با ورود مجدد نیروهای انتظامی به بحث حجاب و آغاز معرکه های مجازی میان مخالفین و موافقین این ورود نیروی انتظامی و شاید قضایی سازی مجدد این موضوع ، لزوم بازتعریف و دسته بندی کردن مخالفین ضروری به نظر می رسد .خصوصا آنکه پس از وقایع تلخ ۱۴۰۱ به دلیل ذات پیچیده مسائل فرهنگی و همچنین شکاف های بعضا بهبود نایافته حاصل از بحران های پیشین ، گفتگو میان حکومت و نخبگان خاصه در این مسئله که کمتر شکل گرفته است.
دولت در سال های اخیر [ مقصود دولت کنونی نیست بلکه ذات کارکرد دولت های دهه اخیر مقصود است ] به روش و عادت مالوف خود یعنی تعویق به بهای تعمیق بحران ها روی آورده است . بدیهی است این روش هر چه بیشتر طی سالیان اخیر در موضوعات مختلف استفاده شده بهای بیشتری از دولت را مصروف خود در همان موضوعات کرده است و همچنین طبیعی است در فضای فقر ایده های ایجابی ابزارهای سلبی هر روز بیش از پیش به چشم حکمران می آیند و استفاده از آنها بیشتر نیاز دولت به * عمل کردن * را برطرف می کند .
نگارنده در ادامه با توجه به قطعی بودن تفاوت خاستگاه های مخالفین با اقدامات سلبی در بحث حجاب [ مانند آنچه در طرح نور جریان دارد ] به ذکر چهار دسته کلی می پردازد .
1 ـ دسته اول را می توان افرادی دانست که قائل به مفید بودن استفاده از سخت افزار کنونی حاکمیت در مواجهه با پدیده ی بی حجابی هستند اما شرایط کنونی کشور ( من جمله شرایط منطقه ی غرب اسیا پس از طوفان الاقصی ، بیش از یک دهه رشد میانگین اقتصادی نزدیک به صفر ، دولتی بر آمده از انتخاباتی با مشارکت نسبتا پایین و …) را مناسب اجرای آن نمی دانند . هر چند با توجه به نبود افق نه چندان روشن پیش رو خصوصا در رابطه با شرایط اقتصادی کشور ، به نظر می رسد قائلین به این نگاه احتمالا پاسخ را در کوتاه مدت و یا حتی میان مدت نمی جویند .
2 ـ دسته ی دوم به نظر شامل افرادی می توان دانست که باز هم قائل به استفاده از ابزار سلبی [ در کنار سایر ابزار ایجابی ] برای مقوله حجاب هستند ولی سخت افزار کنونی آن یعنی چیزی مشابه گشت ارشاد را نمی پسندند .
3 ـ دسته ی سوم را شاید بتوان شامل افرادی دانست که مانند دو دسته ی پیشین ، ذات حجاب را یک ارزش متعالی می دانند و باور به حسن داتی حجاب دارند اما مخالف جدی ورود حاکمیت به این عرصه هستند و این کار یعنی هرگونه ورود حاکمیت را دخالت در روند زندگی روزمره تعدادی از شهروندان و یا بالنّهایه به ضرر متدینین می دانند . این دسته احتمالا مواجهه با پدیده ی بی حجابی و کم حجابی را منحصر به نهادهای مدنی می دانند و باور به کارهای صرفا ایجابی [ آن هم توسط نهادهای کاملا مردمی و یا سنتی ] دارند .
4 ـ و در نهایت دسته ی چهارم را شاید بتوان افرادی دانست که اصولا ذات مساله ی حجاب را یک ارزش متعالی نمی دانند و برخاسته از همین نگاه ، سیاستگذاری و یا هر فعل و انفعالاتی پیرامون رشد پوشیدگی و یا حتی توقف روند برهنگی احتمالی را از اساس فاقد معنا می دانند .
نگارنده ، در این یادداشت در پی وزن دهی جمعیتی خاصی به چهار دسته ی اخیرالذکر نیست . اما باور دارم جامعه پس از آسیب هایی که طی سالیان اخیر متاثر از مسایل اقتصادی خورده است ، و هم چنین ناکارآمدی نسبی دستگاه بوروکراتیک دولتی نمی توان بدون ملحوظ داشتن ابعاد چندبعدی مسائل پیچیده ای چون مواجهه با بی حجابی دست به عمل زد .
لذا به نظر می رسد به جز دسته ی چهارم مخالفین مطابق تقسیم بندی راقم این سطور ، که اقناع حتی نخبگان طرفدار ان ایده ای تقریبا محال است ، اما مطمئنا دولت با ابزارها و واسطه هایی که در جامعه دارد می تواند از نظرات سه دسته ی دیگر خود را غنی سازد . خاصه با توجه به وضعیت نگران کننده محبوبیت اقای رییسی و شخص ایشان آن هم در آستانه ی سال سوم دولت اول وی [ که علی القاعده دولت ها در دوره ی اول دارای محبوبیتی بسیار بالاتر دوره ی احتمالی بعدی خواهند بود ] لزوم اجماع و یا حداقل استفاده از ظرفیت های نخبگانی ۳ دسته ی دیگر بیش از پیش معلوم می شود.