1_حزبالله لبنان پیش و بیش از آنکه تشکیلاتی سیاسی _ نظامی باشد، استمرار اندیشهای آرمانخواهانه و جنبشی رهایی بخش و ادامهدار برای آرمان فلسطین بوده است.
تفاوت نمیکند؛ نه تنها شیعیان بلکه جهان اسلام از هر مذهب اسلامی به مقوله فلسطین به عنوان اصلیترین مسئله جهان اسلام نگریستهاند. این آرمانخواهی در ادوار مختلف خود را به اشکال گوناگون بروز داده است؛ گاه در شمائل ناسیونالیسم عربی، گاه با راهبری “اخوان المسلمین” و… گاه در پیوندی ایدئولوژیک میان اهل تسنن و شیعیان. همسویی حماس، جهاد اسلامی، حوثیها، گروههای عراقی، حزبالله لبنان و جمهوری اسلامی در قاعده “محور مقاومت” مصداقی بر الگویی نوین در دوران حاضر است. این محور، رهایی فلسطین و جنگ با اشغالگری اسرائیل را فارغ از مرزبندیهای مذهبی، در دستور کار دارد. اندیشه آزادیبخش فلسطین و هوادارانش، حوادث تلخ و شیرین بسیاری را تجربه کرده، اما هرگز از نفس نیفتاده است؛ حتی هنگامی که از سوی دشمنان خود متحمل ضربات سنگین مانند آنچه بر سر “حسن نصرالله” و یارانش در لبنان آمده است. به واقع اندیشه آزادیبخش فلسطین در هر شکل ایدئولوژیک و یا حتی سکولار خود، پس از تحمل هر ضربه از سوی دشمنانش، ققنوسوار دوباره سر برآورده و حضور خود را به رخ کشیده است. مسئله این است که یک اندیشه به اندازه آرمان رهایی بخش، هرگز پایان ندارد. 2_ عملیات “طوفان الاقصی” از سوی حماس و جهاد اسلامی فلسطین در هفتم اکتبر 2024 میلادی، نقطه عطف در تحولات خاورمیانه شد. این اقدام به عنوان پیروزی برای مردم رنج کشیده فلسطین در غزه به حساب آمد؛ زیرا توانست تابوی شکست ناپذیری اسرائیل را در حفظ مرزهای امنیتی خود بشکند. اما به رغم همه خوشیهای ناشی از این اتفاق، قابل پیشبینی بود که پیامدهای آن نمیتواند تنها در مرزهای غزه و فلسطین محدود شود. در اینحال برخلاف برخی نظرات و هیجانات خوشبینانه پیرامونی، نمیشد زمان محدودی را برای پایان جنگ در غزه و ماجراجوییهای جنایتکارانه اسرائیل قائل بود. افراطیون اسرائیلی با نمایشی از مظلوم نماییهای اولیه، فرصت پیش آمده را به عنوان “زمان طلایی” در اختیار گرفته و جنگی نابرابر را علیه نه تنها فلسطینیان بیدفاع در غزه، بلکه محور مقاومت ؛ به ویژه در لبنان به راه انداختند. 3_ اسرائیل در نزدیک به یکسال گذشته و به پشتوانه حمایتهای لجستیک ایالات متحده و شرکای اروپائیاش در زمین، هوا و دریا، جنایاتی را علیه فلسطینیان و مردم لبنان رقم زد که در تاریخ جنگهای گذشته اعراب و اسرائیل و بلکه جهان بیسابقه بوده است. اسرائیل در این مدت تصویری از خود نزد جهانیان به نمایش گذاشت که همه آنچه پیش از این از رنج مردم یهودی در اذهان بود را دگرگون کرد. این تحول تا به آنجا بوده است که حالا وجدان بیدار مردم اروپا، آمریکا و اقصی نقاط جهان علیه اسرائیل بسیج شده است. همین مهم سبب میشود تا اندیشه آرمانخواهی علیه اسرائیل نه تنها در میان فلسطینیان، اعراب و جهان اسلام، که در جامعه جهانی با هر گرایش ایدئولوژیک بیش از گذشته تقویت و اشکال تازهتری به خود گیرد. نمایش انزجار مردمی نسبت به اشغالگری و جنایات اسرائیل به اندازهای گسترده است که حتی دولتمردان آمریکایی و اروپایی برای حفظ وجهه دیپلماتیک خود، از ملاقات و یا حتی هواداری از سیاستهای اسرائیل، دچار وسواس و پرهیز کم سابقه شدهاند. این وضع به معنای تخریب همه آن چیزی است که صهیونیستها در همه دهههای گذشته برای کسب اعتبار و همدلی نزد مردم جهان سرمایهگذاری کرده بودند. 4_ “بنیامین نتانیاهو” عملیات کشتارگرانه خود را در ضاحیه لبنان و قتل رهبران حزبالله “نظم جدید” برای خاورمیانه نامیده است. او فراموش کرده یا خود را به بیراه میزند که اعتبار و استقرار به زعم او “نظم جدید” تنها با “اراده مبتنی بر زور” ممکن نیست. “زور” شهرت نمیآورد، بلکه مشروعیت است که به “زور” مفهوم “قدرت” میبخشد. امروزه روز اسرائیل بیش از هرزمان فاقد مشروعیتی است که بتواند پس از این بهراحتی در منطقه و جامعه جهانی نفس بکشد. این همان دلنگرانی برخی از مقامهای هشیار اسرائیلی و دولتمردان آمریکایی _ اروپایی است که مدام بر طبل کنترل ماجراجویی بیپایان نتانیاهو و شرکای افراطی او در کابینه اسرائیل میزنند. 5_ محور مقاومت در یکسال اخیر فراز و فرود بسیار را تجربه کرده است؛ لازم است تجربههایش را آموزه راه خود کند. هرگونه اقدام نمیتواند فارغ از سیاستهای راهبردی روشن باشد. این سیاستها نیازمند ارائه اصولی مفهوم با ظرفیت ایجاد “همدلی” با افکار عمومی در جامعه جهانی است. اگر براین باور باشیم که مقاومت همچنان ادامه خواهد یافت، لازم است آموزههای تجربیاش را پیش چشم داشته باشد. در این باره حرف بسیار است.