از آن ته دیدم آقای رحیمصفوی با علامت دارد حرف میزند. توصیه به آرامش میکرد. خودش هم لبخندی بر لب داشت و به اصطلاح میگفت مسئلهای نیست. هم متوجه بود که اینطور باید گفت و هم متوجه بود که این صحنه طبیعی است، باید تحملش کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از ایبنا، چهلوسه سال پیش در چنین روزی خرمشهر از تصرف نیروهای عراقی آزاد شد. شهری که تا وقتی در دست عراقیها بود، ایران و ایرانی ناآرام و نگران بود و از پا ننشست تا بالاخره در سوم خرداد سال ۱۳۶۱ خرمشهر دوباره به ایران بازگشت. آنچه که نیروهای ارتش و سپاه از سر گذراندند تا خرمشهر به ایران بازگردد در بخشی از «ناگفتههای جنگ» ثبت شده است این کتاب خاطرات سپهبد علی صیادشیرازی به تدوین احمد دهقان است. در روایتی که صیادشیرازی از نحوه طراحی عملیات و آزادسازی خرمشهر بیان کرده از اختلافات و نیروهای خسته و اندکی سخن گفته که با آنها موفق شدند در مقابل سپاه بهظاهر قدرتمند عراق بایستند و خرمشهر را پس بگیرند.
سپهبد صیادشیرازی یکی از ارکان طراحی عملیات برای آزادسازی خرمشهر بود. او درباره وضعیت دسترسی به خرمشهر و مشکلات پیش رو چنین میگوید:
«فقط مانده بود خونینشهر. از شمال تا منطقه طلاییه جلو رفته بودیم و در کوشک به جاده زید حسینیه رسیده بودیم و الحاق انجام شده بود. جاده اهواز به خونینشهر هم کاملا باز شده بود. پادگان حمید هم آزاد شده بود و سه قرارگاه روی یک خط قرار داشتند.