌گوییم، بدون تعریف دقیق از "خود"، نه سخن گوینده روشن است و نه ذهن شنونده و خواننده به درستی هدایت می‌شود. معنای شش گانه «خود» از منظر ملکیان

۱. خود فاعلی

او در توضیح نخستین معنای «خود» گفت: «اولین معنا، «خود فاعلی» است. نیرویی در درون انسان که همه افعال، احساسات، و تصمیمات از آن نشأت می‌گیرد.» او گفت: «هرگاه سخن می‌گوییم، می‌اندیشیم، تصمیم می‌گیریم یا عمل می‌کنیم، این خود فاعلی است که فعال است. وقتی می‌گوییم مراقبت از خود، گاهی منظورمان مراقبت از سلامت و ایمنی جسمانی است؛ مثلاً تغذیه درست، خواب کافی یا پیشگیری از بیماری‌ها. این رایج‌ترین معنایی است که در خودمراقبتی‌های بهداشتی، جسمانی یا پزشکی به کار می‌رود.»

۲. خود مفعولی یا ناظر

ملکیان توضیح داد: «این «خود» تماشاگر اعمال ماست؛ می‌بیند، قضاوت می‌کند، و در مواقعی موجب حسرت، پشیمانی یا رضایت می‌شود. ملکیان تصریح کرد: وقتی از رفتار گذشته خود پشیمان می‌شویم، این خود ناظر است که به خود فاعل نگاه انتقادی دارد. در این معنا، خود چیزی است که در برابر جسم قرار دارد. روان دربرگیرنده افکار، احساسات، خاطرات، هیجانات و حالات درونی ماست. وقتی از مراقبت روانی یا بهداشت روانی سخن می‌گوییم، ناظر به همین بعد از وجود ماست.»

۳. خود به‌مثابه حیات انسانی

سومین معنا از منظر ملکیان «خود به مثابه حیات انسانی» است. وی گفت: «در این معنا، خود چیزی فراتر از حیات زیستی یا روانی است؛ حیات انسانی متکی به سه ویژگی عاملیت و ناظربودن همزمان، نقدپذیری، و عقل‌ورزی است. به‌نظر او: «حیوانات عاملیت دارند، اما ناظر رفتار خود نیستند. تنها انسان است که هم عامل است و هم ناظر. هر یک از ما در جامعه نقش‌هایی چون پدر، مادر، معلم، کارمند، شهروند و… ایفا می‌کنیم. مراقبت از این وجه از خود یعنی تلاش برای آنکه در ایفای این نقش‌ها به گونه‌ای رفتار کنیم که شأن و منزلت اجتماعی‌مان حفظ شود و روابطمان با دیگران پایدار بماند.»

۴. خود تجربه‌گر و تفسیرگر

او در چهارمین معنا، «خود تجربه گر و تفسیرگر» را مطرح کرد و بیان داشت: «هیچ تجربه‌ای بی‌واسطه وارد ذهن انسان نمی‌شود و همواره از فیلتر تفاسیر فردی و نوعی عبور می‌کند. ما جهان را آن‌گونه که هست نمی‌بینیم، بلکه آن‌گونه که تفسیر می‌کنیم می‌بینیم.» ملکیان توضیح داد که مراقبت از خود در اینجا یعنی مراقبت از رشد فضائل اخلاقی در خویش و جلوگیری از رذائل؛ مثلاً تلاش برای راست‌گویی، پرهیز از خشم یا حسادت، و تقویت عدالت و مهربانی در خود.

۵. خود به‌معنای آگاهی و وقوف

پنجمین معنای «خود» از نگاه ملکیان، «خود آگاهانه» یا «خود ناظر» است؛ این معنا ناظر بر خودآگاهی و هوشیاری نسبت به خود و محیط است. او گفت: «در حالت بیهوشی، مستی افراطی یا خواب، ما این سلف را از دست می‌دهیم. یعنی آن بخشی از ما که می‌تواند خودش را ببیند و درباره خود داوری کند.»

وی گفت: «این خود، به خودآگاهی، خوداندیشی و خودنگری اشاره دارد. مراقبت از این خود یعنی تلاش برای افزایش توانایی در مشاهده و ارزیابی خود از بیرون، به مثابه یک ناظر یا شاهد.»

۶. خود آرمانی:

در نهایت، ملکیان ششمین معنا را «خود آرمانی» معرفی کرد و افزود: «بسیاری از ما خودی در ذهن داریم که می‌خواهیم بشویم، اما ممکن است هرگز به آن نرسیم این خود، آن چیزی است که به زندگی فرد معنا می‌دهد. انسان گاهی به نقطه‌ای می‌رسد که از خود می‌پرسد: من کیستم؟ چرا این‌جا هستم؟ به کجا می‌روم؟ مراقبت از این خود یعنی مراقبت از انسجام معنایی زندگی.» تقاطع مفاهیم

ملکیان در بخش پایانی سخن خود، با ترکیب چهار معنای مراقبت و شش معنای خود، به تبیین نسبت‌های میان آن‌ها پرداخت. او نشان داد که، برای نمونه، دغدغه‌داشتن نسبت به خود فاعلی، خود انسانی، و خود تفسیرگر معنادار است، اما دغدغه نسبت به آگاهی (به‌عنوان وضعیتی زودگذر) بی‌معناست. همین‌طور، علاقه‌مندی به خود آرمانی، حیاتی انسانی، یا خود ناظر، از منظر اخلاقی و زیستی مهم ارزیابی می‌شود.

او تأکید کرد: «در خودمراقبتی باید ابتدا روشن کنیم از کدام معنا از مراقبت و از کدام معنا از خود سخن می‌گوییم. بی‌توجهی به این تمایزات باعث سردرگمی در فهم و عمل خواهد شد.»

ملکیان در پایان سخنانش بر اهمیت گفت‌وگوی بین‌رشته‌ای بین روان‌شناسان، فیلسوفان اخلاق، جامعه‌شناسان و پزشکان تأکید کرد و گفت: «هر رشته‌ای با تکیه بر یکی از معانی مراقبت و خود، تعریفی از خودمراقبتی ارائه می‌دهد. این تفاوت‌ها نه‌تنها نباید نادیده گرفته شود، بلکه می‌توانند مبنای یک گفت‌وگوی سازنده و روشنگر باشند.»

نشست «چه مراقبتی؟ از کدام خود؟» با استقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و علاقه‌مندان به فلسفه اخلاق، روان‌شناسی و مطالعات فرهنگی همراه بود.

216216"/>

ملکیان و استقبال فراوان از بحث «خودشناسی» او / خود مراقبتی: هزارتوی معانی، شاهراه روشنگری! / رازهای پنهان «خود» در آینه فلسفه و روانشناسی

مصطفی ملکیان: در خودمراقبتی باید ابتدا روشن کنیم از کدام معنا از مراقبت و از کدام معنا از خود سخن می‌گوییم. بی‌توجهی به این تمایزات باعث سردرگمی در فهم و عمل خواهد شد.

ملکیان و استقبال فراوان از بحث «خودشناسی» او / خود مراقبتی: هزارتوی معانی، شاهراه روشنگری! / رازهای پنهان «خود» در آینه فلسفه و روانشناسی

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، ایبنا، به قلم فاطمه مهاجری، خلاصه ای از سخنرانی مصطفی ملکیان با موضوع «چه مراقبتی؟ از کدام خود؟» را که در نشست ماهانه «صبح امید» به همت مؤسسه فرهنگی سپهر مهر، با همکاری خانه اندیشمندان علوم انسانی و مؤسسه فرهنگی فرزانه، در محل خانه اندیشمندان برگزار شد، منتشر کرده است. ملکیان در سخنان خود بر لزوم شفافیت و تفکیک معانی “مراقبت” و “خود” تأکید می‌کند. او توضیح می‌دهد که واژه “مراقبت” حداقل چهار معنا (دغدغه، محبت، پاسداشت حضور دیگری، مدیریت امور) و واژه “خود” دست‌کم شش معنا (خود فاعلی، خود مفعولی/ناظر، خود انسانی، خود تجربه‌گر، خود آگاهی، خود آرمانی) دارد. ملکیان معتقد است نادیده گرفتن این تمایزات، باعث سردرگمی در فهم و عمل می‌شود و برای خودمراقبتی مؤثر، باید دقیقاً مشخص شود از کدام معنای مراقبت و کدام معنای خود صحبت می‌کنیم. او همچنین بر اهمیت گفت‌وگوی بین‌رشته‌ای برای درک عمیق‌تر این مفاهیم تأکید می‌کند.

 چه مراقبتی؟ کدام خود؟

 به‌گفته ملکیان، «مراقبت» و «خود»، با وجود رواج روزافزون در ادبیات فلسفی و روان‌شناختی معاصر، هنوز از وضوح مفهومی کافی برخوردار نیست. ملکیان در ابتدای سخن خود تصریح کرد که گرچه موضوع سخنرانی‌اش ممکن است آکادمیک و خشک به نظر برسد، اما ضروری است که مفاهیم «مراقبت» و «خود» به‌درستی ایضاح و تفکیک شوند، چراکه این مفاهیم در منابع مختلف، معانی متعددی دارند.

او گفت: «در روان‌شناسی، واژه مراقبت حداقل چهار معنا دارد و واژه خود نیز در متون فلسفه اخلاق و روان‌شناسی به دست‌کم شش معنا به کار می‌رود. لذا وقتی از مراقبت از خود سخن می‌گوییم، با یک ماتریس پیچیده از معانی مواجه هستیم که باید دقیقاً مشخص شود کدام معنا مدنظر است.» ملکیان در ادامه به تفصیل به هر چهار معنای واژه «مراقبت» پرداخت:

۱. مراقبت به‌مثابه دغدغه و دل‌نگرانی

او در توضیح معنای نخست مراقبت گفت: «این نوع مراقبت ناظر بر احساس نگرانی برای حال و آینده یک فرد یا وضعیت است؛ احساسی که آمیزه‌ای از عدم قطعیت، مخاطره، و امید به بهروزی در آن وجود دارد.» ملکیان در مثالی گفت: «وقتی نگران سرنوشت کودکی با والدین معتاد هستیم، به‌واقع احساس دغدغه نسبت به او داریم. مراقبت در این معنا به‌معنای دغدغه است؛ دل‌نگرانی نسبت به وضع و حال یک موجود. این دغدغه یکی از احساسات و عواطف انسانی است.»

وی افزود: «در این نوع مراقبت، ما با وضعیتی مواجه‌ایم که در آن یقین نداریم چه خواهد شد، آینده نامشخص است و موجود مورد نظر در معرض خطر و بی‌اطلاعی قرار دارد. ترکیب این عوامل نوعی احساس را در ما شکل می‌دهد که آن را دغدغه می‌نامیم.»

۲. مراقبت به‌مثابه محبت و علاقه

ملکیان گفت: «این معنای مراقبت، عاری از دل‌نگرانی و مخاطره است و صرفاً بر پایه محبت، همراهی احساسی و پیوند عاطفی شکل می‌گیرد. ممکن است من به کسی علاقه‌مند باشم، بدون آن که نگران آینده یا سلامت او باشم. این نوع علاقه‌مندی نیز نوعی مراقبت است. در این معنا، برخلاف دغدغه، فرد مورد علاقه را در خطر نمی‌بینیم، اما احساسی از عطوفت و محبت نسبت به او داریم. اگر این محبت اصیل باشد، شادی و رنج او به ما نیز منتقل می‌شود.تفاوت این دو معنا در این است که در محبت و علاقه لزوماً نگرانی نسبت به آینده فرد وجود ندارد، بلکه ارتباطی احساسی، همچون ظروف مرتبط، برقرار می‌شود که طی آن، رضایت و ناراحتی فرد به ما نیز منتقل می‌شود.»

۳. مراقبت به‌مثابه پاسداشت و رعایت حضور دیگری

وی اظهار کرد: «این معنا رفتاری است که فرد به‌واسطه حضور دیگری از خود بروز می‌دهد. به‌عنوان‌مثال، وقتی کسی در حضور والدین یا شخصی مهم، رفتار خود را تعدیل می‌کند، پاسداشت آن حضور را نشان داده است.»

او افزود: «در ادبیات دینی، این معنا به‌عنوان تقوا شناخته می‌شود؛ یعنی رفتار کردن چنان‌که گویی خداوند همیشه حاضر است. پاسداشت حضور دیگری نشان‌دهنده آن است که وجود او برای ما مهم است. تفاوت بین بودن و نبودن دیگری در نزد ما، نشانه اهمیت و ارزش اوست.»

۴. مراقبت به‌مثابه مدیریت و تدبیر امور دیگری

در ادامه، ملکیان به چهارمین و آخرین معنای «مراقبت» اشاره کرد و گفت: «این معنا ناظر بر نوعی تصدی، مسئولیت و راهبری است که فرد نسبت به دیگری اعمال می‌کند؛ به‌گونه‌ای که امور زندگی او را پیگیری، تنظیم، و راهبری کند.» به تعبیر ملکیان: «وقتی از یک کودک یتیم مراقبت می‌کنیم، به‌واقع امورش را تدبیر می‌کنیم، مراقبت به معنای مدیریت نیز هست؛ یعنی وقتی من زندگی کسی را اداره می‌کنم، نیازهایش را پاسخ می‌دهم، او را از خطرات آگاه می‌سازم، باورهای نادرستش را اصلاح می‌کنم و به‌طور کلی امور زندگی‌اش را تدبیر می‌کنم.»

وی تصریح کرد: «اگرچه در ظاهر این چهار معنا با هم تفاوت دارند، اما هر چهار از منظر روان‌شناسی و فلسفه اخلاق دارای ارزش هستند و در ادبیات تخصصی این حوزه‌ها کاربرد دارند.»

نشست «چه مراقبتی؟ از کدام خود؟» با استقبال  پژوهشگران و علاقه‌مندان به فلسفه اخلاق، روان‌شناسی همراه بود.

او در ادامه بحث «خود»  اظهار کرد: «در تمام مثال‌هایی که تا کنون ذکر شد، مراقبت متوجه دیگری بود. اما در بحث خودمراقبتی، فاعل و مفعول یکی می‌شوند؛ فرد هم مراقب است و هم مراقبت‌شونده. با توجه به پیچیدگی معنای «خود» در روان‌شناسی و فلسفه اخلاق، واژه “خود” دست‌کم شش معنا دارد. اگرچه این معانی منحصر به همین شش مورد نیستند، اما عمده تعاریف موجود را می‌توان زیر مجموعه یکی از این شش معنا دانست.»

ملکیان در ادامه سخنان خود به تبیین شش معنای مختلف واژه «خود» در روان‌شناسی و فلسفه پرداخت. وی تصریح کرد که وقتی درباره خود مراقبتی سخن می‌گوییم، بدون تعریف دقیق از “خود”، نه سخن گوینده روشن است و نه ذهن شنونده و خواننده به درستی هدایت می‌شود.

معنای شش گانه «خود» از منظر ملکیان

۱. خود فاعلی

او در توضیح نخستین معنای «خود» گفت: «اولین معنا، «خود فاعلی» است. نیرویی در درون انسان که همه افعال، احساسات، و تصمیمات از آن نشأت می‌گیرد.» او گفت: «هرگاه سخن می‌گوییم، می‌اندیشیم، تصمیم می‌گیریم یا عمل می‌کنیم، این خود فاعلی است که فعال است. وقتی می‌گوییم مراقبت از خود، گاهی منظورمان مراقبت از سلامت و ایمنی جسمانی است؛ مثلاً تغذیه درست، خواب کافی یا پیشگیری از بیماری‌ها. این رایج‌ترین معنایی است که در خودمراقبتی‌های بهداشتی، جسمانی یا پزشکی به کار می‌رود.»

۲. خود مفعولی یا ناظر

ملکیان توضیح داد: «این «خود» تماشاگر اعمال ماست؛ می‌بیند، قضاوت می‌کند، و در مواقعی موجب حسرت، پشیمانی یا رضایت می‌شود. ملکیان تصریح کرد: وقتی از رفتار گذشته خود پشیمان می‌شویم، این خود ناظر است که به خود فاعل نگاه انتقادی دارد. در این معنا، خود چیزی است که در برابر جسم قرار دارد. روان دربرگیرنده افکار، احساسات، خاطرات، هیجانات و حالات درونی ماست. وقتی از مراقبت روانی یا بهداشت روانی سخن می‌گوییم، ناظر به همین بعد از وجود ماست.»

۳. خود به‌مثابه حیات انسانی

سومین معنا از منظر ملکیان «خود به مثابه حیات انسانی» است. وی گفت: «در این معنا، خود چیزی فراتر از حیات زیستی یا روانی است؛ حیات انسانی متکی به سه ویژگی عاملیت و ناظربودن همزمان، نقدپذیری، و عقل‌ورزی است. به‌نظر او: «حیوانات عاملیت دارند، اما ناظر رفتار خود نیستند. تنها انسان است که هم عامل است و هم ناظر. هر یک از ما در جامعه نقش‌هایی چون پدر، مادر، معلم، کارمند، شهروند و… ایفا می‌کنیم. مراقبت از این وجه از خود یعنی تلاش برای آنکه در ایفای این نقش‌ها به گونه‌ای رفتار کنیم که شأن و منزلت اجتماعی‌مان حفظ شود و روابطمان با دیگران پایدار بماند.»

۴. خود تجربه‌گر و تفسیرگر

او در چهارمین معنا، «خود تجربه گر و تفسیرگر» را مطرح کرد و بیان داشت: «هیچ تجربه‌ای بی‌واسطه وارد ذهن انسان نمی‌شود و همواره از فیلتر تفاسیر فردی و نوعی عبور می‌کند. ما جهان را آن‌گونه که هست نمی‌بینیم، بلکه آن‌گونه که تفسیر می‌کنیم می‌بینیم.» ملکیان توضیح داد که مراقبت از خود در اینجا یعنی مراقبت از رشد فضائل اخلاقی در خویش و جلوگیری از رذائل؛ مثلاً تلاش برای راست‌گویی، پرهیز از خشم یا حسادت، و تقویت عدالت و مهربانی در خود.

۵. خود به‌معنای آگاهی و وقوف

پنجمین معنای «خود» از نگاه ملکیان، «خود آگاهانه» یا «خود ناظر» است؛ این معنا ناظر بر خودآگاهی و هوشیاری نسبت به خود و محیط است. او گفت: «در حالت بیهوشی، مستی افراطی یا خواب، ما این سلف را از دست می‌دهیم. یعنی آن بخشی از ما که می‌تواند خودش را ببیند و درباره خود داوری کند.»

وی گفت: «این خود، به خودآگاهی، خوداندیشی و خودنگری اشاره دارد. مراقبت از این خود یعنی تلاش برای افزایش توانایی در مشاهده و ارزیابی خود از بیرون، به مثابه یک ناظر یا شاهد.»

۶. خود آرمانی:

در نهایت، ملکیان ششمین معنا را «خود آرمانی» معرفی کرد و افزود: «بسیاری از ما خودی در ذهن داریم که می‌خواهیم بشویم، اما ممکن است هرگز به آن نرسیم این خود، آن چیزی است که به زندگی فرد معنا می‌دهد. انسان گاهی به نقطه‌ای می‌رسد که از خود می‌پرسد: من کیستم؟ چرا این‌جا هستم؟ به کجا می‌روم؟ مراقبت از این خود یعنی مراقبت از انسجام معنایی زندگی.»

تقاطع مفاهیم

ملکیان در بخش پایانی سخن خود، با ترکیب چهار معنای مراقبت و شش معنای خود، به تبیین نسبت‌های میان آن‌ها پرداخت. او نشان داد که، برای نمونه، دغدغه‌داشتن نسبت به خود فاعلی، خود انسانی، و خود تفسیرگر معنادار است، اما دغدغه نسبت به آگاهی (به‌عنوان وضعیتی زودگذر) بی‌معناست. همین‌طور، علاقه‌مندی به خود آرمانی، حیاتی انسانی، یا خود ناظر، از منظر اخلاقی و زیستی مهم ارزیابی می‌شود.

او تأکید کرد: «در خودمراقبتی باید ابتدا روشن کنیم از کدام معنا از مراقبت و از کدام معنا از خود سخن می‌گوییم. بی‌توجهی به این تمایزات باعث سردرگمی در فهم و عمل خواهد شد.»

ملکیان در پایان سخنانش بر اهمیت گفت‌وگوی بین‌رشته‌ای بین روان‌شناسان، فیلسوفان اخلاق، جامعه‌شناسان و پزشکان تأکید کرد و گفت: «هر رشته‌ای با تکیه بر یکی از معانی مراقبت و خود، تعریفی از خودمراقبتی ارائه می‌دهد. این تفاوت‌ها نه‌تنها نباید نادیده گرفته شود، بلکه می‌توانند مبنای یک گفت‌وگوی سازنده و روشنگر باشند.»

نشست «چه مراقبتی؟ از کدام خود؟» با استقبال فراوانی از سوی پژوهشگران و علاقه‌مندان به فلسفه اخلاق، روان‌شناسی و مطالعات فرهنگی همراه بود.

216216

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *