همۀ بحث‌ها و حواشی نامۀ فائزه هاشمی رفسنجانی یک ‌طرف، طرح این پرسش که انقلابیون و مبارزین راه آزادی چه میزان در عمل وفادار به دمکراسی باقی می‌مانند، یک‌ طرف. ایشان در حقیقت، سؤال نمی‌کنند، بلکه رفتارهای غیردمکراتیک برخی از زندانیان هم‌بندشان برایشان تردیدی باقی نگذارده که بسیاری از آنان نمرۀ بالایی در دمکراسی نخواهند آورد. سال‌ها قبل از خانم هاشمی، اچ‌جی‌ولز، نویسندۀ انگلیسی، با مطالعۀ رفتار رهبران انقلاب‌های روسیه و چین نوشت: «هیچ انقلابی ختم به دمکراسی نمی‌شود؛ چون در انقلاب‌ها رهبرانی به‌ قدرت می‌رسند که با آنان به جز خشونت، رفتار دیگری نشده و خشونت تنها رفتاری است که آنان می‌شناسند و دیر یا زود به‌سمت آن می‌روند.» جورج اورول هم در رمان معروفش «قلعۀ حیوانات»، به همین نقطه می‌رسد.

️رفتار شماری از مبارزین راه آزادی در زندان اوین، خانم هاشمی را مجاب کرده که ولز و اورول، خیلی هم بی‌راه نرفته بودند. با این تفاوت که خانم هاشمی معتقد است که هم‌بندی‌هایش حتی قبل‌تر از آن‌که به ‌قدرت برسند، فاتحۀ دمکراسی را خوانده‌اند.

چون می‌دانست که مخالفینش به واسطۀ نگارش آن نامه، او را متهم به تبانی با نظام خواهند نمود، لذا در همان سطر نخست می‌نویسد که همچنان به باورهایی که باعث به‌ زندان افتادنش شده، ایمان دارد. در جای‌جای نوشته‌اش هم رفتار انقلابیون زندانی را در پایمال‌کردن دمکراسی بی‌شباهت به رفتار نظام نمی‌داند.

️آیا نگاه ناامیدانۀ خانم هاشمی به انقلابیون درست است؟ نگاهی به انقلاب خودمان بیندازیم. چه تعداد از مبارزینی که علیه رژیم شاه مبارزه کرده و بعضاً هم سال‌ها در زندان بودند، بعد از انقلاب به آرمان‌های دمکراتیک همچون آزادی بیان، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، جرم نبودن انتقاد از حکومت، نبود زندانی سیاسی و غیره وفادار ماندند؟ آیا به جز مهندس بازرگان، شهید مطهری، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری، چه تعداد دیگر از مبارزین، پای دمکراسی ایستادند؟ آیا برای انقلابیون اعم از اسلام‌گرایان یا مارکسیست‌ها، آرمان‌های انقلابی‌شان مقدم بود، یا دمکراسی؟ البته امثال نلسون ماندلا، دکتر محمد مصدق، مهدی بازرگان، و آیت‌الله منتظری را داشته‌ایم که در قدرت پای دمکراسی می‌ایستند. اما به نظر می‌رسد اکثریت مبارزین سیاسی در آزمون دشوار وفاداری به دمکراسی بعد از رسیدن به ‌قدرت خیلی سربلند بیرون نیامده‌اند.

۲۵۹"/>

فائزه هاشمی و «قلعۀ حیوانات» جورج اورول

سال‌ها قبل از خانم هاشمی، اچ‌جی‌ولز، نویسندۀ انگلیسی، با مطالعۀ رفتار رهبران انقلاب‌های روسیه و چین نوشت: «هیچ انقلابی ختم به دمکراسی نمی‌شود؛ چون در انقلاب‌ها رهبرانی به‌ قدرت می‌رسند که با آنان به جز خشونت، رفتار دیگری نشد…» جورج اورول هم در رمان معروفش «قلعۀ حیوانات»، به همین نقطه می‌رسد.

فائزه هاشمی و «قلعۀ حیوانات» جورج اورول

همۀ بحث‌ها و حواشی نامۀ فائزه هاشمی رفسنجانی یک ‌طرف، طرح این پرسش که انقلابیون و مبارزین راه آزادی چه میزان در عمل وفادار به دمکراسی باقی می‌مانند، یک‌ طرف. ایشان در حقیقت، سؤال نمی‌کنند، بلکه رفتارهای غیردمکراتیک برخی از زندانیان هم‌بندشان برایشان تردیدی باقی نگذارده که بسیاری از آنان نمرۀ بالایی در دمکراسی نخواهند آورد. سال‌ها قبل از خانم هاشمی، اچ‌جی‌ولز، نویسندۀ انگلیسی، با مطالعۀ رفتار رهبران انقلاب‌های روسیه و چین نوشت: «هیچ انقلابی ختم به دمکراسی نمی‌شود؛ چون در انقلاب‌ها رهبرانی به‌ قدرت می‌رسند که با آنان به جز خشونت، رفتار دیگری نشده و خشونت تنها رفتاری است که آنان می‌شناسند و دیر یا زود به‌سمت آن می‌روند.» جورج اورول هم در رمان معروفش «قلعۀ حیوانات»، به همین نقطه می‌رسد.

️رفتار شماری از مبارزین راه آزادی در زندان اوین، خانم هاشمی را مجاب کرده که ولز و اورول، خیلی هم بی‌راه نرفته بودند. با این تفاوت که خانم هاشمی معتقد است که هم‌بندی‌هایش حتی قبل‌تر از آن‌که به ‌قدرت برسند، فاتحۀ دمکراسی را خوانده‌اند.

چون می‌دانست که مخالفینش به واسطۀ نگارش آن نامه، او را متهم به تبانی با نظام خواهند نمود، لذا در همان سطر نخست می‌نویسد که همچنان به باورهایی که باعث به‌ زندان افتادنش شده، ایمان دارد. در جای‌جای نوشته‌اش هم رفتار انقلابیون زندانی را در پایمال‌کردن دمکراسی بی‌شباهت به رفتار نظام نمی‌داند.

️آیا نگاه ناامیدانۀ خانم هاشمی به انقلابیون درست است؟ نگاهی به انقلاب خودمان بیندازیم. چه تعداد از مبارزینی که علیه رژیم شاه مبارزه کرده و بعضاً هم سال‌ها در زندان بودند، بعد از انقلاب به آرمان‌های دمکراتیک همچون آزادی بیان، انتخابات آزاد، حاکمیت قانون، جرم نبودن انتقاد از حکومت، نبود زندانی سیاسی و غیره وفادار ماندند؟ آیا به جز مهندس بازرگان، شهید مطهری، آیت‌الله طالقانی و آیت‌الله منتظری، چه تعداد دیگر از مبارزین، پای دمکراسی ایستادند؟ آیا برای انقلابیون اعم از اسلام‌گرایان یا مارکسیست‌ها، آرمان‌های انقلابی‌شان مقدم بود، یا دمکراسی؟ البته امثال نلسون ماندلا، دکتر محمد مصدق، مهدی بازرگان، و آیت‌الله منتظری را داشته‌ایم که در قدرت پای دمکراسی می‌ایستند. اما به نظر می‌رسد اکثریت مبارزین سیاسی در آزمون دشوار وفاداری به دمکراسی بعد از رسیدن به ‌قدرت خیلی سربلند بیرون نیامده‌اند.

۲۵۹

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *