هیچگاه در کشور ما اقتدار گرایی، یخ اش نگرفته است. توتالیتاریسم نیز رویایی است که، معمولا فقط خواب آن هایی که به دنبال اش هستند آشفته می کند. و الا، توتالیتاریسم هیچگاه در جامعه ما نمی تواند شکل بگیرد.
فروزان آصف نخعی: جامعه ۷۲ ملت ایران، یک ویژگی خاص به آن بخشیده، و آن این که اساسا یک دست سازی و خالص سازی در آن امکان پذیر نیست. این ویژگی در در ادبیات کهن ایران زمین نیز وجود دارد. شاید جنگ هفتاد و دو ملت حافظ نمادی از این موضوع باشد. اما نباید فراموش کنیم که ایران به عنوان یک امپراتوری، در چهار راه نظامی، سیاسی و تجارت جهانی هم بوده، و فرهنگ های مختلف را در خود پذیرفته و در خود هضم کرده است. برای مثال مغول ها با وجود غلبه بر ایران، در آن هضم شدند. اگر نیروهای تندرو با سابقه تاریخی از منظر جامعه شناختی و روانشناختی آشنایی می داشتند، نباید تلاش بیهوده ای برای یکدست سازی آن به عمل بیاورند. همچنین اگر به وضعیت متکثر ایران زمین وقوف لازم را پیدا بکنند، بعید به نظر می رسد که تجربه شکست خورده خالص سازی از سال ۱۴۰۰ تا ۱۴۰۳ را تکرار کنند.
صد البته این توانمندی پنهان جامعه ایرانی خود نشانه نوعی پویایی است. با این همه قواعد حاکم بر جوامع متکثر از فرهنگ های مختلف، با جامعه تقریبا یکدست، متفاوت است. برای مثال درست است که در جامعه ایران، امکان وقوع خالص سازی، و دولت یکدست و امکان خلق فرهنگ توتالیتاریستی و استبداد فراگیر ناممکن است، ولی هماهنگ سازی آن برای رفتن به سوی توسعه و ایجاد هم افزایی در نیروها به ویژه به منظور حرکت به سوی توسعه، گروه ها، اقوام و فرهنگ های مختلف نیز مشکل تر از جوامع فاقد تکثر فرهنگی است.
این موضوع به ویژه از این منظر دارای اهمیت است که برخی بدون توجه به مفاهیم پایه و علمی، ایران را به جامعه ای توتالیتاریستی، یا دیکتاتوری ، و … متهم می کنند بدون آن که بدانند، هر یک از مفاهیم مذکور، در چه مداری از تضاد و توسعه شکل گرفته اند، و هر یک مستلزم وجود چه نوع نهادها و سازمان هایی در جامعه و کشور هستند.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، دکتر محمدمهدی مجاهدی استاد دانشگاه، وجود تضاد در جامعه ایران را بررسی کرده، و در صحبت هایش که فایل تصویری آن در یوتیوب منتشر شده، مطرح می کند که «ما بخواهیم و نخواهیم به دلایل تاریخی و فرهنگی خیلی عمیق از جامعه ای از مجموع تضادها برخورداریم.»
این استاد دانشگاه در ادامه برای توضیح بحث و مقصود خود به تضاد در حرکت چرخ دنده ها اشاره می کند و می گوید: «چرخ دنده هایی که علیه و متضاد با یکدیگر می چرخند و در هم و با هم درگیر می شوند و یک محور را به گردش در می آورند. چرخ دنده ها به محض آن که همسو با هم حرکت کنند، دیگر نمی چرخند. حاصل این حرکت، و نتیجه آن، چرخیدن محور اصلی می شود. تقریبا همه ماشین های مکانیکی، از این مکانیسم استفاده کرده، در واقع از قانون تضاد سوده برده، از آن استفاده می کنند. از این منظر تضاد می تواند بسیار مثبت باشد. بنابراین تضاد، لزوما امری بد نیست.»
او سپس به انواع تضاد اشاره کرده و می گوید: «اما تضاد دوگونه است: تضادهای هم فرسا یا فرساینده، و تضادهای هم افزا. در حوزه فلسفی این نکته را داریم که اگر تضاد نبود، فیض جاری نمی شد. این خیلی جالب است که در الهیات سیاسی رهایی بخش، الهیات سیاسی مسیحی، که در آمریکای لاتین، و آلمان و برخی دیگر از کشورهای اروپای برّی رواج دارد، تثلیث را واجد تضاد درونی می دانند. یعنی الهیات آنان، الهیات تضاد به جای الهیات وفاق است، که به آن الهیات پویشی می گویند. البته هگلی هم هستند. از نظر آنان مفهوم خدا استاتیک نیست، وایتهد هم در دیدگاهایش الهیات پویشی را مطرح کرده است. از نظر آنان جهان با تضاد، پویایی و زایایی خودش را حفظ می کند. این تضاد از نظر آنان، تضاد همفرسا نیست، بلکه تضاد هم افزا است.»
مجاهدی در ادامه از حوزه مباحث فلسفی به حوزه اجتماعی، و ابعاد تضاد در جامعه ایرانی پرداخت و گفت: «اگر پس از طرح این مبادی خیلی بعیده عبور کرده، و خیلی در آن ها توقف نکنیم، و این سخنان را به زمین بیاوریم، بحث مهم تر می شود. نیروهای موجود در جامعه ما، نیروهای تضاد هستند، و این گونه به نظر می رسد که جامعه ما محکوم به تضاد است، از این رو این جامعه را نمی توان یکپارچه کرد.»
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: «این جامعه را نمی توان با الگوهای مونیستی، تک پایه و یکه انگارانه، همه تضادهایش را تسطیح کرد، پستی و بلندی هایش را گرفت ،و از آن یک کل واحد یک پارچه ساخت. چنین امری نا ممکن است. اجرای چنین الگویی در جامعه ایران ناممکن است. این جامعه سرشار از تضادهایی است که دائم خود را بازتولید می کنند. و هیچیک نیز توان حذف نهایی دیگران را هم ندارند.»
مجاهدی در ادامه گفت: «این ویژگی مهمی است که اگر نبود ما می توانستیم به یک جامعه توتالیتر یا یک مقدار عقب تر اقتدار گرای معیار تبدیل بشویم. از این رو هیچگاه در کشور ما اقتدار گرایی، یخ اش نگرفته است. توتالیتاریسم نیز رویایی است که، معمولا فقط خواب آن هایی که به دنبال اش هستند آشفته می کند. و الا، توتالیتاریسم هیچگاه در جامعه ما یخ اش نمی گیرد.»
او در بیان دلیل این که چرا جامعه ایرانی ، نمی تواند به جامعه ای توتالیتاریستی تبدیل شود گفت: «زیرا یکپارچه شدنی نیستیم. و این، یعنی این همه تضادی که در جامعه ما وجود دارد یک ویژگی بسیار مهم برای جامعه ایران است. اگر از ابتدا تا انتهای یک خیابان تحقیق میدانی به عمل بیاوریم بکنیم، مشاهده می کنیم که تفاوت های اساسی در میان اهالی آن وجود دارد. در حالی که چنین تفاوتی را ما در اروپا نمی بینیم. در اغلب کشورهای اروپایی، دین، نژاد، زبان، و خاطره ها، provincial و همگی مثل هم هستند. البته حضور مهاجران، این وضعیت را کمی آشفته کرده است. ولی این کشورها، یکپارچه هستند.»
بیشتر بخوانید:
آشوب یا توسعه؛ ملت و دولت کدام را انتخاب می کنند؟ / فرمول های آشتی برای توسعه ایران چیستند؟ / امکان ایجاد «مساله مشترک» میان مردم و دولت چقدر است؟ ببینید | مردم و دولت چگونه واقع بین خواهند شد؟ / آیا بعد از مشروطیت وکنار رفتن نظم قبلی نظم بهتری ایجاد شد؟ ببینید | انتخاب مشترک مردم و نظام، عدم ورود به جنگ غزه بود / باید از ابزار گفت و گو با جهان استفاده کنیم کلاهبرداران سیاسی چه هویتی دارند؟ / خطای محاسباتی براندازان چیست؟ / تعمیم اشتراک مردم و حاکمیت در عدم ورود به جنگ فلسطین به عرصه های دیگر ببینید| دولت ها نمی توانند بهشت بسازند / لاک پشت ها برنده اند نه خرگوش ها
216216