حد معمولش این بود که هر نفر حداقل صد گرم برنج داشته باشد، اما آنجا اوضاع فرق میکرد. تعدادی از اسرا ناچار میشدند روزه بگیرند تا آن نفری ۵۰ گرم برنج به همراه یک ران مرغ که برای شصت نفر تدارک دیده بودند بقیه را سیر کند.
به گزارش کاویان گلد، «مطبخ»، روایتی است از زندگی سبزعلی رمضانپور، آزادهای که در سالهای دفاع مقدس به اسارت نیروهای عراقی درآمد و سالها را در زندانهای رژیم بعث عراق گذراند.
به نقل از ایبنا، سبزعلی از آن دسته جوانهایی بود که بیدار شد. او نمیخواست در این برهه حساس کشورش فقط به مدرسه و درس و مشق بسنده کند و رویای تحصیل در خارج از کشور را در سر بپروراند. روز به روز جوانان هممحلهاش را میدید که به جبهههای جنوب کشور میرفتند و تنها یک پلاک از آنان برمیگشت، پلاکی که گواهی بر شهادتشان بود. ترور شهیدان رجایی و باهنر و شهادت رفقایش، تلنگری برای او شد تا به فکر دفاع از کشورش باشد.
پدر و مادر که با رفتن جوانشان به جبهه موافق نبودند، وعده خرید موتورسیکلت محبوبش را به او دادند، اما غایت آرزوهای سبزعلی فراتر از یک موتور خوشتراش و براق فیروزهایرنگ بود. او نمیتوانست نظارهگر رنج و آوارگی هموطنانش باشد و در عوض با موتورسیکلت خوشرنگش شب تا سحر در خیابانهای سرسبز بابل به گشت و گذار بپردازد.