من با هر پرستشی، جز پرستش خدا مخالفم و هر پرستشی جز پرستش خدا را شرکت میدانم… بحثی که ما درباره آن سرود [سرود ای ایران] کردیم این بود که گفتیم… متناسب با این انقلابی که مردم کردند نبود، و این هم در زمان رضاخان ساخته شده بود.
به گزارش کاویان گلد به نقل از پایگاه اطلاعرسانی مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛ صادق قطبزاده یکی از سه نفری است (قطبزاده، ابراهیم یزدی، ابوالحسن بنیصدر) که با امام از پاریس وارد تهران شد و از روز اول پیروزی انقلاب به دستور ایشان سرپرستی امور رادیو و تلویزیون را برعهده گرفت. به دنبال این حکم اما جنجالهای بزرگی ایجاد شد؛ از کارکنان رادیو تلویزیون که قطبزاده را در حد این مقام نمیدانستند و زیر بار ریاستش نمیرفتند، تا دولت موقت که معتقد بود اقدامات مثبتش را منعکس نمیکند و روزنامههایی که او را به سانسور متهم میکردند. از آن سو نیز لحن قطبزاده در هر سخنرانی یا مصاحبهای موجی از واکنشهای مثبت و منفی را برمیانگیخت. مثلا در جایی گفته بود که حقوقم را از شخص امام میگیرم و مبلغش ۲۵۰۰ تومان است، رقمی که برای یک مدیر در آن سطح واقعا کم بود! عباراتی دیگر چون «ملت بزرگم…»، «انقلاب بازی»، «روشنفکر بازی» در برخی سخنرانیها و مصاحبههایش جنجالهای بیشتری هم آفرید. جلوگیری از پخش «سرود ای ایران» از تلویزیون یا امر و نهی برخی کارکنان زن مثل احترام برومند مجری وقت برنامه کودک به حجاب که موجب نامه سرگشاده و انتقادآمیز او در ۱۸ فروردین ۵۸ در روزنامه کیهان شد، از دیگر اقداماتی بود که قطبزاده را هر روز بیشتر بر سر زبانها میانداخت.
از سوی دیگر چپگرایان در ارگانهایششان مثل نشریه «چلنگر» و… به بنیصدر، یزدی و قطبزاده لقب «مثلق بیق» داده بودند. از نگاه آنان این سه افرادی خارجنشین بودند که بدون اینکه زحمتی برای انقلاب کشیده باشند حالا داشتند ثمرهاش را میچیدند. در این میان هم بودند افرادی چون بخشی از بازاریان که طرفدار سفت و سخت و قطبزاده بودند و طومارهایی در دفاع از او امضا میکردند. به هر روی در میان همه این جنجالها خبرنگار مجله «تهران مصور» به سراغ قطبزاده رفت تا با او درباره همه این حواشی گفتوگو کند. مجله «خواندنیها» مشروح این گفتوگو را در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۳۵۸ بازنشر کرد که بخشهایی از آن را در پی میخوانیم:
پیش از آنکه گفت و شنید آغاز شود از روزنامهها و شایعاتی که درباره او بر سر زبانهاست گله میکند. میگوید:
تاکنون هفت هشت بار بنده را مستعفی کردهاند. چهار بار کشتهاند و چندین بار مامور چین و شوروی و آمریکا و اروپا و… کردهاند. متاسفانه من کار زیادی دارم و وقت ندارم که روابط نزدیکی با روزنامهها و روزنامهنگاران داشته باشم. البته عدهای از روزنامهنگاران آدمهای شریفی نیستند و بیشتر روزنامهنویسان شریف در ردههای پایین قرار دارند و آنها که در ردههای بالا هستند، مخصوصا آدمهای خودفروختهای هستند. اگر وضع آنها را بررسی کنیم، خیلی چیزها روشن میشود و تغییر میکند.