علیاکبر صالحی میگوید: آمریکا قطعا با ایران وارد درگیری نمیشود اما ممکن است که ایران را در همین وضعیت نگاه دارد و مشکلات اقتصادی و… را بیشتر کند و خب این هم مشخص نیست که عواقبش چه باشد. در حال حاضر برای اولین بار کشورهای حوزه خلیج فارس پا پیش گذاشتند و از آمریکا میخواهند با ایران وارد درگیری نشود چراکه معتقدند آسیبش قبل از هر کسی به آنان میرسد.
گفتوگوی تحلیلی و تفصیلی، دکتر علیاکبر صالحی، رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی ایران و وزیر امور خارجه سابق با مؤسسه مطالعات ایران و اوراسیا (ایراس)، که به بررسی ابعاد مختلف برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران میپردازد. در این مصاحبه، تلاش شده است با تکیه بر تجربههای اجرایی و مذاکرات حساس ایشان، جایگاه برنامه هستهای در دکترین امنیت ملی کشور، نسبت آن با سیاست بازدارندگی و چالشهای دیپلماتیک و ژئوپلیتیکی پیرامون آن مورد واکاوی قرار گیرد. این گفتوگو فرصتی است برای تبیین واقعگرایانه دستاوردها، دغدغهها و تصمیمهای راهبردی ایران در مسیر پرهزینه اما سرنوشتساز فناوری هستهای.
آرمینا آرم: آقای دکتر با توجه به مسئولیتهای متعدد اجرائی و شخصیت علمی، شما جزو معدود افرادی هستید که در ارتباط با بحث هستهای هم مسئولیت سیاسی داشتید، هم در روند اجرائی بودید و هم از لحاظ علمی و فنی مسلط هستید بنابراین نظرات شما از اهمیت زیادی برخوردار است. از نظر شما برنامه هستهای ایران چه جایگاهی در دکترین امنیت ملی جمهوری اسلامی دارد؟ مباحثی مطرح میشود مبنی بر اینکه آیا برنامه هستهای از ابتدا در دکترین امنیت ملی ماهیت بازدارندگی داشته یا صرفا ابزار چانه زنی بوده؟ با توجه به هزینههایی که در سالهای گذشته ایران برای غنیسازی و پرونده هستهای پرداخت کرده، این مسأله به یک دغدغه تبدیل شده که ما تا کجا میتوانیم پیش برویم یا به عبارتی این در آستانه بودن تا کجا میتواند ادامه پیدا بکند؟ آیا وقت تعیین تکلیف برای پرونده هستهای ایران رسیده است یا خیر؟
دکتر صالحی: در ابتدا تشکر میکنم که این فرصت را ایجاد کردید تا در مورد موضوع مهم پرونده هستهای ایران صحبت کنیم. اینکه چرا ما به سمت هستهای رفتیم، تصمیمی نبوده که جمهوری اسلامی ایران گرفته باشد، این تصمیم در رژیم گذشته گرفته شد. در رژیم گذشته وقتی درآمد نفتی در سال ۱۹۷۳ چندین برابر شد، ایران با درآمدهای هنگفت نفتی مواجه شد و برای اینکه بتواند این درآمدها را هزینه کند احتیاج به تعریف پروژههای بزرگ زیرساختی داشت. یکی از آن پروژهها تامین برق بود. بزرگانی که آن زمان مسئولیت داشتند مثل رئیس سازمان برنامه و بودجه و عزیزانی مثل مرحوم دکتر اعتماد که تخصص هستهای داشت به این نتیجه رسیدند که برقی با منبع پاک تولید شود؛ در واقع یکی از منابع تولید پاک همان برق هستهای هست. لذا زمان شاه به این نتیجه رسیدند که تا جایی که مقدور هست در سبد تولید برق کشور سهم بزرگی برای هستهای در نظر بگیرند.
* همانطور که فرمودید برنامه هستهای ایران از دوره قبل شروع شده و به جمهوری اسلامی به ارث رسیده اما یک نکته و تفاوت این است که در آن دوران به دلیل ساختار دوقطبی نظام بینالملل و حضور ایران در بلوک غرب، ایران به عنوان یک بازیگر تجدیدنظرطلب تلقی نمیشد اما بعد از انقلاب به دلیل تحولاتی که صورت گرفت و سیاست مستقلی که جمهوری اسلامی پیگیری کرد، تصویری از ایران به عنوان یک بازیگر تجدیدنظرطلب در ساختار نظام بینالملل برساخته شد و همین موضوع هزینهها را برای ایران افزایش داد.
– برای توضیح این مسأله باید دلایل ایران برای رفتن به سمت انرژی هستهای بررسی شود. به طور کلی این تصمیم ۲۰ هزار مگاوات، در آن دوران یک تصمیم عقلانی بوده و بر اساس مشورت با یک شرکت آمریکایی به نام SRI صورت گرفت و کارشناسی شده بود. چنانچه برق هستهای تولید شود هر ۱۰۰۰ مگاوات موجب صرفهجویی حدود ۱۰ الی ۱۲ میلیون بشکه نفت در سال میشود؛ به عبارتی ۲۲۰ الی ۲۴۰ میلیون بشکه در سال صرفه جویی نفت میداشتیم یعنی تقریبا روزی ۷۰۰/۸۰۰ هزار بشکه. این نفت را میتوانستیم بفروشیم. لذا صنعت هستهای ربطی به جمهوری اسلامی ندارد و از زمان رژیم گذشته این تصمیم گرفته شده و ما وارث این تصمیم شدیم. بعد از استقرار جمهوری اسلامی به دلیل جنگ این تصمیمات هم مغفول ماند و عملا نمیتوانستیم کاری از پیش ببریم و در اولویت قرار نداشت چراکه جنوب هم در معرض خطر بود و چندبار به نیروگاه بوشهر حمله کردند تا پس از جنگ که مجددا جمهوری اسلامی تصمیم گرفت صنعت هستهای احیا شود.
اما برگردیم به سوال دوم شما که سوال بسیار خوبی بود، بحث بازدارندگی یا ابزار چانهزنی؛ ببینید چنانچه اسناد مربوط به برنامه هستهای ایران قبل از انقلاب (اسناد وزارت دفاع و وزارت امور خارجه آمریکا) را مطالعه بفرمایید متوجه میشوید که آمریکا از ابتدا همین فشارها را بر ایران وارد میکرده، درحالی که تصور این است که چون ایران در مدار سیاسی غرب قرار داشت پس نباید از سمت آمریکا تحت فشار قرار گیرد، درحالیکه کیسینجر و دولت آمریکا فشارهای متعددی بر ایران وارد میکردند و دکتر اعتماد هم در این راه ایستادگی کرد و دولت وقت هم از ایشان حمایت کرد چراکه در مقابل زیاده خواهیهای آمریکا ایستاده بودند. در آن اسناد پیشنهاد شده بود اگر ایران اصرار دارد، باید یک کنسرسیوم ایجاد شود که الان هم مجدد مطرح شده است، «تاریخ در حال تکرار است». اما شرایط ما با آن دوران فرق میکند چرا که دیگر در مدار سیاسی آمریکا قرار نداریم و از نظر فناوری هستهای در جایگاه غیرقابل قیاس با رژیم گذشته هستیم. چراکه رژیم سابق در آغازش بود و ما تقریبا تمام آستانهها و مراحل را طی کردهایم.
* یعنی الان صنعت هستهای ایران قابل از بین بردن نیست؟
– خیر، صنعت هستهای ایران امروزه انقدری رشد داشته که اوباما هم به این مسأله اشاره کرده بود. در زمان بنده در وزارت، ما درخواست مذاکره با آمریکا از طریق واسطه عمانی داشتیم که در مراحل بعد به جایی رسید که آمریکا غنیسازی اورانیوم را بالقوه پذیرفت به شرطی که ما نگرانیهای آنان را برطرف کنیم. پس از نامه اول مرحوم سلطان عمان به مقام معظم رهبری، با اذن ایشان مذاکره را آغاز کردیم. برای جلسه دوم نمایندگان نامه دوم را برای رئیسجمهور نوشتند و گفتند که آمریکا غنیسازی را به رسمیت میشناسد و ایران باید نگرانیهای آمریکا را برطرف کند. درحالیکه اوباما گفته بود غنیسازی باید صفر باشد و ما گفته بودیم که در این صورت مذاکره نخواهیم کرد، چراکه منطق آنها منطق قدرت هست پس هیچگونه تضمین بینالمللی ممکن نیست.
بطور کلی این مسائل از زمان رژیم سابق بود چراکه ایران یک کشور بالقوه مقتدر، دارای ظرفیت و نیروهای انسانی و … میباشد. دکتر اعتماد در آن زمان گفت که باید اطمینان داشته باشم به اورانیوم دسترسی داریم و رفت نامیبیا با آنان قرارداد برای خرید اورانیوم منعقد کرد و در یکی از معادن مهم اورانیوم آنجا شریک شد. پس از آن به اورودیف فرانسه سفر کرد و قراردادی بست که اورانیوم بخرد و ما سهم داشته باشیم. البته آن زمان تصور بر این بود که تضمینها معتبر هستند. درحالیکه که ما امروز پی بردیم چنین چیزی نیست. بنابراین ایران اگر به طرف غنیسازی و اکتشاف رفت برای اینکه مطمئن شود این همه هزینه برای نیروگاه بوشهر و … بینتیجه نماند.