احتمالا شما هم به عنوان مخاطب سریال های ایرانی زمانی که مشغول تماشای سریال ها هستید، علی رغم همه فراز و فرود های درام و داستان میتوانید پیش بینی کنید که در آخر داستان همه چیز قرار است به خوبی و خوشی تمام شود یا حداقل همه به سزای آن چه کمی از حق فاصله دارد و انجام داده است برسد.
ریحانه اسکندری: اگر بخواهیم به سریالهای ایرانی، چه در نمایش خانگی که در چند سال اخیر به قوت رسیده است و چه در تلویزیون که عمری طولانی دارد نگاهی منتقدانه بی اندازیم، پایان بندی عنصری خواهد بود که حتی برای مخاطب عام سریال ها نیز نقطه ضعف محسوب میشود. قطعا نمیتوان به قطعیت گفت که در تمام سریال های ایرانی ماجرا به این صورت است اما نگاهی به آمار قابل بررسی از آن ها نشان میدهد که همواره همه چیز به پایانی خوش میرسد. اگر شخصیت اصلی دزد باشد، در آخر تبدیل به شخصیتی درست کار میشود و این در شرایطی است که مال دزدی به او وفا نکرده است، اگر هم سالیان دراز به دنبال یک زیرخاکی باشد و تمام عمر و مال خود را صرف این کرده باشد که با پیدا کردن آن خود و خانواده اش به نان و نوایی برسند باز هم در آخرین قسمت دستش به آن زیر آن خاکی نمیرسد. اگر شما شخصیتی در دل سریال های ایرانی باشید و یک گردن بند پیدا کنید که بسیار گران قیمت است و مادرتان برایتان به ارث گذاشته است و با فروشش، پولی به دست می آورید که زندگیتان را زیر و رو می کند باز هم احتمالا در آخر یا کسی آن را از شما میدزدد یا پول را به کسی می دهید که از شما نیازمندتر است. این ماجرا در مورد پیدا کردن یک شهاب سنگ که از مریخ افتاده وسط خانه نقی معمولی هم تفاوتی نمیکند، حتی اگر پای مالی که برای دیگران است و به آن شبه قانونی و اخلاقی وارد است هم نباشد باز هم سنگ به دریاچه پرتاپ میشود و خانواده معمولی، عامل و فریبا با پول عایدی از سنگ از اجازه نشینی و بی سر و سامانی رها نمیشوند.