معنای بیتفاوتی به دنیا در زندگی بزرگان و علما، آرامش و قناعت در برابر سختیهای مادی است؛ مانند مرحوم آقای قاضی که با وجود مشکلات مالی، آرام و بیاضطراب بود.
به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، بزرگان با این نگاه، دنیا را وسیلهای برای رشد باطنی و هدایت میدانستند، نه هدف نهایی زندگی. این بیتفاوتی، نه ترک دنیا، بلکه تمرکز بر ارزشهای معنوی و نفحات الهی است.
بنابر روایت حوزه، مرحوم آیت الله فاطمی نیا در یکی از سخنرانی های خود به موضوع «نسیمهای رحمت خدا» پرداخت که تقدیم شما فرهیختگان می شود.
بسمالله الرحمن الرحیم؛
در ایام عمر انسان، نسیمهایی از جانب پروردگار میوزد؛ نفحات رحمانی و تربیتی که در لحظاتی خاص بر دل و جان مینشیند.
نفحات پروردگار؛ نسیمهایی از جنس تربیت نه نعمتهای ظاهری
برخی از صاحبنظران در تبیین این حدیث که میفرماید: «إن لربکم فی أیام دهرکم نفحات»، گفتهاند که چرا تعبیر «لربکم» بهکار رفته است؟
چرا نمیفرماید «لله»؟ برخی اینگونه حدس زدهاند که علت این تعبیر، ارتباط آن با تجلی اسم «رب» است، چراکه اسم «رب» در بستر تربیت و پرورش معنا مییابد.
بنابراین، این نسیمها، نسیمهای تربیتیاند، نه صرفاً جلوههایی از نعمات ظاهری.
حضرت آیتالله آقای بهاءالدینی (قدسسره) سخنی در این زمینه دارند که شاید فحوا و لبّ کلامش این باشد:
اگر یکی از این نسیمها به دل انسانی برسد، آن انسان از جا برمیخیزد. این نسیمها از جنس ظاهر دنیا نیستند؛ البته خداوند نعمات ظاهری همچون ذائقه و روزی را نیز عطا میکند، اما آنچه در این حدیث مورد نظر است، نعمات باطنی و تربیتی است.
مراد این نیست که در ایام عمر، ممکن است مالی به انسان برسد یا گنجی پیدا شود، بلکه مراد نفحات باطنی تربیتی است. مانند نسیمی که به نهالی میوزد و او را پرورش میدهد.
بله، داراییهای دنیوی و نعمات ظاهری، مقولهای جداست؛ ممکن است فردی هم نعمت ظاهری داشته باشد و هم از نعمات باطنی بهرهمند باشد. و گاه، کسی تنها از نعمتهای باطنی برخوردار است، بیآنکه در ظاهر بهرهای از دنیا داشته باشد.
* مراقبت بزرگان از زهد و قناعت برای رسیدن به آرامش قلب
مرحوم آقای قاضی (استاد علامه طباطبایی) از جمله کسانی بودند که همواره یادشان زنده است.
علامه طباطبایی نقل میفرماید: «روزی در تبریز بودم. تصمیم گرفتم به دیدار آقای قاضی بروم تا با او مشورتی کنم. آن روز هوا بسیار گرم بود. رفتم و دیدم ایشان در حالیکه بادبزنی در دست داشت، کاملاً آرام نشسته بود. با آنکه خانوادهای پرجمعیت داشتند، فرزند کوچکی آمد و گفت: «مادرم میگوید نان نداریم.»
ایشان با آرامش و تبسمی همیشگی گفتند: «برو، پول نیست.» چنان راحت و بیاضطراب، گویی در عالم هیچ دغدغهای وجود ندارد.
بعد بچهای دیگر آمد و فریاد زد: «مادرم میگوید چراغمان خاموش است.» باز هم با همان خونسردی و لبخند پاسخ داد. من دیگر چیزی نگفتم. به خود گفتم: اگر قرار است از مال دنیا به چنین حالی برسیم، بهتر آن است که اصلاً نداشته باشیم.»
بزرگان، ما را به «مرگ» گرفتهاند تا به «تب» راضی باشیم؛ مانند تمثیلی که میگویند کسی را با سختی بزرگتر تهدید میکنند تا به سختی کوچکتری رضایت دهد. اینان چنان زهد ورزیدند تا دیگران لااقل بهاندازهای از دنیا قانع باشند و در پی آن، به خاطر مال دنیا، دروغ نگویند یا در سالهای پایانی عمر، برادر خود را نرنجانند.
خانوادهها گاهی شاهدند که پدری بیست سال از دنیا رفته اما خواهر و برادرها هنوز با یکدیگر قهرند. چه خوب بود اگر آن پدر اندکی صبر و گذشت به فرزندانش آموخته بود. گاه میبینیم پدری فوت کرده اما بازماندگان همچنان صمیمانه رفتوآمد میکنند و مهرباناند. این نکته کلیدی است.
مراد این نیست که هر که فقیر است خوب است و هر که غنی است بد؛ این تفکیکها نادرستاند.
* بندگیای واقعی است که مال دنیا را خیر و نعمت کند
روایتی است از کسی که به عیادت امام صادق علیهالسلام رفت. دید که حضرت بر بستر افتادهاند و جسمشان لاغر و نحیف شده.
راوی میگوید: گریهام گرفت. حضرت فرمودند: «مؤمن، اگر مالک مشرق و مغرب شود، برای او خیر است؛ و اگر قطعهقطعهاش کنند، باز هم به سود اوست.»
یعنی هرگاه انسان بنده خدا باشد، در هر شرایطی به خیر اوست؛ چه غنی باشد، چه فقیر. حضرت عیسی علیهالسلام نیز فرمودند: «إنی عبدالله»؛ یعنی من بنده خدایم.
بنابراین، اگر بنده خدا باشی، مال دنیا نهتنها آسیبی نمیزند، بلکه مفید هم خواهد بود؛ زیرا آن را در راه انفاق و ادای واجبات بهکار خواهی گرفت.
حال، در جمعبندی باید گفت: درست است که ما به نعمات ظاهری نیازمندیم، اما این حدیث که میفرماید «نفحات»، در پی اشاره به نعمات ظاهری نیست. بلکه اینها نعمتهای تربیتی و باطنیاند. در مواجهه بزرگان با دنیا، این مسئله بهخوبی نمایان است. روایتی نیز وجود دارد که میفرماید: دعا کنید که هیچگاه محتاج مردمان پست و بیانصاف نشوید.
مقصود این نیست که با مال دنیا کاری نداشته باشیم، بلکه مسئله آنجاست که برخی تمام فکر و ذکرشان دنیا شده است، آنچنان که دیگر مجالی برای نفحات باقی نگذاشتهاند. این نفحات، نعمتهای باطنیاند؛ گاه در قالب رویدادی یا مواجههای ظاهر میشوند که اثری تربیتی بر انسان دارند. مثلاً گاه با یک تلفن، یک دیدار، یا یک اقدام ساده، درهای هدایت بر دل انسان گشوده میشود.
بهعنوان نمونه: ممکن است کسی از شما بخواهد برای بیماری از اقوام دارویی تهیه کنید. شما نیز تلاشتان را میکنید و دارو را تهیه میکنید و به دست بیمار میرسانید. شاید ظاهراً چیزی خاصی رخ نداده باشد، اما در باطن، دری به سوی هدایت گشوده شده باشد. ناگهان دلتان منقلب میشود، نوری در قلبتان احساس میکنید. این همان «نهایات نفحات» است.
پدرم میفرمودند در زمان قحطی اصفهان، هیچ غذایی پیدا نمیشد. طلبهای بود که ذهنش کند بود و مطالب درسی را نمیفهمید.
روزی سکهای در اختیارش بود. با آن قصد خرید جگر سفید داشت تا گرسنگیاش را تسکین دهد. اما در مسیر دید که سگی نحیف با تولههایش رمقی ندارند. با خود گفت: «این جگر را در راه خدا به این سگ میدهم.» پدرم میگفت: از آن لحظه، فهم او گشوده شد.
* ولایت در دل، برتر از ظاهر عبادات
نمونه دیگر، ماجرای حضرت مجتبی علیهالسلام است؛ وقتی که غلامی سیاهپوست، تکه نانی میخورد و تکهای از آن را به سگی میدهد. وقتی از او پرسیدند چرا چنین میکنی؟ گفت: «از خجالت نمیتوانم بهتنهایی بخورم.» حضرت با دیدن این صحنه، غلام را خرید و آزاد کرد.
اینها ظاهراً کارهای کوچکیاند، اما در باطن، ولایت و هدایت جاری است. کوچکترین نشانهای از محبت امیرالمؤمنین علیهالسلام در قلب کسی باشد، از بسیاری از مناسک ظاهری، والاتر خواهد بود.
این سخنان، نظر شخصی نیست، بلکه برگرفته از معارف اهلبیت علیهمالسلام است. حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام میفرمایند: حتی خانه خدا ـ کعبه ـ هم در برابر کسی که ولایت امیرالمؤمنین را در دل دارد، فروتر است.
در ظاهر ممکن است کاری ساده چون خرید دارویی برای فردی بیمار، امری معمولی جلوه کند، اما در حقیقت، دری از نور و هدایت به دل گشوده میشود.
این است معنای «نفحات»، که در ابتدا بهصورت حادثهای معمولی ظاهر میشود، اما نهایت آن، پاداش عظیم الهی و رشد باطنی انسان است.
* تربیت خانوادگی و نیت خالص، کلید بهرهمندی از نسیمهای الهی
یکی از دیگر نکات جالب توجه این است که در همان ایام، فردی به نام زهیر که یک شخصیت تربیت شده با ایمان بود، در برابر تصمیمی که در ابتدا با تردید داشت، به تصمیمی بزرگ در پیوستن به امام حسین (ع) رسید.
زهیر در ابتدا در خصوص همراهی با امام حسین تردید داشت، اما پس از مشورت با همسر خود که شخصیت بزرگی داشت، تصمیم گرفت که به کربلا برود و در کنار امام حسین باشد.
این داستان نشان میدهد که تربیتهای خانوادگی و محیطی چقدر بر انتخابهای فردی تاثیرگذار هستند.
در واقع، در فرهنگ ما، به ویژه در ارتباطات و تربیتهای اسلامی، اهمیت دادن به دیگران و اعمال خیرخواهانه از جایگاه ویژهای برخوردار است.
افراد مختلفی که در مسیرهای مختلف زندگی خود با چنین فضاهایی روبهرو میشوند، میتوانند از این نسیمهای رحمت الهی بهرهمند شوند.
در حقیقت، بزرگان ما میفرمایند که در معرض این نسیمهای الهی باید نشست تا از الطاف خداوند بهرهمند شویم. این نسیمها گاهی اوقات در قالب عملهایی ساده و کوچک مانند نیکی به دیگران، توجه به نیازمندان، یا حتی یک سخن محبتآمیز بروز پیدا میکنند.
علاوه بر این، باید توجه داشت که در این نوع تربیتها و هدایتها، توجه به نیت و قصد درونی بسیار مهم است. گاهی اوقات ممکن است کسی عمل ظاهر خوبی انجام دهد، اما نیت او خالص نباشد.
در چنین شرایطی، بسیاری از افراد از اثرات واقعی این نسیمهای الهی بهرهمند نمیشوند. از همین رو، بزرگان ما همواره بر اهمیت نیتهای خالص و توجه به بندگی خداوند تأکید دارند.
در نهایت، باید یادآوری کرد که هدف از این آموزهها و تربیتهای دینی، هدایت انسان به سوی خداوند و یافتن مسیر صحیح زندگی است.
همانطور که در داستانها و روایتهای مختلف مشاهده میشود، افراد بسیاری در مواجهه با نسیمهای رحمت الهی توانستهاند مسیر زندگی خود را تغییر دهند و به تعالی برسند. این تغییرات، البته نه تنها در ظاهر زندگی، بلکه در باطن انسانها نیز بروز میکند و در نهایت به نیکوترین پاداشها و قرب به خداوند منتهی میشود.
پیشنهاد این است که همگان با دقت در این مسیر گام بردارند و از هر فرصتی برای بهرهبرداری از این نسیمهای الهی استفاده کنند، چرا که این نسیمها همواره در دسترساند و تنها نیاز به توجه و آمادگی قلبی دارند تا بر جان انسانها اثر بگذارند.