به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا در بخشی از صحبت‌هایش ماجرایی را نقل کرده است:

«مرحوم آقا سید مهدی قوام(ره) مرد بسیار بزرگ و با سعه صدری بود؛ اعجوبه ای بود. یک شب دزدی وارد منزلش می‌شود، فرشی را جمع کرده و در حال بردن آن بود. آقا سیدمهدی بیدار می‌شود. با کمال خونسردی به او می‌گوید: می‌خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می‌گوید: می‌خواهم آن را بفروشم. آقا سیدمهدی می‌گوید: اگر خودت آن را بفروشی از تو ارزان می‌خرند. من این فرش را به تو می‌بخشم، حلالت باشد. فرش را ببر آخر بازار عباس‌آباد، بگو من را سیدمهدی فرستاده. فرش را به قیمت بفروش و برو کاسب شو. الله‌اکبر از این بزرگی! بعدا دیدند همان شخص اهل عبادت و تقوا شده و از پول همان فرش کاسبی راه انداخته است.»

/منبع: ایکنا

"/>

ماجرای دزدی از خانه یک روحانی

عارفی که دزدی را آدم کرد.

ماجرای دزدی از خانه یک روحانی

به گزارش پایگاه فکر و فرهنگ مبلغ، آیت‌الله سیدعبدالله فاطمی‌نیا در بخشی از صحبت‌هایش ماجرایی را نقل کرده است:

«مرحوم آقا سید مهدی قوام(ره) مرد بسیار بزرگ و با سعه صدری بود؛ اعجوبه ای بود. یک شب دزدی وارد منزلش می‌شود، فرشی را جمع کرده و در حال بردن آن بود. آقا سیدمهدی بیدار می‌شود. با کمال خونسردی به او می‌گوید: می‌خواهی این فرش را چه کنی؟ دزد می‌گوید: می‌خواهم آن را بفروشم. آقا سیدمهدی می‌گوید: اگر خودت آن را بفروشی از تو ارزان می‌خرند. من این فرش را به تو می‌بخشم، حلالت باشد. فرش را ببر آخر بازار عباس‌آباد، بگو من را سیدمهدی فرستاده. فرش را به قیمت بفروش و برو کاسب شو. الله‌اکبر از این بزرگی! بعدا دیدند همان شخص اهل عبادت و تقوا شده و از پول همان فرش کاسبی راه انداخته است.»

/منبع: ایکنا

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *