متولیان فرهنگ آمار بازدیدکنندگان عشق‌ابدی را دیده اید؟

دیر زمانی است که شاهد به قهقهراء رفتن مقوله‌ی فرهنگ و برنامه‌های فرهنگی در رسانه‌های داخلی هستیم.تولید برنامه های بی‌محتوا و فاقد کیفیت لازم در تلویزیون که تعداد مخاطبان این رسانه دلیلی روشنی است بر فراموش شدن استانداردهای لازم برای ساخت و تولید برنامه‌ در رسانه‌ی مثلا ملی

متولیان فرهنگ آمار بازدیدکنندگان عشق‌ابدی را دیده اید؟

شوق و اشتیاق جوانان،نوجوانان و حتی کودکان برای دیدن برنامه‌ای با عنوان عشق ابدی که از پلتفرم‌ فیلتر شده‌ی یوتوب پخش می‌شود سبب طرح این پرسش است که آیا متولیان امور هنری و فرهنگی کشور متوجه تبعات چنین توجهی هستند؟ آیا امور فرهنگی_تربیتی فرزندان ایران برای چنین مدیرانی به عنوان یک دغدغه مطرح است؟ برنامه‌ای مانند عشق ابدی واجد کدام جذابیت سمعی و بصری است که طیف جوان و نوجوان کشور علیرغم فیلتر بودن برنامه‌ی یوتوب هزینه‌ی خرید فیلترشکن را تقبل کرده ، با سرعت عذاب آور اینترنت ساعت ها پای چنین برنامه ای بنشیند؟آیا مسئولین و متولیان امور فرهنگی کشور محتوای چنین برنامه ای را مورد ارزیابی و بررسی قرار داده اند؟به تبعات و آثار مخرب آن توجه شده ؟ آیا مدعیان امور فرهنگی کشور قادر به تولید برنامه‌ای هستند تا نگاه مخاطبان میلیونی چنین برنامه ای را جلب کند؟

بدون شک ورود به چنین حوزه‌ای نیازمند تخصص است ،اما آنچه پیش از تخصص لازم به نظر می‌رسد وجود اندکی دغدغه در ذهن و فکر کارشناسان و استادان دانشگاه که علاوه بر دانش و تجربه ، دل در گرو فرهنگ این سرزمین و آینده‌ی فرزندان ایران دارند که در چنین شرایطی ورود به این حوزه تکلیف هر انسان میهن دوستی است .هر ساله با انتشار قانون بودجه ،شاهد اختصاص بودجه های چند صد میلیاردی به نهادها و مراکزی هستیم که پیشوند و پسوند نام و عنوانشان مزین است به عبارت فرهنگی ! عنوان و عبارتی که تنها در هیبت تیتر برنامه ها و اهداف معطل مانده ی ارگان‌های حکومتی دیده می‌شود و دریغ از ذره‌ای عملکرد موثر و مثبت در این مقوله!

علیرغم کثرت تعداد مراکز دولتی و غیر دولتی که مدعی تصدی امور فرهنگی این مُلک هستند باید پذیرفت اوضاع نابسامان فرهنگ در جامعه محصول موازی کاری هایی است که بیشتر به ناکارآمدی موازی شبیه است تا اقدام و رفتاری موازی.

سال‌هاست که مدیران و تصمیم سازان سازمان‌ها و نهادهایی مانند صدا و سیما با آن تشکیلات عریض و طویل یا وزارتخانه ای مانند ارشاد یا ورزش و جوانان و سایر نهادهای حکومتی مانند؛ سازمان تبلیغات اسلامی ،ستاد امر به معروف و نهی از منکر و…با شعار اشاعه‌ی فرهنگ اسلامی و ایرانی به وقت دریافت بودجه ،دست به قلم شده برای توجیه تعریف بودجه‌های چند صد میلیاردی نهاد متبوع خویش اقدام به ارائه طرح و برنامه‌های آنچنانی می‌کنند که اگر یک درصد از آنچه بر روی کاغذ نقش بسته می‌شود در عرصه‌ی اجرا دیده می‌شد امروز روز نگاه‌ها و توجهات جوانان و کودکان این سرزمین به برنامه‌های تولیدی آن سوی آب ها سوق پیدا نمی‌کرد.

با نهایت تاسف باید اذعان داشت دیر زمانی است که از فرهنگ و کارهای فرهنگی فقط نام و نشانی باقی مانده و هیچ بازخورد مثبت و موثری از عملکرد متولیان فرهنگ این کشور دیده نمی‌شود ، نتیجه‌ی بدیهی و تاسف آور چنین اقداماتی جذب نگاه و توجه جوانان کشور به برنامه های سبک و سخیفی مانند عشق ابدی است که دیر نخواهد بود تا تالی فساد و تبعات زیان بار آن بر سر نهاد خانواده و زندگی جوانان کشور آوار شده و آنگاه است که مدیران همیشه مدعی کاسه ی چه کنم دست گرفته در صدد باز گرداندن آب رفته به جوی هستند.غافل از اینکه آنچه رخ داده محصول نگاه همین مدیرانی است که سبب جدایی برنامه سازان خلاق و کاربلد از سازمان صدا و سیما و یا سایر ارگان های فرهنگی کشور شدند.

لذا تا دیر نشده لازم است به موازات الزام چنین مدیرانی به پاسخگویی ،علل و عوامل بروز چنین فاجعه‌ای واکاوی شود بلکه یکبار برای همیشه پاسخ این پرسش ساده و البته مهم دریافت شود ،چطور ممکن است در زمانه‌ای که رسانه‌ی مثلا ملی کشور برای جذب مخاطب دست به هر کاری می‌زند ، سیل توجه و نگاه ها به برنامه هایی سوق پیدا کرده که فاقد محتوای قابل توجه و حتی نشانه‌ایی از برنامه‌های سرگرمی محور است!

وکیل دادگستری-شیراز 

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *