عرب مازار و آنچه رضا قلی دائم به سرعت اصلاحات به اصلاح جویان گوشزد می کرد / رضاقلی می گفت بگذار با جامعه تندی کنم، بلکه به خود بیاید

ایشان قبول داشت که در لابلای یافته هایشان، راه های گذار به توسعه یافتگی وجود دارد. باید سعی کرد ذره ذره و البته به شکل مداوم بازار سیاست و اقتصاد را اصلاح کرد و به تدریج به سمت رقابتی شدن برد و مرتب به همه اصلاح جویان گوشزد می کرد که این راهی سریع و فوری نیست. باید به دگرگونی تدریجی فرهنگی کمک کرد و این موضوع در زندگی شخصی ایشان هم بود. هر جا که از دستش برآمد به اصلاحات سیاسی و تلنگر زدن به جامعه کمک کرد. البته گاه این تلنگر بسیار شدیدتر از تلنگر بود.

عرب مازار و آنچه رضا قلی دائم به سرعت اصلاحات به اصلاح جویان گوشزد می کرد / رضاقلی می گفت بگذار با جامعه تندی کنم، بلکه به خود بیاید

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین به نقل از جماران، دکتر علی عرب مازار یزدی، عضو هیئت علمی دانشکده اقتصاد دانشگاه علامه طباطبائی، که در همایش سالانه «پوینده مردی به راه» به مناسبت سومین سالگرد درگذشت استاد علی رضاقلی، در خانه اندیشمندان علوم انسانی سخن می گفت، ضمن مرور خاطرات خود از نحوه اطلاعش از درگذشت رضاقلی، آن خبر را مصیبت بار عنوان کرد و در بیان خاطرات خود اظهارداشت: بسیار سخت بود، من به دلیل شدید شدن بیماری مادرم و زمین گیرشدنشان، از تشدید بیماری و بستری شدن ایشان اطلاع نداشتم، روزهای ابتدای عید با هم تلفنی صحبت کردیم و اشاره ای به تشدید بیماری خود نکردند، کلامشان مثل همیشه گرم، صمیمی و پراحساس بود. خاطرم است که ایشان چند جمله ای درباره اینکه نکند به وضعیت زمین گیر شدن دچار شوند صحبت کردند، البته ایشان زمین گیر نشد اما فقدانش همه دوستانش را مصیبت زده و زمین گیر کرد.

دکتر علی عرب مازار یزدی ضمن بیان خاطرات خود از استاد علی رضاقلی و ویژگیهای شخصیتی و علمی وی، گفت:  آقای رضاقلی پژوهشگری برجسته، پرکار، پرتلاش و به تمام معنا در جستجوی دانش بود. هر گوشه ای که به مساله ای برخورد می کرد، تمام تلاشش را می کرد. لابه لای متون، با متخصصین و دانشمندان در هر رشته ای صحبت می کرد برای اینکه بتواند آن مساله را پاسخ دهد. سخت کوش بود و به نظرم نسل ما و نسل جوان بعد از ما، به شدت نیازمند چنین سخت کوشی ای است. ایران نیازمند چنین سخت کوشانی است. از مسیر سهل گیری و حرکتهای جهش وار، ایران به جایی نمی رسد. باید همه سخت کوشانه به دنبال دانش و به کار بستن آن باشیم تا بتوانیم مسیر متفاوتی را طی کنیم.

وی افزود: آقای رضاقلی پژوهشگری برجسته، پرکار، پرتلاش و به تمام معنا در جستجوی دانش بود. هر گوشه ای که به مساله ای برخورد می کرد، تمام تلاشش را می کرد. لابه لای متون، با متخصصین و دانشمندان در هر رشته ای صحبت می کرد برای اینکه بتواند آن مساله را پاسخ دهد. سخت کوش بود و به نظرم نسل ما و نسل جوان بعد از ما، به شدت نیازمند چنین سخت کوشی ای است. ایران نیازمند چنین سخت کوشانی است. از مسیر سهل گیری و حرکتهای جهش وار، ایران به جایی نمی رسد. باید همه سخت کوشانه به دنبال دانش و به کار بستن آن باشیم تا بتوانیم مسیر متفاوتی را طی کنیم.

این استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی ضمن بیان ویژگی های شخصیتی و اندیشه ای رضاقلی، گفت: از دید من، آقای رضاقلی، اندیشمندان متفاوت ایرانی بود. ایشان پرمطالعه بود، اما نه به معنای اینکه هر کتابی به دستش می رسد مطالعه کند، بسیار گزینیشی انتخاب می کرد ولی بسیار عمیق و دقیق مطالعه می کرد. گاهی بارها کتاب را می خواند. کاغذ بعضی از کتبی که در دست ایشان برای مطالعه بود، کاغذهایش از هم پاشیده بود و نیازمند بود مجددا صحافی شود. در حاشیه ها سوالات و نکاتش را یادداشت می کرد. به راحتی نمی گذشت و برای رفع ابهامهایش تماسهای مختلف می گرفت و سوال می کرد.

عرب مازار با بیان اینکه مباحثه کردن با آقای رضاقلی بسیار دشوار و فوق العاده سخت گیر و دقیق بود و روشمند به مسائل نگاه می کرد، خاطرنشان کرد: یکی از شانسهای زندگی من این بود که از راهنمایی های ایشان برخوردار شدم و گاهی توانستم به قول خود استاد، با ایشان هم مباحثه ای باشم و بسیار آموختم. از سوالاتی که ایشان مطرح می کرد من به جستجوی بیشتر وادار می شدم و بسیار یاد می گرفتم.

وی افزود: ایشان احاطه خوبی به ادبیات و تاریخ ایران داشتند. من در آثار بزرگان علم اقتصاد خوانده بودم که اگر بخواهی اقتصاددان خوبی شوی، باید قدری فلسفه و تاریخ و ادبیات بدانی. اما درک روشنی از این تعابیر نداشتم. خودم هم در جوانی و نوجوانی چندان به ادبیات و تاریخ علاقه مند نبودم. پای بحثهای آقای رضاقلی بود که نگاه جدیدی به ادبیات و تاریخ پیدا کردم، چرا که ایشان روایت متفاوتی ارائه می کردند.

عرب مازار عنوان کرد: من شنیده بودم حکیم ابوالقاسم فردوسی، اما چندان درک نمی کردم که چرا به فردوسی می گفتند حکیم. اما ایشان نشان داد که فردوسی یک حکیم اجتماعی است. سر تخت شاهان بپیچد سه کار / نخستین ز بیدادگر شهریار. این شعر از منظر من یک نظریه اقتصاد سیاسی است. نظریه به معنای اثباتی خود و نه دستوری. اندیشمندان بسیاری که در قرن چهارم و پنجم قبل از میلاد بودند که درباره مسائل اجتماعی حرفهایی زده اند، اما عمدتا از جنس اقتصاد هنجاری و بایدها و نبایدها و خوبی ها و بدی ها بوده است. نظریه اثباتی سراغ چرایی ها و چگونگی ها و چیستی ها می رود. بی ثباتی سیاسی ، در نتیجه سه عامل است، اول ظلم و بی عدالتی. دومین، عدم رعایت شایسته سالاری. آنکه بی مایه را بر کشد / ز مرد خردمند برتر کشد. و سومی فساد است. حدود 750 سال قبل از انتشار اثر شکوهمند آدام اسمیت، پدر علم اقتصاد سیاسی، این اشعار گفته شده. یک نظریه به تمام معنا است.

این استاد دانشگاه ادامه داد: این موضوعی که فردوسی در آن زمان گفته، قابل آزمون است و می توان مانند یک نظریه به تمام معنا آن را بررسی علمی کرد. من تا آن زمان این گونه با فردوسی آشنا نبودم. از نظر من فردوسی شاعری بود که درباره رستم و سهراب و اسطوره ها قصه می گفت. حتی آقای رضاقلی درباره این قصه سرایی هم به گونه دیگری نگاه می کرد. یک روایت داشت و بعد توضیح می داد که چه شد که فردوسی شاهنامه را تدوین کرد و چه زمینه ها و فرایندهایی بود. اینها باعث شد نگاه من به ادبیات و تاریخ تغییر کند و من مدیون ایشان هستم.

عرب مازار گفت: استاد رضاقلی به همه اقتصادخوانده ها توصیه می کرد تاریخ بخوانید. اقتصاد بدون تاریخ معنا ندارد. اگر می خواهید به مسائل سرزمینتان پاسخ دهید، باید با نگاه تاریخی به اقتصاد نگاه کنید. نه فقط اقتصاد خوانده ها، بلکه برای دیگر عرصه های علوم اجتماعی نیز بر این موضوع تاکید داشتند.

به گفته این اقتصاددان، ویژگی دیگر آقای رضاقلی این بود که ترکیبی از تجربیات زیستی بسیار متفاوتی داشتند. تا جایی که آشنا هستم، در جمع اندیشمندان علوم اجتماعی که می شناسم و چون معلم تاریخ اندیشه اقتصادی هم بوده ام، در حدی که در زندگینامه اندیشمندان علوم انسانی مطالعه کرده ام، چنین تنوع  زیستی ندیدم. این تنوع زیستی به نظریه پردازی ایشان بسیار کمک می کرد. ایشان از دانش آموز درس نخوان مدرسه به دانشجوی ممتاز دانشگاه حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران و سپس دکتری جامعه شناسی سیاسی دانشگاه پاریس از رانندگی تاکسی و کامیون تا فرمانداری پاوه درنخستین سال بعد از انقلاب تا مدیر امور اداری شرکت نفت که در ساختار تشکیلاتی اداره کشور جایگاه مهم و دشواری دارد.

وی با بیان اینکه رضاقلی در موقعیت هایی که قرار می گرفت شخصیت و عملکرد بسیار متفاوتی نسبت به دیگران داشت و همه از توانمندیهای ایشان تعریف می کردند، اظهارداشت: ایشان واقعا بی نظیر و رفیق بی همتایی بود و در سالهای بعد پیوند علمی، درسی، پژوهشی و بیش از همه اینها عاطفی میان ما وجود داشت. ایشان اندیشمندی بود که تجربه کار اجرایی هم داشت و این دو تجربه به ایشان کمک می کرد که با شکل و روش دیگری و عمیق به مسائل ایران نگاه کند. مدیری با صلابت، تیزبین و ریزبین بود.

این اقتصاددان با یادآوری اینکه از سال 1398 توفیق پیدا کردم که کمک کنم سیر تکاملی اندیشه رضاقلی شناخته شود، گفت: ایشان در سالهای اخیر شکایت داشت که چرا با کتاب «جامعه شناسی نخبه کشی» شناخته می شود. چون خودش به آن اثر نقد داشت و معتقد بود بعد از اینکه با ادبیات نهادگرایی تاریخی آشنا شده با ابزار و تحلیلهایی آشنا شده که آن اثر دیگر چندان گویا نیست. نه به معنای اینکه آنچه که در آن کتاب گفته را کنار گذاشته باشد، بلکه به این معنا که آن اثر را در سایه ادبیات نهادگرایی تاریخی تکامل بخشید. حرف اصلی، در جامعه شناسی نخبه کشی این بود که ما در سرزمینمان با محدودیت جدی جغرافیایی با خشکی سرزمینمان مواجه هستیم و این اثر فرهنگی برای ما دارد و حتی بر ساختار سیاسی ما از طریق قدرت گرفتن ایلات اثر گذاشته. در واقع آقای رضاقلی ترکیبی از دو نظریه مشهور برای توسعه نیافتگی کشورها یعنی نظریه جغرافیا و نظریه فرهنگ را در آن اثر به نحو خوبی تشریح کرد.

عرب مازار با بیان اینکه مشکل این بود که نظریه جغرافیا با خود جبری به همراه دارد، توضیح داد: ایشان قبول داشت که در لابلای یافته هایشان، راه های گذار به توسعه یافتگی وجود دارد. باید سعی کرد ذره ذره و البته به شکل مداوم بازار سیاست و اقتصاد را اصلاح کرد و به تدریج به سمت رقابتی شدن برد و مرتب به همه اصلاح جویان گوشزد می کرد که این راهی سریع و فوری نیست. باید به دگرگونی تدریجی فرهنگی کمک کرد و این موضوع در زندگی شخصی ایشان هم بود. هر جا که از دستش برآمد به اصلاحات سیاسی و تلنگر زدن به جامعه کمک کرد. البته گاه این تلنگر بسیار شدیدتر از تلنگر بود. در نقد کتاب جامعه شناسی نخبه کشی به ایشان گفتم شما ملت ایران را مظلومانه نواخته اید و همه چیز را گردن مردم انداخته اید. شما که می دانید فقط مردم مقصر نیستند. ایشان گفتند بله می دانم، اما بگذار این جامعه را تکان بدهم و با آن تندی کنم، بلکه جامعه به خودش بیاید. ایشان ظاهری با صلابت داشت، البته با قلبی مانند پرنده اما در پوست شیر. اما بسیار نا به هنگام آن قلب رئوف زندان تن را رها کرد و ما را تنها گذاشت.

216216

دیدگاهی بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *